کد خبر: ۴۰۰۳
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۹
پپ
نگاهی به زندگی سیاسی عبدالکریم‌ ایادی
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

عبدالکريم ايادي يک سال پس از انقلاب مشروطه، يعني سال 1286شمسي، از پدر و مادري بهائي، در تهران متولد شد. پدر او، ميرزا محمدتقي ابهري، از چهرههاي پرنفوذ و شناخته شده بهائيت در ايران بود؛ همچنين پدربزرگ او حاج ميرزاتقي ابهري، از رهبران فرقه بهائيت در ايران بود. به اين دليل نام خانوادگي خود را از «ايادي امرالله» اقتباس کردند و نام خانوادگي «ايادي» را براي خود برگزيدند. بهعلت اينکه خانواده عبدالکريم در جرگه خانوادههاي وابسته رژيم پهلوي قرار نداشت و نيز به دليل مرگ تقريبا بلافاصله او پس از انقلاب ايران (در سال 1359) و عدم فرصت نوشتن خاطرات و زندگينامه از سوي وي، از دوران کودکي و نوجواني و خانواده عبدالکريم ايادي اطلاعات زيادي در دسترس نيست. تنها موضوعي که از وي در ذهنها مانده، هشتاد شغله بودن اين پزشک دربار پهلوي است که به شرح و تفصيل روزگار وي به نقل از موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ميپردازيم.

رضاشاه که درصدد توسعه، پيشرفت و گسترش ارتش بود، اقدام به اعطاي بورسيه و اعزام دانشجو به خارج کرد؛ عبدالکريم نيز موفق به اخذ يکي از اين بورسيهها شد و در دوران جواني براي تحصيل عازم فرانسه شد. عبدالکريم ابتدا شوق دامپزشکي را در سر داشت و از همينرو به تحصيل در رشته دامپزشکي مشغول شد، اما پس از مدتي به پزشکي تمايل پيدا کرد و در اين رشته ادامه تحصيل داد و موفق به اخذ مدرک پزشکي شد. او پس از اتمام تحصيلاتش در فرانسه به ايران بازگشت و بهعنوان پزشک ارتش مشغول به کار شد.

ورود به دربار

چند عامل باعث ورود ايادي به دربار شد: عامل اول به بيماري خود شاه و برادر تني شاه، يعني عليرضا پهلوي، مربوط بود؛ ازآنجاکه هر دو برادر به بيماري «ميکروفوبيا» (ترس از ميکروب) مبتلا بودند، عبدالکريم ايادي براي درمان عليرضا پهلوي گماشته شد. دو فرض را براي گماشته شدن او بهعنوان پزشک عليرضا ميتوان برشمرد: فرض اول اينکه ايادي را فردي خوششانس بدانيم که بخت با او يار بوده است، اما فرض دوم اين است که دست فرقه بهائيت را در کار بدانيم.

عليرضا، برادر تني محمدرضا و تنها برادر تني او، يک فرد وسواسي و منزوي از خانواده در حد مريض بود که نميخواست حتي با نزديکترين کسان خود مراوده داشته باشد. ايادي، عليرضا پهلوي را متقاعد کرد که قادر به شفا دادن وي ميباشد. درباره روي آوردن محمدرضا به ايادي نيز بايد به خاطرات فردوست مراجعه کرد: روزي محمدرضا بهشدت ابراز ترس از ميکروب ميکرد و من و عليرضا حضور داشتيم؛ عليرضا گفت: پزشکي را ميشناسد که بينظير است و از محمدرضا اجازه خواست که بيايد و او را معاينه کند. اينچنين زمينه ورود ايادي به محفل شاه فراهم شد و او خيلي زود با چاپلوسي توانست جاي خود را در دل شاه باز کند.

اما عامل دومي که باعث گسترش نفوذ ايادي در دربار شد خلأ ارنست پرون بود. با رفتن پرون از ايران، ايادي بهسرعت مقام و نقش او را تصاحب کرد و بهعنوان پزشک شاه معرفي شد. پس از آن، او توانست به فرد مورد اعتماد و رازنگهدار شاه بدل شود، به گونهاي که او را به لقب «راسپوتين» دربار ايران مفتخر کردند. مودت شاه نسبت به ايادي بهحدي بود که شاه هيچ يک از درخواستهاي ايادي را رد نميکرد؛ بر همين اساس هرگاه سران کشور با مشکلي مواجه ميشدند به ايادي رجوع ميکردند تا او با استفاده از نفوذ خود، مشکلات آنها را حل کند. نزديکي ايادي به محمدرضاشاه بهحدي بود که در زمان اطلاع از بيماري محمدرضا، ملکه از بيماري شاه بيخبر بود.

گسترش نفوذ و قدرت

از ايادي ميتوان بهعنوان ماکياوليستي تمامعيار نام برد. او پس از انتخاب شدن به عنوان پزشک شاه، خيلي زود دل محمدرضا پهلوي را بهدست آورد و توانست در او نفوذ کند. از افزايش مراجعتها و حضور او در دربار ميتوان به افزايش نفوذ ايادي در دل شاه پي برد. ديدار او (محمدرضا پهلوي) با ايادي از هفتهاي سه روز به هر روز تبديل شد و ديدار هر روزه به کليه ساعات فراغت کشيد؛ صبحها هنوز محمدرضا بيدار نشده بود، ايادي حاضر بود و شبها تا وقت خواب در اتاق او ميماند.

در سال 1353 ساواک گزارش داد که او (ايادي)، کمتر از هشتاد شغل ندارد. حسين فردوست نيز در خاطراتش ميگويد: «من يکبار مشاغل او را کنترل کردم و به هشتاد رسيد».

در بسياري از حکومتها، طيفي از قدرت وجود دارد؛ افرادي که در اين طيف قرار ميگيرند از رانت و مواهب آن حکومت بهرهمند ميشوند. رژيم پهلوي، مانند اين حکومتها، براي افراد نزديک به قدرت رانت و منافع خاصي در نظر گرفته بود. نفوذ ايادي در دربار باعث بهرهمند شدن او از رانت رژيم پهلوي شد. ايادي که فردي فرصتطلب بود، بهخوبي از اين موقعيت در راستاي منافع شخصياش استفاده کرد. از جمله مشاغل متعدد و مهمي که ايادي در خدمت داشت، ميبايست به سپهبدي ارتش، رئيس بهداري کل ارتش، اتکا (اداره تدارکات کارمندان ارتش)، تحت اختيار داشتن سازمان دارويي، شيلات جنوب و... اشاره کرد.

تلاش براي گسترش بهائيت

عبدالکريم ايادي همچنين، نفوذ و قدرت خود را براي گسترش فرقه بهائيت و حضور و فعاليت بهائيان در سياست و جامعه بهکار برد. وي در دوران محمدرضا پهلوي رياست تشکيلات بهائيان را بر عهده داشت و به سبب نفوذ کلامي که در نزد شاه داشت، راه پيشرفت بهائيان را هموار ميکرد. در اين دوران تعداد بهائيان ايران به سه برابر رسيد. آنان ضمن رسيدن به مقامات عالي، از حيث اقتصادي نيز نفوذ فراوان يافتند. ايادي با نفوذ فوقالعادهاش در دربار اسباب تحصيل جوانان بهائي را فراهم ميکرد و نيز باعث ميشد بخش مهمي از فعاليتهاي اقتصادي در بخش خصوصي در اختيار آنان قرار داده شود.

اين حضور و فعاليت گسترده بهائيت در همه سطوح، موجب نگراني دو تن از علماي وقت، يعني آيتالله بروجردي و حجتالاسلام فلسفي، شد. نگراني روحانيت تشيع از گسترش فعاليت بهائيان، آنان را به واکنش عليه اين فرقه واداشت. در رمضان 1334شمسي، آقاي فلسفي در منابر و سخنرانيهايي که از راديو پخش ميشد، عليه بهائيت و دکتر ايادي صحبت کرد. پس از اين سخنرانيها مردم از آيتالله بروجردي حکم معاشرت و معامله با بهائيان را استفتا کردند.

رژيم پهلوي پس از مشاهده خروش مردم عليه فعاليتهاي بهائيان، برخلاف ميل باطني، مجبور شد پيروان اين فرقه را در تنگنا قرار دهد. به دستور شاه پزشک مخصوص بهائي او، «سرلشکر عبدالکريم ايادي»، در مدت کوتاهي ايران را ترک کرد و در ايتاليا اقامت گزيد. شاه پس از آرام شدن جامعه، مجددا روابط گرم خود را با بهائيت به حالت سابق برگرداند؛ ايادي پس از 9 ماه سپري کردن زندگي در ايتاليا به ايران بازگشت و پس از اتمام ماه رمضان و پايان يافتن سخنرانيهاي حجتالاسلام فلسفي و به دنبال آن، برچيده شدن اجتماعات مذهبي در تکايا و مساجد، حظيرهالقدس و ساير مراکز بهائيان در تهران و شهرستانها، بار ديگر به بهائيان واگذار شد.

همچنين بايد گفت که ايادي ارادت و محبت خاصي به يهوديان داشت. رابطه گرم ايادي و يهوديان بهخوبي در خاطرات سفير اسرائيل در ايران، ذکر شده است. مئير عزري، سفير اسرائيل، در خاطراتش ميگويد: «ايادي به يهوديان مهري ناگسستني داشت و آنها را مردمي درد ديده و شايسته بيپيرايهترين ياريها ميدانست». همچنين با قدرت و نفوذي که در اختيار داشت، بسياري از امتيازات را در اختيار يهوديان قرار داد؛ همچنين عزري ميگويد: «چند روز پس از همان ديدار بود که ايادي کارشناسان ما را به ايران فراخواند و با آنها پيمان بست تا ميوه، مرغ و تخممرغ ارتش را فراهم کنند و براي ارتش مرغداري و دهکدههاي نمونه بسازد. ايادي بازرگانان و کشاورزان اسرائيلي را ياري داد تا ميوه ارتش ايران را فراهم آورند و براي يگانهاي گوناگون مرغداري و دهکدههاي نمونه کشاورزي بسازد.»

ارتباط با ساواک

ايادي در 19آبان1336، به فرمان محمدرضا پهلوي، با حفظ سمت «بازرس عالي بهداري بازرسي کل ستاد ارتش» به استخدام ساواک درآمد و در 28مهر1345، سمت مشاور امور بهداشتي اين سازمان را نيز برعهده گرفت. وي نقش مهمي در کنترل فعاليتهاي مراکز ديني و علما و روحانيان مبارز داشت. به دستور وي برخي از اين مراکز نظير حسينيه ارشاد، تعطيل نمودن و بازداشت مبارزان سياسي اين حسينيه، همانند دکترعلي شريعتي و پدر ايشان استاد محمدتقي شريعتي دستگير و تحت شکنجه قرار گرفتند. وي در 25 ديماه1352، دستورات محمدرضا پهلوي را به اين شرح به ساواک ميرساند:

«اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر در مورد حسينيه ارشاد مقرر فرمودند بايد تمام اين اشخاص را شديدا تنبيه کنيد، زيرا خيانت بزرگي به کشور کردهاند، بهعلاوه شما نيستيد که در مورد افتتاح يا عدم افتتاح تصميم بگيريد، لازم است موضوع را دقيقا پيگيري و نتيجه را بعدا گزارش دهيد.»

ختم دوران

با شکلگيري اعتراضات مردمي عليه رژيم پهلوي و همچنين گسترش اين اعتراضات، شاه با انجام دادن اصلاحاتي درصدد آرام کردن بحران کشور برآمد و دستور بازنشستگي چند تن از سران ارتش را داد. در ميان اين بازنشستگان، نام عبدالکريم ايادي به چشم ميخورد. ايادي در بحبوحه انقلاب، براي نجات جان خود از ايران گريخت و ابتدا به سوئيس و سپس به فرانسه مهاجرت کرد. او که همواره متهم به جاسوسي براي انگليس و آمريکا بود، دو سال پس از پيروزي انقلاب، يعني در سال 1359، به علت ابتلا به سرطان در فرانسه درگذشت.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: