باران زعیمی
سونوگرافی تصویر یک بچه سالم را نشان میداد. زن و شوهر آنقدر خوشحال بودند که فیلم این خبر را در فضای مجازی منتشر کردند. خبر انتظار برای تولد بیست و دومین فرزند! باورش سخت است اما حقیقت داشت. هیجانانگیزتر آن که بیست و یک فرزند دیگر با خوشحالی در انتظار تولد خواهر یا برادر جدید خود بودند.
نکته جالب این بود که فیلم و تصویرهای منتشره نشان میداد دغدغه مادر اصلا خرید بسته آموزشی پرش! برای بچه سوم و نوزدهم یا کلاس گیتار و سه تار برای بچههای اول، پنجم و چهاردهم یا خرید یک باکس بیسکوییت مادر برای خیل فرزندان خود نیست. وقتی برای ویزیت نزد پزشک میرود نگران تنهایی کودک یک ساله خود در خانه یا ناهار ظهر و شام شب نیست.
او اصلا ناراحت به هم ریختن جسم و نداشتن کارشناسی ارشد ادبیات فانتزی با گرایش هریپاتر! یا دکترای روانشناسی اسبسواری نیست. به قهرمان وزنهبرداری زنان و شال و کلاه بانوی خدمه پرواز و صندلی مدیریت خانم همسایه غبطه نمیخورد. با این که 3 نوه دارد نگران حرف و حدیثهای خاله زنکی در مورد عیب بودن مادر شدن دوباره با وجود داماد و عروس و نوه و نتیجه نیست. تنها دغدغهاش عدم توانایی برای بردن بچهها به سینماست که هزینهاش زیاد میشود!
او حتی نگران تمسخر اطرافیان حقیقی و مجازی نیست که او را ماشین جوجهکشی بنامند بلکه برعکس شادی و لذت حضور نوزاد جدید را به اشتراک میگذارد و به عنوان یک الگوی موفق معرفی میشود. کجا؟ اینجا؟! خیر؛ او اینجا نیست! او یک زن انگلیسی است که شغل همسرش نانوایی است و ماهانه هم از طرف دولت کمک هزینه زندگی دریافت میکند. هر چند وقت یکبار هم رسانههای انگلیسی از جمله bbc خبر فرزند تازه این زوج خوشبخت را بدون هیچگونه سیاهنمایی یا نقطه منفی یا ایجاد مزاحمت و دردسر برای آنها مخابره میکند. آنها میدانند فرزندآوری نقطه قوت و عامل قدرت جامعه درحال فروپاشی آنهاست.
پس او میتواند از داشتهها و ظرفیتهای فطری خود لذت ببرد و مدام خود را در مهلکههای استانداردهای غیرطبیعی تحمیل شده به طیف همجنسانش نیندازد و درگیر افکار پوچ و تاریک و بیسرانجام نکند که مثلا «اگر پوستم چروک شود چه کنم؟!» یا «اگر مدرک دکترا و کار بیرون از خانه نداشته باشم مستقل و متمدن نیستم!» یا «اگر روی صندلی ورزشگاه کلاه دلقکی نگذارم و جیغ بنفش نکشم آزاد نیستم!»
سختی همیشه در دنیا وجود دارد مثل سختی طاقتفرسای یک زندگی سوت و کور بیفرزند یا زندگی پر از مصائب تنهایی تک فرزند. اما انتخاب این مادر انگلیسی سختی لذتبخش و کاملا زنانه داشتن یک خانواده بزرگ است. او در کنار مجموعهای که خودش واسطه آفرینش آن بوده از زندگی لذت میبرد و برای جامعهاش قدرت میآفریند.
بیتردید وجود همیشگی صدای خندههای یک نوزاد چندماهه و دیدن چهره کوچک، زیبا و معصومش خانه را پر از هوای زنده بودن میکند. حتی همان نان و پنیر ساده هم با نشاط و خنده و شیطنت لذتبخش بچههای یک خانواده پرجمعیت سالم و متعادل گوشت میشود به تن آدم! به به!