عاطفه میرافضل
رسول اکرم به مکارم اخلاق مشهور است. خاتم پیامبران الهی در سرزمینی که جهل و تعصب بیداد میکرد برانگیخته شد تا به واسطه حسن خلق بیبدیلش، چنانکه پیشتر نیز آوازه امین بودنش تاجی درخشان بر تارک آفرینش بود، حسنات و اخلاقیات را زینت زندگی آدمیان کند. میان کفر و عصیان بتپرستانی که منافع خود را در تضاد با دین الهی میدیدند، یهودیان نیز مرتب در لجاجت با دین خدا گردنکشی میکردند و با وجود رأفت و مدارای رسول خدا با آنان بارها و بارها پیمانشکنی کردند و حتی در صدد حذف فیزیکی حضرت برآمدند. درهمین راستا و از آنجا که در ارتباط با یکی از غزوات رسول خدا با قومی یهودی به نام بنینضیر هنوز شک و شبهههایی در مورد چگونگی عملکرد پیامبر خدا مطرح میشود در این مجال به علل آن میپردازیم.
غزوه «بنینضیر»، دومین جنگ پیامبرصلیاللهعلیهوآله با یهودیان مدینه است که در ربیعالاول سال چهارم هجرت اتفاق افتاد. قرآن، يهوديان را پس از مشركان، بدترين دشمنان مؤمنان مىداند، در حالى كه از مسيحيان به نرمى سخن مىگويد. طبيعى است كه يهوديان هيچ فرصتى رابراى نابودى اسلام و رسول خداصلیاللهعلیهوآله از دست نمى دادند؛ در عين حال، به دليل آن كه در اقليت بودند در همان آغاز هجرت رسول خداصلیاللهعلیهوآله معاهده صلحى را با آن حضرت پذيرفته بودند.
پس از غزوه احد و شكست سپاه اسلام در برابر بتپرستان و مشركان قريش، فرصتي براي يهوديان مقيم مدينه به دست آمد تا عليه پيامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله و مسلمانان مدينه توطئه و دسيسه نمايند. از جمله اين كه آنان با ترفندهايى قصد كشاندن پيامبرصلیاللهعلیهوآله به داخل قلعه بنينضير را نموده تا در آنجا به وي آسيبي رسانند. مسلمانان جهت تأديب آنان و خفهكردن نطفه نفاق، به قلعه آنان هجوم آورده و پس از 6 روز محاصره، يهوديان بنينضير را وادار به تسليم نمودند. آنان با پيامبرصلیاللهعلیهوآله مصالحه نمودند كه جلاي وطن كرده و سرزمين و خانههاي خود را در اختيار مسلمانان قرار دهند.
شرح ماجرا
سه طايفه يهودى بنىقَيْنُقاع، بنىنضير و بنىقريظه تقريبا در منطقهای مثلثى شكل در سمت شمال شرقى محله قبا زندگى مىكردند. بنىنضير نزديكترين طايفه به محل قبا بودند. به این ترتیب يهوديان كه بنىنضير باشكوهترين، قدرتمندترين و گرامىترين آنان بودند، در قلب دولت اسلامى زندگى مىكردند و مىتوانستند به دقيقترين اطلاعات و مسائل پنهان و آشكار و ميزان دقيق امكانات مسلمانان دست يابند. البته يهوديان از نظر ثروت و دارايى نيز قدرت بزرگى به شمار مىرفتند و آنقدر از مردم طلب مدتدار داشتند كه آن را مانع مهمى براى ترک مدينه مىدانستند.
در بيشتر منابع حديثى و تاريخى در بيان سبب غزوه بنىنضير آمده است كه رسول خداصلیاللهعلیهوآله نزد بنىنضير آمد تا از آنان براى پرداخت ديه دو مرد عامرى كه «عمروبناميه» آنان را كشته بود، كمك بگيرد. بنىنضير خواستند از این فرصت استفاده کرده، با پرتاب سنگى از پشت بام، حضرت را بكشند. جبرئيل پیامبر را از اين توطئه با خبر كرد و ایشان از میانه راه بازگشتند.
برخی نیز معتقدند هنگامى كه مسلمانان در جنگ احد شكست خوردند، بنىنضير مردد شدند و پيمان شكستند. «كعببناشرف» همراه چهل مرد سواره از يهوديان به مكه رفت و با آنان هم قسم و همپيمان شدند كه در جنگ عليه محمد همنظر باشند. سپس ابوسفيان همراه چهل مرد از قريش و كعببناشرف همراه چهل مرد از يهود وارد مسجدالحرام شدند و بين پرده و خانه كعبه از همديگر پيمان وفادارى گرفتند. آنگاه كعب و يارانش به مدينه بازگشتند. جبرئيل فرود آمد و پيامبرصلیاللهعلیهوآله را از اتحاد كعببناشرف و ابوسفيان عليه آن حضرت با خبر كرد و فرمان داد كه كعببناشرف را بكشد. محمدبنمسلمه انصارى كه برادر رضاعى كعب بود، او را كشت. پیامبر اكرمصلیاللهعلیهوآله توطئه يهوديان عليه جان خود را دليل موجهى براى مقابله با يهوديان و اتخاذ موضع قوى و كوبنده بر ضد آنان دانست. ضمن اینکه آیات وحی نیز حضرت رابه موضعگیریهای خردمندانه در این جریان سوق میداد.
دستور اخراج و آغاز تحرکات
منابع مىگويند: رسول خداصلیاللهعلیهوآله از طريق وحى آگاهى يافت و بدون آن كه با كسى از يارانش سخن بگويد به مدينه بازگشت. آنان چندى منتظر شدند و پس از آن كه احساس كردند رسول خداصلیاللهعلیهوآله برنمىگردد به مدينه آمدند. رسول خدا محمدبنمسلمه را به سراغ يهوديان فرستاد و گفت كه بايد مدينه را ترك كنند. اما آنان پيامى به رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرستادند كه ما از اينجا نخواهيم رفت.
رسول خداصلیاللهعلیهوآله به علیعلیهالسلام فرمود: به سوى بنىنضير حركت كن. علیعلیهالسلام پرچم را به دست گرفت و حركت كرد. رسول خداصلیاللهعلیهوآله در پىآمد و دژهاى بنىنضير را محاصره كرد.
پيامبرصلیاللهعلیهوآله به مسلمانان دستور داد تا درختان خرماى بنىنضير را بريده و آتش بزنند. اين اقدام در محلى به نام بويره صورت گرفت. يهوديان فرياد برآوردند كه: اى محمد، تو مردم را از تباهى و فساد در زمين باز مىداشتى. حال چه شده كه درختان خرما را قطع مىكنى و مىسوزانى؟! خداوند در اين باره فرمود: ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ. آنچه از درختان خرما بريديد يا آنها را بر ريشههايشان بر جاى نهاديد، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را خوار گرداند.1
خیانت منافقان مدینه به یهودیان بنینضیر
اين نص قرآن كريم است كه خداوند متعال در سخن از وضعيت آنان فرمود: مگر كسانى را كه به نفاق برخاستند نديدى كه به برادران اهل كتاب خود كه از در كفر در آمده بودند ـ مىگفتند: اگر اخراج شديد، حتما با شما بيرون خواهيم آمد و عليه شما هرگز از كسى فرمان نخواهيم برد؛ و اگر با شما جنگيدند، حتما شما را يارى خواهيم كرد و خدا گواهى مىدهد كه قطعا آنان دروغگويانند. اگر يهود اخراج شوند، آنها با ايشان بيرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگيده شود، (منافقان) آنها را يارى نخواهند كرد، و اگر ياريشان كنند، حتما (در جنگ) پشت خواهند كرد و ديگر يارى نيابند. شما قطعا در دلهاى آنان بيش از خدا مايه هراسيد. چرا كه آنان مردمانىاند كه نمىفهمند. 2
پایان محاصره بنینضیر و اخراج آنها از مدینه
بنىنضير كه ديدند روند امور به نفع آنان نيست و در محاسبات و معادلات خويش آشكارا به خطا رفتهاند، و هيچ كس توان ندارد كه از آنان در قبال مجازات عادلانه مسلمانان حمايت و دفاع كند، لذا پيشنهاد رفتن را پذيرفتند اما اين بار رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود كه نمىتوانند سلاحى به همراه برده و جز يك بارِ شتر حق بردن اثاثيه ديگرى را ندارند بدين ترتيب با پيغمبرصلیاللهعلیهوآله صلح كردند و اموال و اراضى آنان خالصه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شد كه هر گونه بخواهد در آن تصرف نمايد.
خروج یهودیان از مدینه
بنینضير بر ششصد شتر سوار بودند، و در حالى كه زنانشان زيور و زينت خويش را آشكار كرده و بسيارى از ايشان نقاب را از رويشان برداشته بودند مدينه را ترك كردند. مقصد آنان خيبر واقع در 165 كيلومترى شمال مدينه در راه شام بود. قاعدتا دلخوشى آنان به استقرار در خيبر در كنار همپيمانان يهوديشان بود و اميد آن داشتند تا روزى بتوانند بار ديگر به مدينه بازگردند. شايد اصرار مسلمانان در خراب كردن خانههاى آنان براى قطع اين اميد واهى بوده است. البته خود آنان براى بردن وسايل خانههاى خود و حتى چهارچوب درها، خانههايشان را خراب مىكردند. ابناسحاق مىگويد كه شمارى از آنان نيز به شام رفتند.
تقسیم اموال بنی نضیر
هنگامى كه خداوند اموال و اراضى بنىنضير را نصيب پيغمبر صلیاللهعلیهوآله كرد و به موجب آيه كريمه قرآن، خالصه آن حضرت بود؛ چنان كه
يحيىبنآدم قرش از كلبى روايت كرده، رسول خداصلیاللهعلیهوآله اموال بنینضیر را تقسيم كرد مگر هفت باغ كه نگه داشت و آن را
تقسيم ننمود.3
قرآن درباره فىء مىفرمايد: ما
أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ
لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ ...
آنچه خداوند از دارايى ساكنان آن قريهها
عايد پيامبرش گردانيد، از آن خدا و از آن پيامبر و متعلق به خويشاوندان نزديك (وى)
و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است.4
رسول خداصلیاللهعلیهوآله انصار را مخير ساخت كه يا اموال بنىنضير را بين آنان و مهاجران تقسيم كند و مهاجران همچنان با انصار بمانند يا اينكه همه را به مهاجران بدهد و آنان از انصار جدا شوند و زمينهايشان را به خودشان بازگردانند. سعدبنعباده و سعدبنمعاذ صحبت كردند و گفتند: اى رسول خدا، استدعا داريم كه آن را به طور اختصاصى در ميان مهاجران تقسيم كنيد و آنان همچنان در خانههايمان بمانند. گروه انصار همگى با اين پيشنهاد موافقت كردند. خداوند اين آيه را نازل فرمود: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ.5
رسول خداصلیاللهعلیهوآله اين اموال را بين مهاجران تقسيم كرد تا زحمت آنان را از انصار بردارد، زيرا انصار آنها را در اموال و خانههاى خود سهيم كرده بودند. جز اين كه به علت نيازمندى ابودجانه و سهلبنحنيف پيغمبرصلیاللهعلیهوآله به اين دو مرد انصارى هم از اموال بنىنضير سهمى داد.
به این ترتیب و با کمک وعدههای الهی و اقدام خردمندانه رسول خدا دست یهود از سر مسلمانان تا مدتی کوتاه شد.
پی نوشت
1ـ سوره حشر. آیه 5
2ـ سوره حشر. 11-13
3ـ الخراج، 36؛ بنگريد: مجمع البيان، 9/ 260؛ التبيان، 9/ 562.
4ـ سوره حشر. آیه 7
5ـ سوره حشر.آیه 9