کد خبر: ۳۹۵
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۶
پپ
صفحه نخست » کاشانه


منصوره کبریایی

بیش فعالی و کم‌توجهی و پرخاشگری یا انزوا و کم‌رویی و گوشه‌گیری تا اضطراب یا افسردگی و بلوغ زودرس و کنجاوی‌های نامتعارف و مواردی از این دست مشکلاتی است که بسیاری از کودکان‌مان را مبتلا کرده و مدام از خود می‌پرسیم که چه اتفاقی رخداده و چه باید کرد؟! آیا اقتضای زمانه ایجاب می‌کند و باید تسلیم بود؟! یا زمانه ساخت دستان پرتوان خود ماست و باید بازنگری‌هایی انجام داد؟! پیش از این به علل و راه حل‌هایی اشاره کردیم که در ادامه امروز به بررسی علتی خواهیم پرداخت که کمتر بدان پرداخته شده است.

مرگ کودکی!

معنای هر واژه وابسته به ملزوات آن است و واژه کودکی نیز چنین است. وقتی از نشاط و سرزندگی و تحرک سخن می‌گوییم و در انتظار شلوغی و دویدن و جهیدن هستیم با کودکان‌مان مواجه ایم؛ همانها که از ساده‌ترین بازی‌ها و اشیا و رخدادها لذت می‌برند و به سادگی سطلی و خاکی راضی و خشنود می‌شوند و همان‌ها که آراسته هستند به صفاتی چون صداقت و صمیمیت و آسودگی خاطر نسبت به فردایشان و به راحتی دلبستن و البته دل بریدن و لطافت روح و پاکی دل به دور از حرص و طمع و ترس و کینه. مجموعه‌ای از چنین صفاتی اوقات ما را در کنار کودکان زیبا و دل انگیز می‌کند و کودکی‌های پرخاطره خودمان را به خاطرمان می‌آورد؛ آن‌چنان‌که حتی زودگریه کردن‌ها و زود رنجی ها و خشم آنان هم برایمان دوست داشتنی است. از همین روی این صفات را حتی اگر در یک بزرگسال هم مشاهده کنیم خشنود می‌شویم و بدمان نمی‌آید خود نیز هنوز هم ساده بیندیشیم و ساده خشنود شویم؛ چیزی که روانشناسان نامش را «کودک درون» می‌گذارند و نسبت به گم شدن و مرگ آن هشدار می‌دهند؛ مخصوص اگر بدانیم که در عصری زندگی می‌کنیم که این کودک درون در همان درون کودکی در معرض مرگ و انقراض است!

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: