اسماعیل تقوایی
ای فضای شهر قم با تو گشته روحانی
ای امید هر شیعه موقع پریشانی
با تو قم شده بابی رهنمون بر جنت
زایرت شده ساکن در بهشت ربانی
عصمت از وجود تو صاحب مقامات است
اهل بیت طاها را فاطمه شدی ثانی
کوه و دشت وصحرا را طی نمودهای بانو
درهوای دیدار آن امام ربانی
قم رسیدی ولیکن، با تن بسی خسته
شد اسیر بیماری پیکرت به آسانی
جان بدر نبردی تو زین مرض در آن هنگام
بر برادرت کردی جان خسته قربانی
عمرتو به پایان شد با رضا رضا گویی
دل ز هجر او خون و دیدههای گریانی
در دل برادر ماند حسرت ملاقاتت
ابر دیدهاش از غم شد همیشه بارانی
قصه رضا با تو قصه غریبی نیست
قصه حسین است و زینب و پریشانی
کربلا، سر و خنجر قتلگاه و شمر دون
زینب و تن بیسر، پیکران عریانی
...