کد خبر: ۳۶۰۰
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۴
پپ
صفحه نخست » کنز

حجه‌الاسلام‌والمسلمین بهشتی

زکریا و عمران که باجناق بودند، هیچ‌کدام بچه‌دار نمی‌شدند. هر دو التماس می‌کردند به ما اولاد بده. اول عمران فرزند‌دار شد و همسرش حنه، خدا دختری به آن‌ها داد به نام مریم و سرپرست او را زکریا قرار داد. قرآن گزارش می‌کند که هر وقت زکریا می‌آمد از کنار عبادتگاه مریم گذر کند می‌دید میوه تازه یا غذای تازه آن‌جا هست، می‌پرسید از کجا آمده؟ مریم پارسا می‌گفت: از جانب خدا، اینجا بود که دل زکریا شکست و دست به دعا برداشت و گفت: خدایا فرزند می‌خواهم ولی هر فرزندی نه، طیبه و پاکیزه باشد. پاکیزه باشد را مفسران فرمودند، همه انواع پاکی که می‌گوییم که در طیبه گنجانده شده است. ظاهرش پاک باشد و باطنش پاک باشد، چشمش پاک باشد. قرآن به ما یاد می‌دهد فقط به فکر بچه‌هایتان نباشید، بچه‌های بچه‌ها، بچه‌های بچه‌های بچه‌های بچه‌ها، یک چشم‌اندازی تا روز قیامت، همه آن‌هایی که از نسل ما باقی خواهند ماند به فکر آن‌ها باشیم و برایشان دعا کنیم. الان نگاه می‌کنیم پانصد سال دیگر از ما یک کسانی بمانند، الان آرزو و تلاش می‌کنیم که آن‌ها پاک باشند و دستشان پاک باشد، روحشان پاک باشد.

اهمیت نماز در تربیت فرزند

یک کسی از من در انجمن اولیاء و مربیان پرسید: از چه زمانی بچه‌هایمان را به نماز دعوت کنیم؟ من گفتم از خواستگاری، حدیث داریم به خواستگاری می‌روید از نماز آن خانم یا آقا سؤال کنید. الان در مورد هر چیزی سؤال می‌کنند. داماد شغل دارد، درآمد دارد. کسی در مورد نماز سؤال نمی‌کند. بچه نماز‌خوان باید پدر و مادر نماز‌خوان داشته باشد و این خیلی موضوع مهمی است. یک نماز مستحبی است برای کسانی که بچه بی‌نماز دارند. یعنی اینقدر مهم است که برای این موضوع یک نماز تعریف شده است. الان یک خانواده می‌خواهد بچه‌دار شود، در دستگاه فکری‌اش باید این باشد که بچه نماز‌خوان می‌خواهم. «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ‏ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» خدایا من و بچه‌هایم را از اقامه کنندگان نماز قرار بده و بعد تأکید می‌کند. «رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ» پروردگارا دعای مرا قبول بفرما.

.........................................

جایگاه جناب ابوطالب

حجه‌الاسلام‌والمسلمین سعیدی

امام باقر‌علیه‌السلام فرمودند: اگر ایمان ابوطالب در یک کفه ترازو و ایمان سایر مردم در کفه دیگر قرار بگیرد، باز ایمان ابوطالب برتری دارد. یکی از این بزرگان و سردمداران وهابیت در عربستان گفته بود: از افتخارات من این است که یکبار به قبرستان ابوطالب نرفتم. هرجا دیدی بغض دشمنان اهل‌بیت وجود دارد، این آدم یک ویژگی با خدا دارد، پدر امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام است و وقتی حضرت از دنیا رفتند، غصه‌ای که به دل پیغمبر نشست، یکی حضرت خدیجه‌سلام‌الله‌علیها و یکی حضرت ابوطالب‌علیه‌السلام وقتی از دنیا رفتند، پیغمبر خیلی غصه‌دار شد و علتش این بود که این‌ها خیلی پیغمبر را دوست داشتند و خیلی کمک کردند. ابوطالب صاحب نام بود، صاحب موقعیت بود. اگر این‌ها نبودند به حالت مادی، هر آینه پیغمبر را کشته بودند. در اوایل به ترس از عبدالمطلب و بعد از ترس ابوطالب رعایت می‌کردند و به دین پیغمبر درآمدند و حمایت کردند. خداوند حامی خودش را تنها نمی‌گذارد. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ‏ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» (محمد/7) این قاعده از قدیم بوده و هست.

فضائل امام حسن مجتبی‌علیه‌السلام

شخصي به نام سيد‌بن‌ابي سَرح است، از شيعيان بودند كه در كوفه بودند. مورد ظلم فرماندار كوفه يعني زياد‌بن‌ابي‌پدر‌ابن‌زياد قرار مي‌گرفت. سيد‌بن‌ابي‌سرح از كوفه فرار كرد، حتي خانواده‌اش را نياورد، به مدينه خدمت امام حسن مجتبي‌علیه‌السلام آمد. آنجا براي اين‌كه او را در مخمصه قرار بدهند، خانواده‌اش را در كوفه دستگير كردند و خانه‌اش را خراب كردند. اين خبر رسيد، به امام مجتبي گفت: چه كنم؟ حضرت نامه‌اي به زياد فرماندار مدينه نوشت. با يك توبيخي فرمودند كه اين را رها كن. زياد هم جواب حضرت را با درشتي داد و اعتنايي نكرد. حضرت با اين‌كه خوب اين كار سنگين و سختي بود به معاويه نامه نوشت كه فرماندارت را توبيخ كن، چنين كاري را كرده است. معاويه هم چون برايش غنيمت بود كه براي امام حسن كاري كند، با زياد برخورد كرد و شخصي كه به امام حسن مجتبي پناه برده بود را خلاص كرد. از جهت نيازمندي‌ها هم كساني كه نيازمند بودند، يكي از اصلي‌ترين جاها برايشان خانه امام حسن مجتبي بود. اين‌كه به كريم اهل‌بيت معروف شد به همين علت بود.

تعدادي بودند به صورت مستمري ماهيانه حقوق داشتند. بعضي‌ها هم موردي بودند. هيچ‌كسي نبود كه در خانه امام حسن مجتبي بيايد و كمكي به او نشود. يكبار از حضرت پرسيدند: چرا هر نيازمندي كه مي‌آيد شما به او چيزي مي‌دهيد؟ حضرت فرمود: چون من گداي خانه خدا هستم. چون من نيازمند در خانه خدا هستم. مي‌خواهم خدا هم به من چيزي بدهد و مرا رد نكند. از اين جهت من هم سائلي را رد نمي‌كنم. كسي خدمت امام مجتبي آمد، گفت: آقا تو را به كسي كه خيلي كرامت‌ها و نعمت‌ها داده است، به داد من برس. دشمن به من حمله كرده است. دشمني كه كوچك و بزرگ نمي‌شناسد. حضرت فرمودند: چه كسي؟ گفت: فقر! مرا بيچاره كرده است. حضرت به خادمشان فرمودند: هرچه هست بردار و بياور. پنج هزار درهم آورد. پنج هزار درهم، درهم نقره بوده است، هر ده درهم يك دينار بوده است. يعني پنج هزار درهم پانصد دينار مي‌شود. هر دينار يك مثقال طلا است. يعني پانصد مثقال طلا! اهل‌بيت وقتي مي‌دادند اينطور نبود كه كم بدهند. فرمودند: طوري به فقير بدهيد كه مشكلاتش برطرف شود. گاهي 12 هزار درهم مي‌دادند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: