فاطمه اقوامی
پرده اول: روبروی آینه نشست... همه وسایل آرایشش را روی میز پهن کرد و مشغول شد... بعد از مدتی تلاش، لبخندی از سر رضایت به تصویر خودش در آینه تحویل داد ... مانتوی حریر یاسیاش را به تن کرد... روسری بنفشش را از روی جالباسی برداشت و روی سرش انداخت و موهای تازه رنگ کردهاش را زیر آن حالت داد... حالا نوبت مرحله آخر بود دستبند و انگشترهایش دستش کرد و عطر مورد علاقهاش را زد... نگاهی به سراتاپایش انداخت... به نظرش همه چیز عالی بود... چراغ اتاق را خاموش کرد و رفت...
پرده دوم: امروز حسابی از خودش کار کشیده بود و خیلی خسته بود... تا ایستگاه مترو هنوز ده دقیقهای فاصله بود... توی افکار خودش غرق بود و داشت در ذهنش برای آخر هفته برنامهای برای گردش سه نفره با زن و دختر کوچکش ترتیب میداد که یکدفعه صدای خنده بلند چند دختر که در چند قدمی او راه میرفتند او را از افکارش بیرون کشید... اول اهمیتی نداد اما وقتی به خودش آمد دید روزهای زیادی از آن روز میگذرد و جادوی جلوهگریها و رنگهایی که هر روز در کنارش رژه میروند او را مسحور و گرفتار کرده است...
پرده سوم: راهروی دادگاه خانواده شلوغ بود... مشاور در را بست تا فضای اتاق کمی آرام شود و زن بتواند راحت درد دلش را بازگو کند... چند دقیقهای طول کشید تا زن گریهاش کمی آرام شود و زبان به سخن باز کند: از چند ماه پیش بود که کمکم اخلاقش عوض شد... گاهی بهانه میگرفت و به سر و وضع من گیر میداد... یک روز به من گفت دوست دارم رنگ موهایت را تغییر بدی... فردای آن روز به آرایشگاه رفتم... فکر میکردم از سر کار که بگرده از دیدنم خوشحال میشه اما وقتی آمد نگاهی بهم انداخت و گفت این چه رنگ و آرایش عهد حجریه!! انگار دچار یک جنون شده بود... چند وقتی کارم این شده بود که با اصرار او به آرایشگاه میرفتم و رنگ موهایم را عوض میکردم اما باز هم او راضی نمیشد... تا اون روز لعنتی که طاقتم طاق شد... حدود ساعت 5 بعدازظهر بود... چند ساعتی میشد که از آرایشگاه برگشته بودم... داشتم لیلا رو تو بغلم میخوابوندم که اومد خونه... باز هم همان داستان تکراری اتفاق افتاد و رنگ موهایم موردپسندش واقع نشد... دیگه تحمل نیاوردم و گفتم این بازی رو تموم کن، تا الانم اگه چیزی نگفتم به خاطر زندگیمون بود ولی دیگه طاقت ندارم... حرف و بحثمان بالا گرفت... لیلا به گریه افتاده بود... یکدفعه عصبانیتش اوج گرفت... جلو آمد و همانطور که داشت میگفت از جلوی چشمم دور شو با دست مرا هل داد... لحظهای نتوانستم خودم را کنترل کنم، تعادلم بهم خورد و لیلا از میان دستانم افتاد و نقش بر زمین شد... گریه زن اوج گرفت و با هقهق گفت: دکترا میگن نخاع دخترکم آسیب دیده و دیگه نمیتونه...
باورش سخت است اما این یک داستان تخیلی نیست بلکه برگرفته از حقیقت تلخی است که نمونههای دیگرش زیر پوست شهر ما اتفاق میافتد و شاید ما از آن بیخبر باشیم... ماجرا دقیقا از جایی شروع شد که برخی زنان ما از سر بیاطلاعی و نادانی و برخی دیگر از سر عناد و دشمنی با حجاب قهر کردند، آنان که باید دست به کار میشدند به تماشا نشستند، کفتاران آن سوی آب دندان تیز کردند و همه چیز دست به دست هم داد تا شود آنچه نباید میشد... بخشی از گنجینه عفاف و حجاب ما به تاراج رفت و عواقب آن دامنگیر جامعه شد... میخواهیم این هفته به بهانه اخبار تلخی که اخیرا در ارتباط با حجاب اتفاق افتاده و همچنین روز عفاف و حجاب که به تازگی پشت سر گذاشتیم کمی درباره این مقوله مهم با هم صحبت کنیم.
قدمتی به اندازه عمر بشر:
خیلیها فکر میکنند مقوله پوشش و حجاب فقط مربوط به اسلام و دستورات آن است اما اگر کمی دقت کنیم میبینیم که زشتی برهنگی و توجه به پوشش از فطریات انسان به شمار میرود. حتما داستان پدر و مادرمان، آدم و حوا را بارها شنیدهاند. آن وقتی که آنها از دستور خدا سرپیچی کردند و به آن درخت نهی شده نزدیک شدند و از میوه آن خوردند، اولین کیفر و عقوبت درباره آن برهنگی بود. در ادامه داستان میخوانیم که آدم و حوا به دنبال این مجازات سعی کردند خودشان را با برگ درختان بپوشانند. همه اینها نشان میدهد که پوشش از همان ابتدا نزد بشر ارزشمند بوده و برهنگی امری قبیح و زشت به شمار میرفته است. این ویژگی فطری انسان در همه ادیان الهی از جمله زرتشت، یهود، مسیحیت مورد توجه قرار گرفته و نسبت به رعایت آن تأکید شده است. «جرجی زیدان» در کتاب «تاریخ تمدن اسلام» مینویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن تن و بدن زن است که این وضع در پیش از ظهور اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده... و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا آخر قرون وسطی در اروپا بوده و آثار هنوز در خود اروپا باقی مانده است.»
«ویل دورانت» تاریخنگار مشهور هم وقتی درباره ثروتمندان در جوامع غربی طوری سخن میگوید که گویی حجاب امتیاز ویژه طبقه بالای جامعه به شمار میرفته است.
برای آنان که ایران باستان مقابل اسلام قرار میدهند و تا سخن از حجاب میشود میگویند این سوغات مربوط به عربهاست! شاید خواندن این نکته جالبتر باشد که بررسیهای تاریخی میگوید ایرانیان باستان پوشش را امری والا میدانستند. در کیش آریایی زنان محترم محبوب بودند. زنان محترم ایران برای حفظ حیثیت طبقه ممتاز و ایجاد حدودی که آنها را از زنهای عادی و طبقه چهارم امتیاز دهد، صورت خود را میپوشاندند و گیسوان خود را پنهان نگه میداشتند. ویل دورانت میگوید: «در نقشهایی که از ایران باستان به جای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمیشود...»
همه اسناد تاریخی میگویند در دورههای تاریخی مثل زمان مادها، اشکانیان، سامانیان و... زنان حجاب داشتهاند. در بخشی از کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان آمده است: «لباس زنان اشکانی، پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستیندار و یقه راست بوده است. پیراهن دیگری نیز داشتهاند که روی اولی میپوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سر میکردند...»
پس تا اینجا مشخص شد این فقط اسلام نبوده که از پوشش و حجاب صحبت به میان آورده است و آنان که با این مقوله به مخالفت میپردازند، به جنگ با فطرت بشری برخواستهاند و آن کس که با فطرت خود مبارزه کند جز نابودی خویش پایانی برایش نمیشود در نظر گرفت. البته باید به این نکته اذعان کرد که بیشک هیچ قانونی در باب پوشش و حجاب پای تعالی و تکامل دستورات اسلامی نمیرسد.
حجاب در جایگاه یک رسانه
امروزه این ثابت شده است که ارتباطات میان انسانها فقط کلام اهمیت ندارد و به قول جان کلتنر بدن (و به تبع آن پوشش بدن) به عنوان وسیله ارتباطی، تقریبا به همان اندازه کلام و گاه بیش از آن پیام را منتقل میکند. بر این اساس ارتباطات غیر کلامی مثل راه رفتن، لحن صدا، پوشش و... نوعی رسانه نمادین هستند و زبان ارتباط با دیگران به شمار میروند. مطالعات نشان میدهد افراد یکدیگر را بر اساس لباسهایی که میپوشند قضاوت میکنند. لباس کارکردهای زیادی در ارتباطات دارد مثلا انتخاب لباس روشن سرزندگی و شادابی را نشان میدهد، رنگهایی تیره و خاکستری از خلق و خوی آرام و متانت حکایت میکند و لباسهای کوتاه و تنگ عدم متانت و وقار را به نمایش میگذارد. یعنی این مسأله ثابت شده است که در ارتباطات انتخاب لباس هم مانند انتخاب واژهها برای صحبت کردن بسیار اهمیت دارد. البته همانگونه که اشاره شد نه فقط لباس بلکه سخن گفتن، راه رفتن، طرز نگاه و... مهم است که همه اینها در تعریف حجاب از منظر اسلام میگنجد. یعنی حجاب مجموعهای از رفتارهای ارتباطی است که پوشش صحیح اولین مرحله آن است نه همه آن. ممکن است بانویی پوشش کامل داشته باشد اما مفهوم کامل حجاب را با نوع رفتار و طرز سخن گفتن خود زیر پا بگذارد. حجاب در اسلام برای زنان همه چیز از پوشش اندام تا نوع سخن گفتن با نامحرم، طرز راه رفتن و... را در نظر گرفته تا او را از همه گزندها، توهینها، خطرات و آسیبها دور نگه دارد.
یک اختلال هنجاری به نام «بدحجابی»
همانطور که اشاره شد پیشینه حجاب در جامعه ما به قبل از اسلام برمیگردد و با گسترش فرهنگ اسلامی در ایران به اوج تعالی و ارزشمندی و اعتبار رسید. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی در ایران حجاب به عنوان نمادی از فرهنگ اسلامی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و به یک هنجار اجتماعی تبدیل و برایش قانون وضع شد. در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب و دوره جنگ تحمیلی این مقوله هر چند از جهاتی چون اجباری یا اختیاری بودن مورد بحث قرار میگرفت اما در بین اکثریت افراد جامعه پذیرفته شده بود و نمونههای هنجارشکن کمتر در سطح جامعه نمود و بروز داشتند. اما تقریبا از سال 1370 همزمان با نفوذ فرهنگ غربی به جامعه و گسترش شبه ارزشهای آن ما با پدیدهای به نام بدحجابی روبرو شدیم. در پی اشاعه فرهنگ غرب و استحاله ارزشها ظاهرگرایی به جای محتواگرایی، زیبایی چهره به جای زیبایی اندیشه، تناسب اندام به جای ارزشمندی شخصیت، سبکسری و جلف بودن به جای متانت، برهنگی و بیمبالاتی جسمی و جنسی به جای حجب و حیا و ... وارد فرهنگ ما شد.
متأسفانه ما این روزها ما در سطح شهر با موارد زیادی از هنجارشکنی در زمینه حجاب برخورد میکنیم و این یک واقعیت تلخ است ولی اینطور نیست که تصور کنیم اکثریت جامعه نسبت به این ارزش الهی بیتفاوت هستند و آن را از یاد بردهاند. این ارزش هنوز هم مطالبه بخش زیادی از جامعه است که به آن اعتقاد و باور دارند. نظرسنجیهای انجام شده نیز این مسأله را تأیید خواهد کرد که حتی در بین کسانی که در عمل حجاب اسلامی را به درستی رعایت نمیکنند افراد بسیاری هستند که به اصل حجاب معتقدند با تغییر آن موافقی ندارند.
قانونی که هست...
حتما شما هم بارها بارها تعریف و تمجیدهایی در باب رعایت قانون در کشورهای غربی شنیدهاید اما معلوم نیست چرا تا پای قوانین کشور خودمان به میان میآید، دیگر خبری از این صحبتها نیست و بهانهتراشیها آغاز میشود. مخصوصا اگر بحث حجاب در میان باشد. از ابتدای انقلاب تاکنون سیاستها و قوانین و مقررات مختلفی در حوزه عفاف و حجاب وضع و در آن برای کسانی که این قانون را به طرق مختلف زیر پا میگذارند مجازاتهایی تعیین شده است. وجود این مجازاتها لازم و ضروری است و باید پیگیری شود در برخورد با متخلفین چه میزان از این قوانین اجرا میشود اما از آنجایی که مقوله حجاب یک امر فرهنگی است موضوع مهمتر مصوبه 427 شورای عالی انقلاب فرهنگی است که در آن تکالیف و وظایف همه دستگاههای را نسبت به مقوله حجاب و عفاف مشخص کرده است. این وظایف که برای 26 دستگاه در نظر گرفته شده اکثرا از جنس ایجابی و فرهنگی هستند و فقط در این بین برای نیروی انتظامی علاوه بر وظایف ایجابی، وظایف سالبه هم در نظر گرفته شده است.
سازمان صدا و سیما با 31 وظیفه در صدر این 26 دستگاه قرار دارد. آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد و نیروی انتظامی با 21 وظیفه در جایگاه بعدی قرار گرفتهاند. متأسفانه باید گفت با وجود انتقاداتی که نسبت به عملکرد نیروی انتظامی وجود دارد این نیرو تنها دستگاهی که این روزها در حوزه قانون به وظایف خود عمل میکند. رویه فرهنگی صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد به عنوان دو دستگاه فرهنگی مهم کشور به خوبی ضعیف ترین عملکرد را به نمایش میگذارد. به طور مثال تولیدات زیر مجموعه این نهاد که باید در ترویج فرهنگ عفاف و حجاب قدم باشد دقیقا در مسیر عکس آن قرار دارد. بسیاری از سلبریتیها که از فعالین اصلی این دو دستگاه به شمار میروند کاملا با مقوله عفاف و حجاب بیگانهاند و در محافل خصوصی و عمومی خود هنجارها را زیر پا میگذارند بدون اینکه مجازات و توبیخی در انتظارشان باشد.
ما در بحث حجاب با انواع و اقسام هجمههای خارجی مواجه هستیم، دشمنانمان کمر به نابودی فرهنگ اسلامی ما بستهاند و در این بین بیش از همه حجاب و حیای زنان را نشانه رفتهاند چرا که میدانند آنها در تربیت نسل آینده و تعیین مسیر جامعه بسیار اثرگذارند و از طریق انحراف آنها میتواند نقشه شوم نابودی جامعه اسلامی ایران اجرایی کنند. اینها همه واقعیاتی است انکار ناپذیر اما نباید تمامی مشکلات را به گردن توطئههای خارجی انداخت. وقتی دستگاهها دولتی ما خواب هستند و وظایف خود را در بحث عفاف و حجاب به فراموشی سپردهاند معلوم است که باید شاهد وضعیتی چون امروز باشیم. وقتی ملزومات حجاب با گرانترین قیمت این روزها عرضه میشود و از آن طرف انواع مانتوهای حریر و بی دکمه که خلاف قوانین جمهوری اسلامی هستند و به وفور در فروشگاهها به فروش میرسد و روزانه جلوی دید عموم مردم قرار میگیرد آیا میتوان انتظار داشت که تحولی در امر حجاب رخ دهد؟! مگر در قانون برای این موارد مجازات در نظر گرفته نشده آیا دشمنان جلوگیری از اجرای قوانین را گرفتهاند؟!
کمی بیاندیشیم
درباره مسأله حجاب گاهی مباحثی مطرح میشود که جز مغالطه و بهانهتراشی وجه دیگری ندارد. بگذارید به دو نمونه از این مباحث اشاره کوتاهی داشته باشیم. بحث «حجاب اجباری» یکی از مغالطههایی است که درباره حجاب مطرح میشود. حجت الاسلام حسین سوزنچی با اشاره با مغالطه حجاب اجباری میگوید: «اکنون ترفندی که مخالفان حجاب در این زمینه در پیش گرفتهاند، این است که با به کار بردن کلمه «اجبار»، مساله را به نحو خاصی طراحی میکنند که مخاطب، گرفتار نوعی بازیِ باخت ـ باخت شود. وقتی مساله به این صورت مطرح میشود که «آیا اسلام طرفدار حجاب اجباری است؟» هرپاسخی، باخت موضع شما در قبال حکم اسلام را قطعی کرده است: اگر گفتید «نیست»، یکی از واجبات اسلام را که مورد اتفاق شیعه و سنی است انکار کردهاید؛ و اگر هم گفتید «هست»، بار منفی کلمه «اجبار» در دورهای که شعار آزادی مهمترین محور ارزشگذاریها شده، چنان بر دوش شما سنگینی میکند که از اسلام چهرهای خشن ارائه میگردد و موجب میشود فضاهای عاطفی بر تحلیل منطقی غلبه کند.»
او در ادامه میگوید: «حجاب یک حکم اجتماعی در اسلام است و پوشش افراد در مجامع عمومی، جزو مباحث «حقوق مدنی» محسوب میشود. برهنه ظاهر شدن در اماکن عمومی، در تمام کشورها ممنوع است و مقداری از پوشش در تمام جوامع برای زن و مرد الزامی است که البته در جوامع مختلف، درباره این مقدار اختلاف نظر دارند. همچنین تصویب قوانین علیه حجاب در کشورهای اروپایی، شاهد مهمی است که حتی جوامع سکولار هم مسأله حدود پوشش را جزء مباحث حقوق مدنی و قابل قانونگذاری میدانند.»
او با طرح یک سؤال مبحث خود را اینگونه ادامه میدهد: «یک نظام اسلامی، آیا حقوق و قوانین مدنی باید تابع احکام اجتماعی اسلام باشد یا خیر؟ اساسا اسلامی بودن یک نظام و حکومت، معنایی جز این نمیتواند داشته باشد که آن حکومت درصدد پیاده کردن احکام اسلام باشد و این مطلبی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بدان تصریح شده است.... با این مقدمات، تردیدی نمیماند که نظام جمهوری اسلامی موظف است قانون حجاب در اسلام (که جزء احکام واضح و متفقعلیه مسلمانان است) را که یک قانون مدنی برای پوشش زنان است به عنوان یک قانون رسمیت بشناسد و در اجرای آن بکوشد.»
از طرف دیگر مگر هر اجباری به ضرر انسان و خلاف حقوق مدنی اوست؟ آیا اینکه کمربند ایمنی بر اساس یک قانون اجبار شده خلاف مصلحت شخص و ضایعکننده حقوق اوست؟!
یکی دیگر نکات مورد توجه این است که این روزها تا به به برخی افراد بابت حجاب تذکر داده میشود، پای مشکلات اقتصادی را به میان میکشند و میگویند اول مفسدان اقتصادی را بگیرید بعد بیایید یه این موارد گیر بدهید. به این افراد که آسمان به ریسمان میبافند باید گفت تصور کنید روزی خدایی ناکرده از اموال شما سرقتی صورت گرفته یا همسرتان به شما خیانت کرده و شکایت به دادگاه بردهاید اگر بازپرس پرونده یا قاضی به شما بگوید فعلا منتظر بمانید تا اول دزدان و مفسدان اقتصادی را دستگیر کنیم و بعد به شکایتتان رسیدگی میکنیم برایشان قابل قبول و پذیرش است؟! مگر رعایت قانون اولویتبندی دارد؟!