کد خبر: ۳۶۵۳
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۷
پپ
نشانه‌‌های والدین سمی و آسیب‌رسان
صفحه نخست » کاشانه

مریم کمالی‌نژاد

آیا ممکن است والدین به فرزندانشان آسیب برسانند؟ بله

آیا والدین خودخواسته به فرزندانشان آسیب می‌رسانند؟ ممکن است چنین باشد یا نه

آیا والدین بچه‌ای را به دنیا می‌آورند که به او آسیب برسانند؟ خیر؛ هیچ والدینی با چنین قصد و غرضی بچه‌دار نمی‌شوند.

پس چطور والدین ممکن است به فرزندانشان آسیب برسانند؟

به چند دلیل: یکی از آن‌ها این است که پدر و مادر، والدینی سمی داشته‌اند و شرایط زندگی طبیعی را تجربه نکرده‌اند. روح انسان بسیار پیچیده است و عجیب نیست اگر بگوییم کسی که در شرایط سخت و پرتنش بزرگ شده است ممکن است به فرزندانشان آسیب برسانند. دلیل دوم نداشتن مهارت است. مهارت‌های فرزندپروری، چیزی نیست که همراه با تولد فرزند به آن مجهز شوید. کودک با دفترچه راهنما به دنیا نمی‌آید. باید بدانید، مطالعه کنید، آموزش ببینید و تجربه کنید تا به تربیت درست و فراهم کردن محیط زندگی سالم، برسید. اما ما در این نوشتار می‌خواهیم بگوییم که والدینی که ناخواسته باعث آسیب رساندن به فرزندانشان می‌شوند، چه نشانه‌هایی دارند.

گاه، برخی از ما نمی‌دانیم که این رفتارمان مصداق کودک‌آزاری است و از ما والدینی سمی می‌سازد. در ادامه با ما باشید.

والدین سمی دست بزن دارند

اولین و روشن‌ترین نشانه والدین سمی، کتک‌ زدن است. آن‌ها برای تنبیه و تربیت کودکشان به کتک‌ زدن و برخوردهای فیزیکی متوسل می‌شوند. گاهی اوقات دیگر بحث تربیت هم در میان نیست، تنها به خاطر خودکامگی و عقده‌های درونی و نداشتن روان سالم است که فرد به جسم کودکش آسیب می‌رساند. این روشن‌ترین نوع کودک‌آزاری است. اگر کودک خود را تنبیه بدنی می‌کنید، بهتر است هرچه سریع‌تر تجدید نظر کنید، چون آثار منفی تربیتی و جسمی ماندگاری برای او باقی می‌گذارید.

حرف نزن

والدین سمی اجازه نمی‌دهند فرزندشان احساساتش را درست بروز دهد. حال این اجازه ندادن می‌تواند به خاطر حوصله نداشتن یا داشتن خط و مرزهای جنسیتی باشد. مثل زمانی که به پسربچه می‌گویند: مرد که گریه نمی‌کنه! یا فقط به خاطر آرام کردن کودک این کار را می‌کنند: آمپول که درد نداره، نباید بترسی. انکار احساسات طبیعی کودک، حق اوست. او حق دارد از آمپول بترسد، حق دارد درد داشته باشد، حق دارد گریه کند و اصلا رفتار طبیعی همین است. کتمان احساسات، نشان می‌دهد که جایی را خطا رفته‌اید. اجازه دهید کودکتان آنچه را در دل دارد و احساس می‌کند بروز دهد.

قهر کردن

والدینی که هنوز انگار خودشان به بلوغ درست نرسیده‌اند و مسائل و مشکلات را با قهر کردن می‌خواهند حل کنند، والدین سمی به حساب می‌آیند. نوع حل بالغانه مشکلات و مسائل ارتباطی، رویارویی درست با آن و گفتگو درباره‌اش است نه قهر کردن. آن‌قدر قهر و کم محلی در تربیت کودک، او را بی‌اعتماد به نفس کرده و احساس عدم امنیت و گناهکاری می‌کند.

احترام یا ترس؟

حتما شما هم شنیده‌اید که «بچه باید از یکی حساب ببره» این جمله‌ای است که اغلب والدین ما می‌گفتند و همیشه این نقش را به پدر می‌دادند که آن‌قدر میرغضب باشد که بچه‌ها نتوانند جلویش نفس بکشند چه رسد به این‌که با او وارد گفتگو شوند. اسم این کار را هم احترام می‌گذاشتند. «این‌قدر احترام بزرگ‌تر را داشتیم که جلوش نفس نمی‌کشیدیم» مرز باریکی است بین احترام گذاشتن و ترسیدن. احترام گذاشتن از روی ترس بسیار آسیب‌رسان است. این یعنی خفه کردن کودک و نه چیزی دیگر.

خانه متشنج

والدین سمی، با خودشان هم کنار نمی‌آیند. یعنی نه با خودشان و نه با همسرشان به صلح نمی‌رسند. خانه این والدین محلی است برای مشاجرات طولانی و تشنج‌های متفاوت، این والدین اگر سمی نیستند و آسیب‌رسان، چه اسم دیگری می‌توان روی آن‌ها گذاشت؟ بچه‌هایی که با صدای دعوا و بگو مگوی مداوم والدین بزرگ می‌شوند، قطعا آسیب‌های روحی فراوانی را تجربه خواهند کرد.

والدین غیرواقعی

والدین سمی، انتظارات غیرواقعی و غیرمنطقی از کودک دارند. بی‌توجه به استعداد و توانایی‌های کودک از او می‌خواهند همیشه سرآمد همه جوامع باشد. نمره زیر 20 قبول نیست. این والدین هرگز احساس رضایت در کلام و رفتارشان دیده نمی‌شود و فرزندان این والدین با این‌که بسیار تلاش می‌کنند که نظر مثبت والدین خود را جلب کنند، اما همیشه دچار عدم اعتماد به نفس، استرس و اضطراب مداوم هستند.

این تو این رؤیاهای من

والدین آسیب‌رسان، به استعدادهای کودک بی‌توجه‌اند، آن‌ها فقط یک دنباله می‌خواهند که رویاهای شخصیشان را به واقعیت تبدیل کند. خودشان می‌خواسته‌اند پزشک شوند، عاشق نقاشی بوده‌اند، دلش موسیقی خواسته و با آن مست می‌شوند و حالا گمان می‌کنند که فرزندشان باید رؤیای آن‌ها را دنبال کند. در حالی که کودک علایق و استعداد مستقل و جدای از والدین خود دارد.

والدین همیشه محق

والدین سمی هرگز خطا و اشتباه خود را نمی‌پذیرند. در هر مسأله‌ای فرزندشان را مقصر می‌دانند. هر بگو مگو و مسأله‌ای یک مقصر دارد و آن فرزند خانه است، چرا؟ چون در ناخودآگاه این افراد، والدین هرگز اشتباه نمی‌کنند و این فرزند است که به واسطه فرزند بودنش خطاکار محسوب می‌شود و همیشه باید از او فقط یک کلمه شنید و آن «چشم» است. معلوم است که این والدین با عذرخواهی کردن بیگانه‌اند. هرگز از فرزندشان عذرخواهی نخواهند کرد. هرگز نمی‌پذیرند که آن هم ممکن است اشتباه کرده باشند، اغلب به فرزند اعتماد نمی‌کنند و حرف حرف خودشان است.

راهی به جز عذرخواهی کردن

برخی از والدین هم می‌دانند که خطا کرده‌اند و اشتباه از جانب خودشان بوده و آن را می‌پذیرند اما به جای عذرخواهی کردن مستقیم و گفتگو، سعی در به دست آوردن دل فرزندشان با پول خرج کردن، می‌کنند. بله، هدیه خریدن برای ابراز ندامت، کار بدی نیست، به شرط این‌که همراه با گفتگو باشد و با عذرخواهی زبانی و پذیرش مستقیم اشتباه دنبال شود نه این‌که تبدیل به یک الگو، برای خریدن احترام و محبت کودک شود.

کودک است دیگر...

والدین سمی کودک را دست می‌اندازند، او را مسخره می‌کنند و از اشتباهاتش جوک‌های بی‌مزه می‌سازند و برای همه تعریف می‌کنند. برخی از افراد حتی از یادآوری نوع ادای کلمات در کودکیشان، ابا دارند و بیزارند. اما والدین گمان می‌کنند که تکراز هر روزه این امر، بامزه است. «حسین دوازده سال دارد و پدرش در هر جمعی خاطره کودکی‌های او را تعریف می‌کند که حسین یک شب که خودش را خیس کرده بود و...» حسین همیشه از یادآوری این اتفاق دچار خشم می‌شود، هرگز نمی‌تواند اعتراض کند چون پذیرفته شده نیست، او کم کم اعتماد به نفسش را از دست می‌دهد و مدام مراقب است اشتباهی از او سر نزند که تبدیل به شخصیت جوک‌های پدرش شود.

والدین طلبکار

روزی که تصمیم گرفتید ازدواج کنید، فرزندانتان هیچ دخلی در تصمیمتان نداشته‌اند، شاد و آرام و امیدوار ازدواج کردید، روزی هم که تصمیم گرفتید بچه‌دار شوید، باز هم فرزندتان در این تصمیم دخلی نداشت. شما او را به این دنیا آورده‌اید و مسئولیتش را پذیرفته‌اید، اما چطور است که بابت کارهایی که به خاطرش انجام می‌دهید، او را مقصر می‌دانید. چطور است که مدام تکرار می‌کنید: «از وقتی بچه‌دار شدم، هیکلم خراب شد. تو که به دنیا اومدی دیگه نتونستم درس بخونم. من به خاطر تو مجبور شدم جهنم زندگی با پدرت رو تحمل کنم»

والدین سمی مسئولیت ناکامی‌ها و نرسیدن‌هایش را نمی‌پذیرند و آن را به گردن بچه‌هایشان می‌اندازند. به فرض که فرزند شما جلوی تمام پیشرفت‌هایتان را گرفته باشد، باز هم این تصمیم شما بوده است، نه کودک! پس هرگز کودک را مقصر و گناهکار جلوه ندهید که این آثار تربیتی سویی دارد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: