کد خبر: ۴۰۵
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۹
پپ
صفحه نخست » سبوی خیال


دانی كه نو بهار جوانی چسان گذشت؟

زود آن‌چنان گذشت، كه تیر از كمان گذشت

نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد

نیم دگر بغفلت و خواب گران شد

صد آفرین به همت مرغی شكسته بال

كز خویشتن شد و، از آشیان گذشت

افسرده‌ای كه تازه گلی را ز دست داد

داند چها به بلبل بی خانمان گذشت

بنگر به شمع عشق، كه در اشك و آه او

پروانه بال و پر زد و، آتش به جان گذشت

بشنو درای قافله سالار زندگی

گوید به خواب بودی واین كاروان گذشت

ظالم اگر به تیغ ستم، خون خلق ریخت

از خون بیگناه، مگر می‌توان گذشت؟

(مشفق) بهار زندگیت گر صفا نداشت

شكر خدا كه همره باد خزان گذشت

مشفق كاشانی

...

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: