عاطفه میرافضل
ابوریحانمحمدبناحمد بیرونی از دانشمندان بزرگ ایران در علوم حکمت، اختر شناسی، ریاضیات، تاریخ و جغرافیا مقام شامخ داشت، در سال 326 هجریقمری در حوالی خوارزم متولد شده و از این جهت به بیرونی یعنی خارج خوارزم معروف شده است.
بیرونی عمر 75 ساله خود را به تحقیق در زمینههای ستارهشناسی، انسانشناسی، تقویمشناسی، هندشناسی و ریاضی کرده است. ابوریحان را پدر انسانشناسی و هندشناسی میدانند و به پاس زحمات این دانشمند و استاد بزرگوار، سیزدهم شهریور ماه را به نام او نامگذاری کردهاند. بیرونی بر زبانهای خوارزمی، فارسی، یونانی، هندی، عربی، عبری توراتی، سریانی و سانسکریت چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آنها را بیش از ۱۴۶ گزارش کردهاند نوشت. بیرونی در جریان لشگرکشیهای محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز قسمتی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فرا گیرد و درباره اوضاع هند تحقیق کند که محصول این تحقیق، کتاب «هندشناسی» اوست.
بیرونی، یار ابنسینا
نوشتههایی از بیرونی در دست است که به وضوح در آنها از گردش زمین به دور
خودش نام برده میشود. وی اپیکتوگرام یعنی چگالسنج (ابزاری برای سنجش وزن مخصوص
در فیزیک)
را اختراع کرد که با آن وزن مخصوص چیزها تعیین میشود. بیرونی که بر زبانهای
یونانی، هندی
و عربی
هم چیره بود، کتب و رسالات بسیار که شمار آنها را بیش از ۱۴۶ گزارش کردهاند نوشت که جمع سطور آنها بالغ
بر ۱۳ هزار است.
در
تاریخ آوردهاند که، بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم
وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره
بود نپذیرفت و به او نوشت که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش
آن نوشته است، نه پول.
بیرونی یار ابنسینا
بیرونی معاصر بوعلی سینا بود که در اصفهان مینشست و باهم مکاتبه و تبادلنظر فکری داشتند. حکایتی در این ارتباط خالی از لطف نیست؛
ابنسینا همراه با ابوریحان بیرونی عازم سفر شدند. بوعلی برای کشف گیاهان دارویی و ابوریحان برای ستارهشناسی.
پس از تاریکی هوا به خانه پیرمردی در بیابان رفتند تا شب را در آن اندکی استراحت کنند. پس از آنکه پیرمرد طعامی به آنها داد از آنها خواست در اتاق بخوابند. اما ابوریحان گفت: جای خواب ما را پشتبام پهن کن تا من صبح اندکی مطالعه ستارگان کنم.
پیرمرد گفت: امشب باران میبارد بهتر است از خوابیدن در پشتبام منصرف شوید. ابوریحان گفت: من ستارهشناسم و میدانم که امشب هوا صاف خواهد بود.
پیرمرد اتمام حجت کرد و بستر این دو مهمان را در پشت بام گستراند. پاسی از شب نگذشته بود که با چکههای باران هر دو دانشمند از خواب برخواستند و از نردبان پایین آمده و کنار دیوار ایستادند در حالیکه خیس شده بودند.
ابوعلیسینا به ابوریحان گفت: کاش اندکی غرور خود را کنار میگذاشتی و حرف این پیرمرد را گوش میدادی تا ما اکنون خیس نبودیم.
ابوریحان که از این دانش پیرمرد در حیرت بود تا صبح منتظر شدند تا پیرمرد برای نماز برخواست.
پیرمرد گفت: من برای گوسفندانم سگی دارم که هر شب بیرون اصطبل میخوابد و نگهبانی میدهد. شبی که، این سگ به داخل اصطبل برای خواب رود من یقین میکنم آن شب باران خواهد آمد و دیشب، سگ داخل اصطبل رفت.
ابوریحان در حیرت ماند و گفت: حال باورم شد، که علم را باید خدا به مخلوقاتش عطا کند علمی که خدا به سگش داده، ابوریحان سالها اگر با اصطرلاب، پی آن رود به اندازه سگ هم نمیفهمد.
ابوریحان دست بالا برد و دعا کرد و گفت: «رَبِّ زِدنی عِلمًا، خدایا علم مرا افزون کن.» و هر دو آمین گفتند.
بدانم و بمیرم
ابوریحان بیرونی، 2 رجب سال 440 هجری قمری درگذشت. گفته میشود او در اواخر عمر، هم نابینا و هم ناشنوا شده بود ولی در مورد محل وفاتش اختلاف است. فقیه ابوالحسن علی گوید: آنگاه كه نفس در سینه او به شماره افتاده بود بر بالین وی حاضر آمدم. در آن حال پرسید: حساب جدات فاسده را كه وقتی مرا گفتی، بازگوی كه چگونه بود؟ گفتم: اكنون چه جای این سوال است؟ گفت: ای مرد كدام یك از این دو بهتر؟ این مساله را بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل در گذرم؟ و من آن مساله بازگفتم. فرا گرفت و از نزد وی بازگشتم و هنوز قسمتی از راه را نپیموده بودم كه شیون از خانه او برخاست.