باران زعیمی
آخرهای دهه 70 که چرخ توسعه در حال رد شدن از روی دهکهای به دردنخور جامعه بود، موضوعی محور بحث جمعهای روشنفکری گردید: غم و اندوه و گریستن. حرف یک عده این بود که مردم باید شاد باشند و اینهمه عزا و بازخوانی مصیبتها و گریستنهای مداوم برای پوست جامعه خوب نیست و چروک میاندازد. خط لبخند را با چالش مواجه میکند و آمار سکته را بالا میبرد! بهخصوص اگر گزینه عزاداریهای مناسبتی روی میز میآمد، آنوقت پای ترویج خشونت و شکستن النگوهای عقلانیت مورد نظرشان نیز وسط کشیده میشد و آه از نهاد شیشلیکخورشان برمیآمد.
اصرار داشتند به جای موکبهای عزاداری، کارناوالهای شادی به سبک از ما بهتران! داشته باشیم تا مبادا چشمهای شهلا خراب شود و اینهمه پول بیزبان به جای هزینه شدن در مسیر پیشرفت، خرج صفهای نذری نشود. مگر ما چه چیزمان از غرب کمتر است؟! آنها از بس رقصیدهاند و هلیکوپتری زدهاند اینقدر پیشرفت کردهاند!
خلاصه سونامی یادداشتهای کوتاه و بلند، با شکل و شمایل علمی درباره مضرات عزا و گریه داشت جامعه را به این باور میرساند که حتی گریه نوزاد هم عامل فشار روحی است! پشت بندش هم سیاست تحدید نسل را اجرا کردند و غیره که بماند. اما تجربه فرد فرد جامعه خلاف این گفتهها را نشان میداد. وقتی میگریستیم آرامتر میشدیم. تجربهای که حتما شما هم داشتهاید. حتی همان روشنفکرها هم وقتی کم میآوردند سیگار و قهوه کمکشان نمیکرد و برخیشان احتمالا یواشکی گریه میکردند تا آرامتر شوند و خودکشی نکنند!
سالها گذشت و آمارها از شدت گسترش افسردگی در کشورهای دیگر منتشر شد. مثلا اینکه تا سال 2020 افسردگی، پس از بیماریهای قلبی به دومین عامل مرگ و میر آمریکاییها تبدیل خواهد شد؛ همان گوگولیهایی که در رقص و آواز غرقند! اما این آمارها هم نتوانست کمک چندانی به تغییر موضع فکری روشنفکران منجمدالفکر کند و هنوز هم با وجود رسواییهای پی در پی خشونتبارشان همان حرفها را تکرار میکنند.
در این میان به رغم عدم تغییر موضع این گروه در حال زوال، هرچه میگذرد ثمرات و محسنات اشک بیشتر آشکار میشود. امروزه در ینگه دنیا برای شهروندانشان «باجه گریه» میسازند تا غمباد نگیرند و دقمرگ نشوند! زیرا اشک ریختن، در سکولارترین حالت ممکن، باز هم قلب را جلا میدهد و دل را سبک میکند. چه مرد باشی و چه زن.
اما اشک برای ما حکایت متعالی دیگری دارد. از اینجا به بعد باید وارد وادی معرفت شد که؛ دُرّ گرانیست، به هرکس ندهند. اشک برای ما قیمت دارد آنجا که گره خورده با روضهها. درکی به وسعت تاریخ پیدا کردهایم از اینکه گریه شفابخش است اما گریه بر حسینعلیهالسلام حیاتبخش. مجلس روضه یعنی مرده میروی زنده میآیی، سخت میروی لطیف میآیی؛ همهاش هم به معجزه اشک بر حسینعلیهالسلام نمیدانم چه سری است در «قتیل العبره» که هر دو را اینهمه تداوم بخشیده، هم کربلا را و هم اشک را. هرچه که هست دارد جهان را برای رجعتش تطهیر میکند. خوش به حال ما.