فاطمه اقوامی
محو تماشای فیلم بودم، یک فیلم معمایی ـ پلیسی که داستان جذاب و گیرایی داشت... تازه داستان به اوج خودش رسیده بود و من داشتم جلوتر از شخصیت اصلی فیلم که یک کارآگاه جوان بود، معمای قصه را کشف میکردم که یکدفعه یکی بی هوا پرید وسط افکارم و با یک ریتم آهنگین و بلند آواز سر داد: «یک روز سر ظهر که من سفره میچیدم/ دلم گفت که این سفره که عالی است/ ولی جای که خالی است؟/ چرا عشق ندارد، چه حالی است...» پشتبند این آواز بیموقع یک خانم جوان با آب و تاب از ظروف تفلون خود تعریف کرد و چشم در چشم دوربین گفت: «خونه با .... خونه میشه» بعد از او نوبت خانواده ورزشکاری شد که از لباس ورزشی خود برایم بخوانند... این روند آنقدر ادامه پیدا کرد و افراد زیادی با ریتم و بیریتم برایم از کفش، یخچال، دمنوش، محلول جلوگیری ریزش مو و... خواندند و گفتند که من از صرافت کشف معما آن فیلم افتادم و به این مطلب مهم فکر کردم که باید کاری برای خانهمان کنم آخه خونه ما هنوز خونه چون قابلمه ... نداریم!
این روزها شبکههای تلویزیون پر شده از تبلیغات گوناگون و رنگارنگی که هر کدام ما را تشویق به خرید یک کالا یا بهرهگیری از خدماتی میکنند...آنقدر میزان اینگونه پیامهای بازرگانی زیاد شده که برخی اوقات آدم تصور میکند اینها برنامه اصلی هستند و در فواصل پخششان فیلم یا برنامهای هم روی آنتن میرود! متأسفانه این روند افزایشی تبلیغات در رسانه ملی، ناراضایتی بسیاری از مخاطبین را به همراه داشته اما نکته مهمتری که نباید از آن غافل بود جنبهها و اثرات منفی این حجم از تبلیغات آن هم از طریق رسانه ملی به عنوان پربینندهترین رسانه کشور است. این هفته میخواهیم کمی درباره این موضوع مهم با هم صحبت کنیم.
تبلیغات به چه معناست؟
در لغتنامه «وبستر» تبلیغات اینگونه تعریف شده است: «محل جلب توجه عمومی، به چیزی بخصوص از طریق اعلامیههای پولی جهت برانگیختن میل به خرید یا اشاعه کالا»
«ادوارد برنیز» که به عنوان پدر علم روابطعمومی شناخته میشود در تعریف تبلیغات میگوید: «تبلیغات نوین، تلاشی است پیوسته در جهت ایجاد یا شکل دادن رخدادها برای تحت تأثیر قرار دادن عامه مردم، با کار فکری یا گروهی»
«هارولد لاسول»، جامعهشناس ارتباطات هم تبلیغات را این چنین تعریف میکند: «تبلیغات در معنای گسترده آن، فن تحت تأثیر قرار دادن عمل انسان، از طریق دستکاری تصورات یا باز نمودهاست.»
با توجه به این تعاریف و هزاران تعریف دیگر، میتوانیم به زبان ساده بگوییم : تبلیغات فرآیند روشمند ارائه اطلاعات در مورد كالاها و خدمات به مشتریان است تا آنها ترغیب و متقاعد شوند آن کالاها و خدمات را
از چه زمانی پای تبلیغات به زندگی ما باز شد؟
برخی میگویند تاریه تبلیغات به دوران زندگی بدوی انسان برمیگردد. آن زمان که انسانهای اولیه روی دیوار غارها اشکالی میکشیدند و یا برای هشدار آتشی برپا میکردند و دودش را به هوا میفرستادند و.... البته این مسأله در صورتی است که تبلیغات را همان ارتباط در نظر بگیریم. روند اینگونه تبلیغات در میان اقوام بدوی ادامه داشت و روز به روز کاملتر شد. شاید نمادهایی که بازرگانان روم باستات برای جذب مشتری به نمایش میگذاشتند را بتوانیم از قدیمیترین اشکال تبلیغات به حساب آوریم. براساس نقل برخی از منابع هم نخستین جریده رسمی به منظور تبلیغات مربوط به سال 91 قبل از میلاد است که در چین صادر شد.
اما آن چیزی که ما امروز به عنوان تبلیغات میشناسیم عمری به این قدمت ندارد و ناشی از تفکر اندیشمندان پس از انقلاب صنعتی است. بعد از آنکه نظام اقتصادی ـ اجتماعی زمینداری در غرب از هم فروپاشید و اختراعات جدید بشری باعث افزایش تولیدات بیشتر شد، خرید و فروش از حالت ساده و قدیمی خود فاصله گرفت و این نیاز به وجود آمد که راه ارتباطی جدیدی شکل بگیرد. از اینجا بود که پای تبلیغات به دنیای ما باز شد و کمکم آنقدر نقش پررنگ و فراگیری پیدا کرد که در ابتدای قرن بیستم در باب اصول و مبانی آن کتاب به چاپ رسید.
یکی از این افراد ادوارد برنایز خواهرزاده «زیگموند فروید» بود که در سال 1928 کتابی با نام «پروپاگاندا» نوشت. کمی قبلتر اشاره کردیم که او را پدر علم روابطعمومی مینامند و حالا باید به این عنوان بنیانگذار پدیده مصرفگرایی و تبلیغات گمراهکننده را هم اضافه کنیم. برنایز در طول عمر طولانی خود مشاور تبلیغات و روابطعمومی 7 رئیسجمهور آمریکا بود و در مجله تایم جزو 100 آمریکایی تأثیرگذار قرن بیستم نامش ذکر شده است.
او از نظرات دایی خود استفاده کرد و نظریه مهندسی رضایت را مطرح ساخت. برنایز در این نظریه بر این عقیده بود که باید با ارضای امیال درونی خودخواهانه انسانها، آنها را شاد و مطیع ساخت و براساس همین نظریه به شرکتهای بزرگ اقتصادی مشاوره میداد و میگفت باید از طریق مرتبط کردن کالاهای انبوه تولید شده با امیال ناخودآگاه افراد، آنها را به چیزهایی که نیاز ندارند متمایل کرد. این نظریه در آمریکا و انگلیس مورد توجه قرار گرفت و از همین دوران بود که فرهنگ تمایلات جایگزین فرهنگ نیازها در فضای فکری آمریکا شد. هربرت هوور، رئیسجمهور وقت آمریکا بر طبق این نظریه برنایز شعار «مصرفگرایی، موتور محرکۀ اقتصاد امریکا» را مطرح کرد.
اما از سال 1933 ورق برگشت و این نظریه مثل قبل مورد استقبال قرار نگرفت چرا که متفکران آمریکایی این مطلب را مطرح کردند که در کنترل ذهن باید دیدگاههای خود انسان هم در نظر گرفته شود. یعنی باید با مراجعه به خود مردم و دریافت دیدگاه آنها، راههای مهار ذهن و جهتدادن به امیال و تمناهای آنها را مهندسی کرد.
طرح اینگونه نظریات دردورههای مختلف به اشکال گوناگون ادامه یافت و تکمیل شد و در نهایت رهاوردش شد تبلیغاتی که امروزه ما شاهدش هستیم. تبلیغاتی که فقط در باب رقابت ارائه کالاها و خدمات مطرح نیست و ابعاد گستردهتری دارد. تبلیغات دنیای حال حاضر ما در تغییر سبک زندگی مؤثرند و میتوانند ذائقهسازی کنند و اولویتها و شیوهای زندگی ما را به صورت خواسته یا ناخواسته تغییر دهند.
مصرفگرایی، رهاورد شوم تبلیغات
شاید پیش خودتان بگویید تبلیغات یک مقوله ساده است، کسی برای فروش کالای خود یک آگهی تبلیغاتی تهیه میکند و تمام اما کمی همانطور که اشاره کردیم و در ادامه هم بیشتر توضیح میدهیم قصه به همین سادگیها نیست. تبلیغات در دنیای مصرفگرای ما جایگاه ویژهای دارند. از منظر بسیاری از نظریات جامعهشناسی و علوم ارتباطات در محتوا و مضمون تبلیغات تجاری الگوهای خاصی از رفتار مصرفی و ارزشها و هنجارهایی مرتبط با آن وجود دارد که میتواند سبک زندگی را تغییر دهد. دنیای تبلیغات به جای رفع نیاز، نیازسازی میکند یعنی کالاهایی که اصلا به آن نیاز نداریم تبدیل به نیاز میشوند و همین قضیه ما را به سمت مصرفگرایی سوق میدهد. در حقیقت تبلیغات امروز درباره کالاها و نیازهای مخاطبان اطلاعرسانی نمیکنند بلکه نیازی را به وجود میآورند. آنها خوشبختی و زندگی را به صورتی تعریف میکنند که بتوانند مخاطب را تحریک به خرید کنند، مثلا نداشتن یک کالا را به عنوان یک خلأ در زندگی معرفی میکنند که انگار با نبود آن یک جای کار میلنگد و زندگی بر وفق مراد نیست.
یکی از جامعهشناسان به نام دایر در زمینه رابطه میان تبلیغات و مصرف گرایی میگوید: هر سال هزینههای بسیاری صرف تبلیغات میشود، حال آنکه میزان اندکی از این تبلیغات دارای ویژگی اطلاعرسانی هستند، ویژگیای که میتواند مصرفکننده عقلانی را به خرید مجاب کند... طی سالها تبلیغات بیش از پیش در دستکاری ارزشها و نگرشهای اجتماعی نقش داشته و کمتر با انتقال اطلاعات ضروری درباره کالاها و خدمات مرتبط بوده است.
این روزها تبلیغات تجاری نقش مهمی در شیوه زندگی، نحوه خرید و مصرف افراد یک جامعه دارند و آنها به صورت ناخودآگاه و هیجانی تحت تأثیر این تبلیغات اقدام به خرید میکنند.
مثبت یا منفی؟
با توجه به این مسائل رویکردهای انتقادی بسیاری درباره تبلیغات به وجود آمده است. منتقدان میگویند تبلیغات در دنیای امروز باعث میشوند مردم برای اشیای مادی بیش از حد ارزش قائل شوند. آنها معتقدند نظام تبلیغات غیر عقلانی است و به احساسات و عواطف ضد اجتماعی متکی است. آسابرگر به عنوان یکی از منتقدین بر این باور است:«تبلیغات برای رسیدن به اهداف خود به هر کاری که لازم باشد، دست میزند. اگر لازم باشد تا جنسیت را به ابتذال بکشد، جنبش حقوق زنان را گمراه کند، بر سر سرطان تجارت کند، از طریق سیگار بچهها را ﺑﻔﺮﻳﺒـﺪ، ﺗـﻮدهﻫـﺎي ﻣـﺮدم را ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ، ﻫﻤﻪ اﻳﻦ ﺷﮕﺮدﻫﺎ و ﻫﺮ ﺷﮕﺮد دﻳﮕﺮي را ﻛﻪ ﺿﺮوري ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺪون ﺗﺮدﻳﺪ ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲﺑﺮد. ﻳﻜﻲ از ﻛﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﺪ، ﻣﻨﺤﺮف ﻛﺮدن ﺗﻮﺟﻪ ﻣـﺮدم از ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﺑـﻪ ﻣـﺴﺎﺋﻞ ﺧﺼﻮﺻﻲ و ﺧﻮدﺷﻴﻔﺘﮕﻲ اﺳﺖ. ارﺿﺎي ﺷﺨﺼﻲ دﻏﺪﻏﻪاي داﺋﻤﻲ ﻣﻲﺷﻮد و ﻫﻤﺮاه ﺑـﺎ آن از ﺧﻮدﺑﻴﮕﺎﻧﮕﻲ ﺷﺪت ﻣیﮔﻴﺮد و روﺣﻴﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻣﻲﺷﻮد.» به نظر او تبلیغات نقش محوری در نظام سرمایهداری دارد.
پاکارد منتقد دیگر تبلیغات میگوید: «تبلیغات دارای تعدادی از تکنیکهای دستکاری کننده است که تأثیری پنهان بر روی مصرفکنندگان دارد. وی مدعی است تبلیغات تجاری، از طریق تأثیرگذاری بر مصرفکنندگان در سطح نیمه هوشیار، باعث خلق تقاضا در آنها میشود.
البته همه هم منتقد نیستند و عدهای از تبلیغات دفاع میکنند و آن را برای اقتصاد ضروری میدانند. آنها میگویند در یک جامعه پیشرفته، کالاهای مصرفی ضروری هستند و اهمیت زیادی دارند به همین خاطر تبلیغات کمک میکند مردم انتخابهای عقلانی داشته باشند.
البته با توجه به آن چیزی که ما از تبلیغات این روزها میبینیم به نظر میرسد نظرات منتقدین به حقیقت نزدیکتر است و اثرات سوء تبلیغات بیش از محاسن آن نمود دارد.
آنتن فروشی!
با آشنایی اجمالی که تا اینجا از بحث تبلیغات به دست آوردیم میخواهیم به سراغ تبلیغات در کشور خودمان برویم و ببینیم وضعیت این مقوله مهم به چه صورت است. تبلیغات در کشور ما مثل دیگر نقاط جهان محدود به تلویزیون نیست و ما در طول روز با انواع و اقسام تبلیغات در سطح شهر برخورد میکنیم اما با توجه به جایگاه و ویژگیهای رسانه ملی و میزان مخاطبان آن، تأکید و توجه ما در این مطلب بیشتر متوجه تبلیغات یا همان پیامهای بازرگانی تلویزیون است.
متأسفانه میزان تبلیغات رسانه ملی در سالهای اخیر بسیار آزار دهنده شده است، به صورتی که خود مسئولان رسانه ملی هم به آن اذعان دارند و از این وضعیت ناراضی هستند. «رضا پورحسین» قائم مقام معاون سیمای صداوسیما در گفتگو با خبرنگار مهر در واکنش به انتقادات مطرح شده نسبت به حجم تبلیغات و حضور اسپانسرها میگوید: خود تلویزیون و اساساً سازمان صداوسیما هم از این حجم آگهی بازرگانی و مشارکت اسپانسرها در تولید برنامهها راضی نیست.
او سپس به دلیل این مسأله اشاره کرده و تصریح میکند: آن میزان از بودجهای که باید توسط دولت و یا با تصویب مجلس به سازمان داده شود، به ما نمیرسد و تکلیف میکنند که خود تلویزیون باید درآمدزایی داشته باشد. خود ما هم میدانیم که این حجم از تبلیغات به عصبانیت مخاطب منجر میشود، ولی تکلیفی است که بر دوش سازمان گذاشته شده است
پورحسین در ادامه میگوید: شرایط اقتصادی سازمان اینگونه اقتضا میکند که به این شیوهها رفتار شود، ضمن اینکه شرایط اقتصادی کشور هم چندان مناسب نیست و ما هم تابع این شرایط هستیم و باید کمک کنیم تا از این شرایط عبور کنیم؛ بنابراین لاجرم صداوسیما به مشارکت و آگهی بازرگانی تن میدهد.
گرچه این دلیل بسیار مهم و قابل تأمل است اما نمیتوان همه چیز را فدای آن کرد و به هر قیمتی بودجه سازمان را فراهم ساخت. در بسیاری از تبلیغات قوانین تبلیغات کشور رعایت نمیشود و ارزشها و هنجارهای اسلامی ـ اانسانی زیر پا گذاشته میشود. حتی برخی از این فراتر را رفته و مخاطب را فریب میدهند. هنوز ماجرای کرم حلزون از یادمان نرفته است که جدیدا نمونههای دیگری هم به آن اضافه شدهاند. در جدیدترین مورد وزارت بهداشت رسما اعلام کرده «لوسیون موی بهاره» که با تبلیغات بسیار گسترده در شبکههای رسانه ملی پخش میشود، فاقد مجوز از سازمان غذا و داروست و هیچگونه مجوز درمانی ندارد و اساسا در علم پزشکی، هیچ درمان قطعی برای جلوگیری از ریزش مو وجود ندارد!
حالا سؤال و مسأله اصلی اینجاست که به چه قیمتی آنتن صدا و سیما باید در اختیار تبلیغاتی این چنینی قرار بگیرد؟ آیا هیچ دستورالعمل و نظارتی بر روند تبلیغات وجود ندارد؟ درست است که رسانه ملی نیازمند تأمین بودجه است اما این معامله که در ازای پول، با سلامت و جان مردم بازی میشود و اعتماد عمومی به رسانه ملی از بین میرود، نه تنها معامله سودآوری نیست بلکه کاملا زیانده و غیر عقلانی است.
قوانینی که نادیده گرفته میشوند
بحث تبلیغات در کشور ما بی قاعده و قانون و یله و رها نیست. شاید باورتان نشود اما ساخت آگهیهای تبلیغاتی در تلویزیون باید از ضوابطی تبعیت کند که شورای اداره کل بازرگانی آگهیهای صدا و سیما به تصویب رسانده است. این مصوبه دارای 81 اصل است که با دقت و جزئیات باید و نبایدهای تبلیغات تلویزیونی را مشخص کرده است. هر چند متأسفانه در عمل خبری از آنها نیست. بگذارید چند اصل از این مصوبه را با هم از نظر بگذرانیم تا ببینیم وضعیت از چه قرار است.
اصل 57 ـ حضور خانمها و دختر خانمها در آگهیهای رادیو تلویزیونی در صورت اقتضاء موضوع مورد آگهی، بدون آرایش و با رعایت کامل حجاب اسلامی امکانپذیر است.
اصل 58 ـ حضور خانمها در تبلیغات تلویزیونی که وضعیت کالا و مصارف آن با نقش خانمها بستگی نداشته باشد مجاز نیست.
حالا این دو اصل را مقایسه کنید با وضعیت امروز آگهیهای تبلیغاتی ما که در اکثریت آنها با ربط و بیربط یک خانم حضور دارد و با چهره، صدا، آرایش و... باید مخاطب را به خرید کالای مورد تبلیغ تشویق میکنند. گرچه در مورد حجاب چهارچوب دقیق و واضحی تعیین نشده اما ناگفته پیداست نوع پوشش و رفتار و حرکات بسیاری از خانمهای مورد استفاده در تبلیغات با وجود حجاب ظاهری، این قانون و اصل را نقض میکند.
اصل 23 ـ تبلیغات تلویزیونی نباید مروج تجمل گرایی باشد.
اصل 24 ـ تبلیغات تلویزیونی نباید به گونه ای طراحی و ساخته شوند که در آن مردم به مصرف بیش از نیاز و اسراف در استفاده از امکانات تشویق شوند.
اصل 79ـ در هیچ صحنه ای از آگهی بازرگانی افراد نباید در حال پرخوری و یا خوردن با حرص و ولع نشان داده شوند.
شاید یکی از مهمترین اصولی که در تبلیغات ما زیرپا گذاشته میشود، همین اصول مربوط به عدم ترویج تجملگرایی است. در اکثریت آگهیهای بازرگانی خانههای مجلل با وسایل لوکس نمایش داده میشود، خانههایی که با وضعیت زندگی قشر متوسط به پایین جامعه هیچ قرابتی ندارند. آشپرخانههای به کار رفته در تبلیغات طراحیهای شیکی دارند که با وسایل گران قیمت پوشانده شدهاند. بارها شده یخچالهایی نمایش داده شده که آنقدر پر هستند نمیشود چیز دیگری در آن جا داد. هر روز چنین تصاویری از طریق رسانه ملی روی آنتن میرود و اصلا به این قضیه توجه نمیشود که این نمایش تجمل غیر از جنبههای منفی ذاتی در ترویج مصرفگرایی، چه تأثیری بر خانوادههای بسیاری دا دروضعیت مالی و معیشتی این روزها به سختی روزگار میگذارنند و از پس تأمین مخارج اولیه و ضروری خود هم عاجزند.
این تنها نمونه کوچکی از اصولی است که در تبلیغات تلویزیونی ندیده گرفته میشوند. بسیاری از آگهیهای بازرگانی به شکل پنهانی در حال تغییر اندیشه و نگرش مردم هستند. در بسیاری از تبلیغات این موضوع به شما القا میشود که شما و هویت خودتان مهم نیستید، بلکه ارزش شما به بدن، تناسب اندام، کالاهایی که مصرف میکنید و چیزهایی اینچنینی بستگی دارد. تبلیغات چیپس و پفک و ... سلامت جامعه را به خطر میاندازند و تبلیغ کالاهای لوکس و غیر ضروری نیازهای کاذب ایجاد میکند و سبک زندگی را تغییر میدهند.
طعمههای کوچک
کودکان یکی از طعمههای بسیار لذیذ برای سازندگان تبلیغات تلویزیونی به شمار میروند چرا که هم وقت بسیار زیادی پای تلویزیون میگذرانند هم اینکه ذهن کودکانه آنها خیلی اهل حساب و کتاب عقلانی نیست و روح لطیفشان زودتر تبیلغات را میپذیرد. در ضمن میتوان از آنها به عنوان اهرم فشاری استفاده کرد و بزرگسالان را برای خرید برخی کالاها مجاب کرد. تبلیغات به صورت ناخودآگاه از جهت روانی روی کودکان تأثیر میگذارد آن هم تأثیراتی که شاید الان به چشم نیاید اما در شخصیت کودک تهنشین شده و در بزرگسالی خودش را بروز میدهد.
بسیاری از کارشناسان مخالف سرسخت تبلیغ برای کودکان و استفاده از آنها در تبلیغات هستند. برخی کشورهای اروپایی برای رهایی از آثار سوء تبلیغات روی کودکان قوانینی در این زمینه وضع کردهاند. مثلا در یونانهر گونه تبلیغات تلویزیونی برای اسباببازی از ساعت 7 صبح تا 10 شب ممنوع است. کشور سوئد هرگونه تبلیغات برای کودکان زیر 12 سال را از سال 1991 ممنوع کرده است. «لارم مارن»، مشاور عالی وزارت فرهنگ سوئد عتقد است:«کودکان توان درک موضوع تبلیغات را ندارند و تبلیغاتچیها نیز از کودکی و ناپختگی آنها سوءاستفاده میکنند.» او میگوید حتی اگر قدرت تشخیص هم داشته باشند، تبلیغات باعث میشود آنها والدین خود را برای خرید کالای مورد نظر مجبور کنند.
در ایران نیز قوانینی برای عدم به کارگیری کودکان در تبلیغات وضع شده است. در اصل 65 ضوابط شورای اداره کل بازرگانی آگهیهای صدا و سیما آمده است: «در تبلیغات تلویزیونی نباید از کودکان با صراحت درخواست شود محصولی را خریداری کنند و یا از والدین خود و دیگران چنین درخواستی کنند و نباید خرید موضوع آگهی برای کودکان و یا ترغیب دیگران به این امر به عنوان انجام یک وظیفه مطرح شود.»
اما متأسفانه شاهد آن هستیم که به این اصل هم مانند دیگر قوانین تبلیغات اعتنایی نمیشود. همین چند وقت پیش بود که تبلیغ تبلت مخصوص کودکان در شبکه کودک صدای اعتراض والدین را بلند کرد. تبلیغی که در آن کودکان به جای بازیهای کودکانه تشویق میشوند تبلت به دست گیرند و والدین هم از این اتفاق احساس رضایت میکنند. جالب اینجاست که در آن تبلیغ خیلی راحت عنوان میشود فقط با پرداخت قیمتی حدود یک میلیون و سیصد تومان این تبلت را برای کودکان خود تهیه کنید و اصلا در نظر نمیگیرد که خانوادهها در این وضعیت اقتصادی مقابل اصرار و پافشاری بچهها برای تهیه این تبلت باید چه فشاری را متحمل شوند. انگار در دنیای مصرفزده امروز هیچ چیز جز کسب سود اهمیت ندارد.
اصل 77 هم به بحث کودکان در تبلیغ اشاره میکند و میگوید: «در تبلیغات تلویزیونی نباید کودکان عریان یا نیمه عریان نشان داده شوند. در شرایطی که موضوع آگهی نشان دادن کودکان را در این گونه شرایط ایجاب کند با تصویب قبلی فیلمنامه ممکن است.»
تبلیغات پوشک که مکررا از شبکههای مختلف پخش میشود کاملا ناقض این اصل هستند و کسی هم برای آن فکری نمیکند و متوجه نیستم با اینگونه تبلیغات به نوعی داریم کودک آزاری میکنیم.
سخن آخر:
متأسفانه بحث تبلیغات و آثار مخرب آن بر جامعه جزو مقولاتی است که مورد غفلت واقع شده و پژوهشگران داخلی خیلی درباره آن به پژوهش نپرداخته و برای حل معضلات آن راهکاری ارائه ندادهاند. باورها و ارزشهای انقلاب ما نباید در سایه آموزههای دنیای سرمایهداری به فراموشی سپرده شود. نباید بگذاریم منطق سود و سرمایه و ارزشهای مادی فرهنگ اسلامی ـ ایرانی ما را در خود هضم کند. شاید اولین و سادهترین راه یک عزم عمومی و مطالبه مردمی از رسانه ملی باشد تا حداقل به قوانینی که خودشان وضع کردهاند پایبند باشند و به بهانه فراهم آوردن بودجه و تأمین هزینهها خیلی از اصول را فدا نکنند. یادمان باشد هر کدام از ما در برابر این وضعیت و نسل آینده و بلایی که ممکن است در نتیجه این آثار سوء تبلیغات بر سرشان بیاید مسئول هستیم و نباید به راحتی از کنار آن بگذریم.
منابع:
ـ دموکراسی یا هالوکراسی؟! ـ مریم شوندی
ـ کودک غمگین(نگاهی به تأثیر تبلیغات تلویزیونی روی کودکان) ـ عبدالله کاشانی، سید قربان حسینی
ـ شلیک آگهیهای بازرگانی به قلب خانواده ایرانی ـ عطیه همتی
ـ میدانیم تبلیغات تلویزیونی مخاطبان را عصبی میکند! ـ جوان آنلاین
ـ تغییر زندگی ایرانی ـ اسلامی با تبلیغات تلویزیون ـ خبرگزاری مهر
ـ وقتی همه خوابیم ـ فرزانه شفاه
ـ بررسی مؤلفههای سبک زندگی در تبلیغات تجاری تلویزیون ـ دکتر محمدرضا رسولی
ـ تبلیغات تجاری و مصرفگرایی: تحلیل نشانه شناختی آگهیهای تجاری تلویزیونی در ایران ـ دکتر حمید عبداللهیان، حسین حسنی
ـ کودکان و تبلیغات تلویزیونی ـ زهرا ذاکری، الهام نیکبخت