عاطفه میرافضل
چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته، گاهی شعر میسروده است. بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم طب را آموخت. «ابوریحان بیرونی» معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش بر اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. وی پزشکی را در سالهای 30 تا 40 عمر فرا گرفت در مدت کوتاهی حاذقترین پزشک جهان اسلام شد بهطوری که او را «پدر طب عرب» و «جالینوس عرب» نامیدهاند. رازی در تاریخی حدود ۵ شعبان ۳۱۳ هجریقمری در ری وفات یافتهاست. مکان اصلی آرامگاه رازی تا امروز ناشناخته مانده است. به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی روز پنجم شهریور ماه (۲۷ اوت)، روز بزرگداشت زکریای رازی شیمیدان بزرگ ایرانی و روز داروسازی نامگذاری شدهاست.
شروع
«محمدبنزکریا» در بغداد شهرت و اعتبار فراوانی داشت و قدرت و مهارتش در طبابت، زبانزد خاص و عام بود. کتاب «الحاوی» عظیمترین، معتبرترین و طولانیترین تألیف رازی است و نخستین دایرهالمعارف پزشکی در جهان اسلام و یکی از نخستین دایرهالمعارفهای پزشکی جهان است. از دیگر آثار مهم طبی این پزشک بزرگ، میتوان از کتاب «المنصوری» نام برد.
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر میداند، وی معتقد بودهاست تا ممکن است مداوا با غذا و در غیر این صورت با داروی منفرد و ساده وگرنه با داروی مرکب به عمل آید. رازی میگوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماریها را با غذا درمان کند، به سعادت رسیده است.» اگرچه رازی به عنوان پزشک مشهور است اما بعضی از مورخان او را به نام «جراح» میشناسند. وی درباره «سنگ کلیهها و مثانه» کتابی نوشته و در آن تأکید کرده است در صورتی که درمان سنگ مثانه با راههای طبی مقدور نباشد، باید به عمل جراحی پرداخت و در این کتاب از اسبابی که با آن عمل سنگ مثانه را انجام میداده، نام میبرد. رازی اولین طبیب یا پزشکی است که در عالم طب از سل مفصلی انگشتان صحبت کرده است. رازی از اولین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد.
وی به عنوان اولین طبیب استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبلهای از آن بهره میبرده و در مراقبت از چشمها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کرده است. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندامهای بدن تدابیری آورده شده است.
رازی کتابی درباره خوراک دارد به نام «منافعالاغذیه و مضارها» که یک دوره کامل بهداشت خوراک است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آبها و شرابها و مشروبات غیرالکلی و گوشتهای تازه و خشک و ماهیها و... سخن گفتهاست و فصلی در باب علل و جهات اشتها، هضم غذا، ورزش، غذاهای گوارا، پرهیزهای غذایی و مسمومیتها دارد. نخستین نوشته اختصاصی و مستقل راجع به امراض کودکان نیز به زکریای رازی نسبت داده شده است.
نابغه شیمی
در شیمی، او نخستین کسی بود که اجسام را به سه گروه جمادی، نباتی و حیوانی تقسیم کرد. وی پایهگذار شیمی نوین است؛ با وجود آنکه کیمیاگری را باور دارد.
کشفهای بسیار به رازی نسبت داده میشود از جمله:
رازی کاشف الکل است. از تأثیر محیط قلیایی بر کانهپیلیت، اسیدسولفوریک فراهم کرد و با داشتن اسیدسولفوریک به دست آوردن دیگر اسیدها آسان بود. از تأثیر آبآهک بر نشادر (کلریدآمونیوم)، اسیدکلریدریک به دست آورد... با اثر دادن سرکه با مس، استاتمس یا زنگار تهیه کرد که با آنها زخم را شستشو میدادند... از سوزاندن زرنیخ، اکسیدآرسنیک یا مرگموش فراهم کرد... برای نخستین بار از نارنج اسیدسیتریک تهیه کرد.
آیا رازی ملحد بود؟
ابوریحان بیرونی در رساله کوتاهی که در اواخر قرن ۱۱ میلادی نوشت رازی را به خاطر دیدگاههای دینی و فلسفیش نقد کردهاست. «ابن سینا» هم که خود پزشک و فیلسوف بود رازی را برای دخالتهایش در متافیزیک مورد نقد قرار میدهد. وی در بحثی درباره رازی به ابوریحان بیرونی میگوید: «محمدبنزکریای رازی که در متافیزیک دخالت میکند و بیش از شایستگی خود رفتار میکند. او باید به جراحی و آزمایش ادرار و مدفوع محدود شود. در واقع او خود را در معرض دید قرار داده و جهل خود را در این موارد نشان دادهاست.»
با تمام آنچه گفته شد ولی به دلایلی نمیتوان گفت که زکریای رازی ملحد بوده است زیرا:
ـ در ظاهر آثار باقی مانده از او که مسلما از تألیفاتش میباشد، عبارتی که مبین اعتقاد رازی به عدم نیاز به نبوت و وحی و شریعت باشد، دیده نشد، بلکه بر خلاف آن، عبارات و کلمات زیادی در آنها وجود دارد که اعتقادش به اسلام را میتوان از آنها برداشت کرد.
ـ متفکران و محققان اسلامی بر این باورند که زکریای رازی ملحد نبوده و دانشمندی دیندار بوده است؛ حتی برخی معتقدند که محمدبنزکریا شیعه بوده است که در دام تهمت الحاد افتاد و درباره اقوالی که رازی را ملحد و بیدین معرفی میکنند، شک و تردید وجود دارد. در قدیمیترین منابع کتابشناسی مانند فهرست ابنندیم که تنها یک سده بعد از او میزیسته کتابهایی به رازی نسبت داده شده که مؤید اعتقاد او به وحدانیت خدا، نبوت پیامبران، معاد و حتی مکتب تشیع میباشد. ابنطاووس رسالهای از رازی نقل میکند به نام «برءالساعه» که ابتدای آن، به روش علمای شیعه میباشد؛ در ابتدای این رساله چنین آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله کما هو اهله و مستحقه و صلواته علی خیر خلقه محمد و آله و عترته و سلم تسلیما کثیراً»1
شهید مطهری نیز در تألیفات خود اظهار داشته که چون تمام کتابهای رازی در دسترس نیست نمیتوان پیرامون او اظهارنظر قطعی کرد، اما از مجموعه قرائن به دست میآید که او منکر نبوت نبوده بلکه با مدعیان دروغین نبوت در ستیز بوده است. محال است مناظرات رازی با ابوحاتم در منزل یکی از بزرگان ری و در حضور اکابر و بزرگان شهر پیرامون ابطال اصل نبوت باشد و او همه مذاهب را باطل اعلام کند و سپس در کمال احترام نیز زیست نماید 2
ـ رازی سخت پایبند توحید و معاد و اصالت روح و بقای آن بوده است و چگونه ممکن است کسی که اصول مبدأ و معاد را قبول دارد، نبوت را انکار کند، بلکه از آثار او به دست میآید که اندیشه امامت، ذهن او را به خود مشغول کرده بوده است و بدیهی است که اندیشه امامت با منکر نبوت همراه نیست. ایشان بیان میکند استدلالهایی که به رازی در نفی نبوت نسبت داده شده است، آنقدر ضعیف است که در شأن مقام علمی او نیست. ایشان احتمال شیعه بودن رازی را منتفی نمیداند بلکه بیان میکند؛ بعید نیست که رازی تا حدودی طرز تفکر شیعی امامی داشته است و همه متفکرانی که چنین اعتقادی داشتند، از سوی دشمنان شیعه، به کفر متهم میشدند.
برخی مورخان معتقدند که شهرت رازی در طب و نزدیکی او به سلاطین عاملی است برای به وجود آمدن رقیبان و دشمنان او که سعی کردهاند او را از میدان خارج کنند و بهترین وسیله نیز در آن عصر اتهام کفر و خروج از دین بوده است.
چند دیدگاه
زکریای رازی دارای سخنان و دیدگاههای درست و مطابق با آموزههای اسلامی است. در اینجا به برخی از آراء و نظریات او اشاره میشود:
ـ رازى پیرامون مرگ مینویسد: آنانکه از مرگ ترس و وحشت دارند، هر بار که مرگ را در نظر خود مجسم سازند به آنان مرگى دست میدهد و در مدتى دراز ممکن است دچار مرگهاى متعددى بشوند، پس بهتر و نیکوتر آن است که نفس انسانى با لطف و حیلت این اندوه و ترس را از خود دور سازد و خردمند کسى است که غم و اندوه را در خود مجال ندهد... و در نابودى و بیرون کردن آن از نفس خود بکوشد. افلاطون در آثار خود بارها اشاره به مرگ کرده. و او میگوید که ترس از مرگ نشانه بیخردى است و از کجا که این مرگ که مردم آن را بزرگترین شر میپندارند بزرگترین خیر نباشد... به نظر ابنسینا مرگ را دردى جز در بیمارى نیست؛ زیرا که درد به وسیله ادراک است و ادراک جز در مورد زنده متصور نیست و اگر کسى به جهت عقاب از مرگ میترسد در واقع از عقاب میترسد نه از مرگ و به جاى ترس از مرگ باید از گناهان پرهیز کند. 3
ـ وى جهان را مرکب از پنج گوهر ازلى میدانست: عقل فعال، روح، ماده، مکان و زمان. به عقیده او زمان و مکان و حرکت و جسم بینهایت قدیم است و زمان جوهرى است دونده و بیقرار.
ـ رازی در اخلاق، معتقد به زهد و ترک دنیا و انزواى از خلق نیست. به نظر او: فرد باید از انهماک (پافشارى، فرو رفتن) و افراط در شهوات دورى جوید و از هر چیز به مقدارى که از آن چاره نیست بهره برگیرد.
ـ به عقیده رازى، چون خدا عادل، رحیم و عالم است ما باید نسبت به مردم و خودمان عادل و رحیم و در راه کسب علم کوشا باشیم و در امور از عقل مدد جوییم. عیوب خود را بشناسیم، از تکبر، حسد، غضب، دروغ، بخل و غم، بپرهیزیم و از افراط در همخوابگى و شرابخوارى خوددارى کنی.
ـ محمدبنزکریاى رازى، هنگامى که از صفات دانشجویان پزشکى صحبت میکند میگوید: واجب است که دانشجوى پزشکى، طب را براى جمع مال نخواهد، بلکه متذکر باشد که نزدیکترین مردم به خدا، عالمترین و عادلترین و مهربانترین آنها به مردم است.4
1ـ ابنطاووس، علىبنموسى، الامان من أخطار الأسفار و الأزمان، صفحه 152، قم، مؤسسه آلالبیتعلیهالسلام، چاپ اول، 1409 قمری
2ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد 14، صفحه 468، تهران، صدرا، 1380 شمسی
3ـ محقق، مهدى، فیلسوفرى، محمدبنزکریاى رازى، صفحه 58، تاریخ اجتماعى ایران، جلد 6، صفحه 307
4ـ زکریای رازی، محمد، رسائل فلسفیه، صفحه 108، قاهره، 1939 میلادی