کد خبر: ۳۶۰۱
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۴
پپ
چطور با گذشته کنار بیاییم؟
صفحه نخست » مشاوره

یاسمین رضوی

بشر، بر روی کره خاکی در دو بعد زمان و مکان اسیر است. این یعنی این‌که در آن واحد نمی‌‌تواند یک روز قبل و یک روز بعد از این زمان را درک کند، حتی نمی‌‌توان ثانیه‌ای قبل یا بعد از این را تجربه کند. همچنین در بعد مکان گرفتار است چون نمی‌‌تواند هم در خانه‌اش باشد و هم در محل کارش، باید یکی را انتخاب کند. با بعد مکان کاری نداریم، اما می‌خواهیم درباره زمان با هم گپ بزنیم.

آنچه بر ما گذشته، تجاربی را برای ما رقم زده که باعث شده شخصیتمان شکل بگیرد. یک مثال می‌‌زنم، کسی که تجربه از دست دادن والدینش را در کودکی دارد، با کسی که مسأله مرگ نزدیکان را تجربه نکرده، از نظر شخصیتی فرق دارد. این‌که چه فرقی با هم دارند، بحث امروز ما نیست، اگرچه ممکن است در ادامه خودتان بتوانید به تمام این تفاوت‌‌ها‌‌ فکر کنید و آن‌ها‌ را در زندگی خودتان تحلیل کنید. پس با توجه به آنچه گفته شد، گذشته، بخشی از هویت ماست. اتفاقاتی که از گذشته تا به امروز از سرگذرانده‌ایم، باعث شده چیزی که امروز هستیم، باشیم، خواه تلخ و دردناک یا شیرین و هیجان‌انگیز. روشن است که زندگی هیچ فردی سراسر تلخی یا سراسری شادی و شیرینی نیست و بشر ترکیب این دو را در زندگی‌اش تجربه خواهد کرد تا تعادل حفظ شود.

اما برخی از ما در گذشته مسائلی را تجربه کرده‌ایم که گمان می‌کنیم زیادی برایمان دردناک و تلخ تمام شده است و هنوز که هنوز است نتوانسته‌ایم از آن عبور کنیم. هنوز نتوانسته‌ایم با فقر خانوادگی‌مان در کودکی کنار بیاییم، نتوانسته‌ایم مرگ مادر را بپذیریم، هنوز که هنوز است در جدایی از همسرمان مانده‌ایم و روز‌ها‌ی زیادی با خودمان تکرار می‌‌کنیم: «چرا من؟» و حاضریم هرچه داریم را بدهیم تا خاطرات گذشته از ذهنمان پاک شود، خواه خاطراتی تلخ مثل مرگ نزدیکان که نقشی در آن نداشته‌ایم، یا خاطراتی شرم‌آور که مستقیما به خاطر تصمیم‌گیری ناصحیح یا اشتباه و خطای خودمان رخ داده است.

سؤال این است: با گذشته‌ای که روحمان را خراش می‌‌دهد چه کنیم؟ چطور آن را فراموش کرده و به زندگی برگردیم؟ اصلا می‌‌شود و لازم است که گذشته را فراموش کنیم؟ در ادامه به این سؤالات پاسخ می‌‌دهیم.

فراموشی گزینه اول نیست

اشتباه ما این است که همان قدم اول می‌خواهیم فراموش کنیم و برای این‌که خاطرمان را راحت کنیم خودمان را به فراموشی می‌‌زنیم یا ادای فراموشکاران را در می‌‌آوریم. اما این فقط یک حقه است که ناخودآگاهمان سوار کرده است تا روح را آرام کند. ما گذشته‌مان را فراموش نمی‌‌کنیم، چطور توقع داریم حافظه‌ای که مثل ساعت کار می‌کند و باید هم همین‌طور باشد، گذشته را به کلی کنار بگذارد و فراموش کند؟ چطور توقع داریم زخم‌‌ها‌‌یی که روحمان را خراشیده‌اند و عمیقا به جانمان چنگ انداخته‌اند را از خاطر ببریم و دیگر بابتشان خشمگین، غمگین و یا ناامید و سرافکنده نباشیم؟

پس گزینه اول این است که بپذیریم فراموشی‌ای در کار نیست و اتفاق را نباید فراموش کرد. اگر زندگی را کلاس درس تصور کنیم، اتفاقاتش، تلخ یا شیرین، همگی درس‌‌ها‌‌یی هستند که باید به خاطر بسپاریم تا در آینده به کارمان بیایند.

همه چیز را به زمان نسپاریم

یکی از امید‌ها‌یی که به آدم‌ها‌ی زخم خورده می‌دهند این است که؛ «آرام باش، گذر زمان همه چیز را درست می‌کند» بله؛ راستش را بخواهید، زمان یک جور‌ها‌یی مرهم است، اما تماما مرهم نیست و گذر زمان همه چیز را درست نمی‌کند. اگر می‌خواهیم خودمان را کودکی چهارساله تصور کنیم که قرار نیست درسی بگیرد و مسئولیتی بپذیرد، می‌‌توانیم با این جمله آرام شویم، اما اگر خواهان رشد، تغییر، درس گرفتن و ساخته شدن هستیم، باید بپذیریم که ما در چنگال زمان منفعلانه رها نشده‌ایم. انسان دارای اختیار است و باید این اختیار را درباره کنار آمدن با گذشته‌اش به کار ببرد. پس منتظر زمان نمانید. اگر چه گذشت زمان هم بی‌تأثیر نیست.

به خودمان حق بدهیم

سریالی را تماشا می‌‌کردم که قهرمان داستان زنی بود که به تازگی همسرش را از دست داده بود و هنوز یک هفته نگذشته بود به روانشناس مراجعه کرد که چرا نمی‌‌تواند به زندگی برگردد و با دیگری وارد رابطه شود. هنوز که هنوز است من از یادآوری آن سریال و این همه عجله در بازگشت به زندگی متعجب می‌‌شوم.

برای خودتان حق ناراحت بودن، خلوت خواستن، کنار کشیدن از روابط روزمره، گریه کردن و به عبارتی حق عزاداری به خاطر تلخی روزگار بدهید. قرار نیست خیلی زود همه چیز مثل سابق شود، حق عزاداری که شما برای خودتان قائل هستید، خود به خود آرامتان می‌‌کند. دستتان را می‌‌گیرید و از بحران عبورتان می‌‌دهد. برخی افراد گمان می‌‌کنند اگر به خودشان حق ناراحتی بدهند، از پا افتاده و شکست خورده به نظر می‌‌رسند و این به ضررشان است. خیر، اینطور نیست. خودتان را درک کنید و در آغوش بکشید و دست از سرزنش خود بردارید و گمان نکنید شما ابرانسانی هستید که هرگز نباید از پا بیفتد و گریه و زاری راه بیندازد.

اما باز هم زمان نقش مهمی را بازی می‌کند، همان طور که به خودتان حق ناراحتی و عزاداری می‌‌دهید، نباید اجازه دهید که در این مرحله بمانید و درجا بزنید، مرز باریکی است میان حق ناراحتی قائل شدن برای خود و منفعلانه و عزادار باقی ماندن. به خودتان کمک کنید تا بتوانید عبور کنید.

به گذشته احترام بگذاریم

وقتی کسی گذشته‌اش را مورد لعنت و نفرین و تنفر قرار می‌‌دهد یا از آنچه بوده یا به سرش آمده با تنفر صحبت می‌‌کند، یعنی هنوز در آن گذشته گرفتار است. تا گذشته‌تان را درک نکنید، نبخشید و احترام نگذارید، نمی‌‌توانید از آن عبور کنید و باز هم لازم است ذکر کنم، عبور کردن به معنای فراموش کردن نیست.

این‌که شما تا آخر عمر از همسر بی‌مسئولیتی که باعث شد سال‌ها‌ی جوانیتان از دست برود و با دو بچه تنها و بی‌کس رها شوید، متنفر بمانید، فقط انرژی و توانتان را می‌‌گیرد، بخشیدن مسبب گذشته‌ها‌ی تلخ، چه خودمان باشیم چه دیگران، توهین به عمق دردهایی که کشیدیم محسوب نمی‌‌شود بلکه احترام به آنچه بودیم و هستیم است. ببخشید تا عبور کنید و به آنچه بودید و هستید احترام بگذارید.

سهم خودمان را بپذیریم

تا ابد می‌‌توانیم خودمان را مظلوم و زخم خورده بدانیم و هویت زخم خورده برای خودمان قائل شویم. اتفاقا برخی افراد خیلی کیف می‌‌کنند از این‌که زخم خورده به نظر برسند و مدام با این هویت جلب ترحم کنند و گذشته را وسیله‌ای برای توجیه تصمیم‌ها‌ و رفتارهای اشتباه امروزشان، قرار دهند. بعد از این‌که دوره عزاداری و ناراحتی را پشت سر گذاشتیم، بهتر است خوب فکر کنیم که در اتفاقی که افتاد من، کجای کار مقصر بودم و چه اشتباهاتی کردم. حتی در بسیاری از مواقع ما با تقدیرمان هم همدست می‌‌شویم تا اتفاق بد رخ بدهد. هیچ کجا و در هیچ ارتباطی بی‌تقصیر و کاملا بری از خطا نیستیم. پذیرش اشتباه و خطا به ما کمک می‌‌کند که در آینده تلخی‌ها‌ی کمتری را تجربه کنیم.

از آینده استقبال کنیم

آنچه انتظارمان را می‌‌کشد الزاما قرار نیست مثل خاطرات تلخ گذشته، آسیب رسان باشد. اگر گام‌ها‌ی قبلی را درست و به موقع برداشته باشیم، آینده قطعا اتفاقات خوبی در دستش دارد. به استقبال تجارب جدید، آموختن، آگاهی، مهارت آموزی و ارتباطات نو برویم. شناخت و ارتباط با افراد تازه می‌‌تواند فضای ذهنیمان را تغییر دهد. آموختن و آگاهی به خودی خود مرهمی است برای تلخی‌ها‌ی زندگی. هرچه نگاهمان به زندگی واقعی‌تر باشد، راحت‌تر می‌توانیم با گذشته کنار بیاییم.

یکبار برای همیشه

شاید لازم باشد یکبار آنچه را از سرگذرانده‌اید کامل برای یک نفر تعریف کنید. اگر نمی‌توانید برای کسی بگویید، آن را بنویسید با جزییات بنویسید و تمام احساساتتان را شرح دهید، برای این‌که خیالتان راحت باشد، نوشته‌ها‌یتان را از بین ببرید که استرس لو رفتن آن را هم نداشته باشید. اما این تخلیه روانی باعث می‌شود آرام‌تر شوید و عبور کنید.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: