باران زعیمی
آقای رئیس که وارد میشود خانم منشی باید سریع بلند شده، تعظیم کرده، دنبال او بدود تا لیست کارها و قرارهایش را با لطیفترین صدای ممکن برایش بخواند. آقای مدیر که پشت روبان قرمز میرسد تا یک چیزی را افتتاح کند؛ خانمی با یک قیچی تزیین شده با پاپیون قرمز در سینی، با ناز و ادای مخصوص مراسم تشریفات، با سری افراشته به خدمت ایستاده است! تعدادی بانو هم به شرکتهای هواپیمایی و جدیدا حمل و نقل ریلی افتخار میدهند تا با لباس و کلاه مخصوص از مسافران گرامی پذیرایی کنند، کیسه تهوع یا سطل زبالهشان را خالی کنند یا کمربندشان را ببندند، بهعلاوه خدمات جذاب دیگر جهت نشاطبخشی و آرامشدهی به غریبههای عزیزتر از جان!
آن لیدی هم که عاشق هنر و فرهنگ است باید تن به تمنیات آقایان کارگردان، تهیهکننده و امثالهم بدهد تا شاید ستاره شود. برخی خانمها هم که لب و لوچهشان را در خدمت تبلیغ فلان شکلات یا بهمان فستفود قرار دادهاند. از فروشندگی و کارگری ارزان و غیره هم که بگذریم، کمکم چشممان روشن میشود به استفاده از جذابیتهای زنانه برای تبلیغ ماشین و موتور در میهن اسلامیمان! در همه این موارد هم هیچکس از نگاه «ارباب اندر رعیت» آقایان مدیر، رئیس و کارگردان به زن، دچار بادکردگی رگ گردن نمیشود که؛ ای داد! کرامت زن گم شد!
اصلا بر فرض محال، قبول که زنان آزادند خودشان را خرج هرکس که میخواهند بکنند ولی چرا وقتی یک زن از آزادگی اندیشه و عمل خود استفاده کرده، به جای آقای رئیس، به استقبال همسرش رفته و با مهربانی از او پذیرایی میکند، میشود کلفت؟ چرا وقتی لطافتها و زیبایی جسم و روحش را برای نشاطبخشی به همسر و فرزندانش خرج میکند اسمش میشود عقبافتاده؟ چرا صرف کردن توانمندیهای خدادادی زن به پاکترین شیوه، برای انسانسازی و پایهریزی تمدن آینده میشود بدبختی و جوجهکشی؟!
اگر یک دختر 14 ـ 15 ساله عزت و کرامت خود را برای دیده شدن روی صحنه نمایش، به خواستههای پشت پرده و روی پرده صاحب صحنه بفروشد کک مدعیان «عریان» یا حتی «چادر به سر» حقوق زنان نمیگزد. اما اگر همان دختر 15 ـ 14 ساله بخواهد ازدواج کند و یک زندگی پاک و عاشقانه تشکیل دهد باید نگران برچسب کودک همسری و ممنوعیتهای احتمالی قانونگذاران ذوب شده در معاهدات استعماری باشد.
در مرام و مکتب این بازار مکاره، سرسپردگی زنان یا همان بردهداری پنهان جنسی عین آزادی و خوشبختی است اما زندگی عزتمندانه و انسانساز زن در چارچوب مکتب الهی عین عقبماندگی و بردگی! در این مرام و مکتب، زنان فریبخورده باید چند ده ساعت جای مردان کار کنند و بعد پول و باقی ساعات روز را صرف آرایشگاه و لوازمات مربوطه کرده، اگر وسعشان رسید برای سگ و گربه مادری کنند! البته اگر به واسطه خیانت به عشق ذوبشدگان در غرب، خیلی شیک و مجلسی مهدورالدم نشوند!
خلاصه مشکلات حقوق زنان با فروغلتیدن در چاله چولههای فمنیسم غربی و اسلامی و تن دادن به ارزشهای مکتب بازار و آزادی بیبند و باری و حصر ازدواج و حجاب و نفی محوریت زن در خانه حل نمیشود. چاره در بازگشت به اسلام ناب است.