کد خبر: ۳۵۸۲
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۹
پپ
گفتاری پیرامون رواج پدیده شوم اشرافیگری و سبک زندگی لاکچری
صفحه نخست » گزارش

فاطمه اقوامی

«کشتیم که کشتیم، دیه‌اش را می‌دهیم!» جمله آنقدر تکان‌دهنده بود که به سرعت برق و باد در فضای مجازی دست به دست شد و آه از نهاد خیلی‌ها بلند کرد. شاید آن‌ها که فیلم این ماجرا دیده‌اند هنوز هم باورشان نشده که آنچه شنیده‌اند درست باشد. مگر می‌شود کسی در برابر کشتن انسانی وقیحانه چنین فریادی سر دهد؟! اما متأسفانه آنچه دیده‌ و شنیده‌ایم حقیقت دارد، حقیقتی تلخ که در ماجرای تصادف بامداد 26 اردیبهشت‌ماه در اصفهان رخ داد. در این حادثه یک دستگاه پورشه که ظاهرا در حال کورس بوده از مسیر منحرف شده و به خودوری پرایدی اصابت می‌کند و راننده 22 ساله آن را به کام مرگ می‌کشاند. راننده پورشه متواری می‌شود اما دختر جوان همراه او به تصمیم پلیس جهت انتقال ماشینشان به پارکینگ اعتراض کرده و وقیحانه جمله ابتدای این متن را به زبان می‌آورد. مرگ راننده جوان پراید در اثر خوشگذرانی عده‌ای به اندازه کافی غم‌انگیز است اما داغ بزرگ‌تر مرگ شرافت و انسانیت است که در کلام آن دختر جوان به چشم می‌آید. سرچشمه این گستاخی کجاست؟! چه فرهنگ و باوری چنین رفتاری را رقم می‌زند؟! یادتان هست سال 95 هم پس از حادثه تلخ تصادف قطار سمنان ـ مشهد و تبریز ـ مشهد و کشته شدن 45 زائر حرم امام رضا‌علیه‌السلام وزیر راه و شهرسازی به جای عذرخواهی گفت: «چه آن‌هایی که کشته شده‌اند، چه آن‌هایی که مجروح هستند، زیر پوشش بیمه قرار دارند و از این جهت نگرانی خاصی وجود ندارد.» آیا منشأ این دو سخن یکی نیست و از یک فرهنگ برنمی‌آید؟! به نظرتان فرهنگ اشرافیگری که به گفته رهبر معظم انقلاب بلای بزرگی است، باعث و بانی اینگونه واکنش‌ها نیست؟! می‌خواهیم این هفته به بهانه حادثه تلخ تصادف اصفهان و حرف گستاخانه آن دختر جوان درباره پدیده شوم اشرافیگری و سبک زندگی لاکچری با هم سخن بگوییم. با ما همراه باشید.

اشراف امروز، مترف‌های قدیم

پدیده شوم اشرافیگری قدمتی به درازای عمر بشر دارد و از همان نخستین اجتماعات بشری همراه انسان‌ها بوده است. این پدیده و شناختن طبقه اشراف آنقدر اهمیت دارد که خداوند در قرآن کریم بارها از آن‌ها با ما سخن گفته و با دو واژه «ملأ» و «مترف» اشراف قوم‌های پیشین و رفتارشان را برایمان شرح داده است. بر اساس نظرات اهل فن این دو واژه به کسانی اطلاق می‌شود که از نظر تمتع مادی، پست و مقام و ... در مرتبه بالایی قرار دارند و به اصطلاح خودمان از خواص جامعه هستند. خواصی که نعمت‌زده هستند و خودبرتربینیو تحقیر دیگران جزو ویژگی‌های اخلاقی آن‌هاست. خدا در سوره سبأ آیه 34 آن‌ها را کسانی معرفی می‌کند که در برابر دعوت پیامبران می‌ایستادند: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ» (و (ما) در هيچ شهرى هشداردهنده‏‌اى نفرستاديم مگر این‌که ثروتمندان (خوشگذرانان) آن‌ها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شده‏‌ايد، كافريم.» مترفین از نظر قرآن اهل طغیان و سرکشی هستند، آیه 16 سوره اسراء در این باره می‌گوید: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا» (و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم نخست اوامر خود را بر مترفین (ثروتمندان مست ثروت) آنان بیان می‌داریم سپس هنگامی که آن‌ها به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آن‌ها را به شدت درهم می‌کوبیم.) بر طبق گفته رهبری عزیز این آیه نشان می‌دهدکه ترف (یا همان اشرافیگری خودمان)، فسق به دنبال خودش می‌آورد. قرآن در جای دیگری اینگونه افراد را با لفظ «ملأ» مفسد اعلام می‌کند و می‌فرماید: «ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَائِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ» (سپس به دنبال آن‌ها (پیامبران پیشین) موسى را با آيات خود به سوى فرعون و اطرافیان او فرستاديم ولى آن‌ها (با عدم پذیرش) به آن (آيات) ظلم کردند پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود) (اعراف، آیه 103

این اشرافیگری در قوم‌های گذشته متوقف نشد و در هر زمان به شیوه‌ای سر برآورد. دوران حکومت حضرت‌علی‌علیه‌السلام یکی از زمان‌هایی بود که این مسأله بسیار نمود داشت تا پیامبر بود شأن اجتماعی براساس میزان نزدیکی به او، مجاهدت‌ها در راه اسلام در نظر گرفته می‌شد، حتی در سقیفه هم مهاجرین و انصار برای در دست گرفتن خلافت، به این موارد اشاره می‌کردند و آن‌ها را جزو افتخارات خود برمی‌شمردند اما مسیر انحرافی پس از سقیفه همه چیز از جمله ارزش‌های اجتماعی را تغییر داد. تشنگان قدرت کم‌کم تشنگان ثروت هم شدند و تجمل‌گرایی و زندگی اشرافی جلوه‌گر شد. نقل است که زبیر صحابه خاص پیامبر کسی که سیف الاسلام بود، هنگام مرگ پنجاه هزار دینار نقد، هزار اسب، هزار بنده و مقادیر زیادی ثروت غیر منقول و خانه‌هایی در کوفه و بصره و اسکندریه داشت. یا در مورد ثروت زید بن ثابت می‌گویند پس از مرگش طلاهای او را با تبر شکستند و بین ورثه‌اش تقسیم کردند! اشرافیگری و رفاه‌طلبی آنقدر بین بزرگان و مردم آنقدر گسترش یافت که دیگر مردم تاب و توان عدالت علوی را نداشتند و با گرفتن قطعه زمینی از جانب معاویه از سپاه علی می‌گریختند. حضرت در برابر انحراف این گروه قد علم کردند و فرمایشات بسیاری در مذتشان فرمودند و با هر نوع اشرافیگری به شدت مقابله می‌نمودند. آنقدر که وقتی یکی از کارگزاران ایشان به نام «عثمان بن حنیف» سر سفره یکی از ثروتمندان نشست با ارسال نامه‌ای او مؤاخذه کرده و از این کار برحذرش داشتند. یعنی همین حشر و نشر با سرمایه‌داران و اغنیا را هم برای کارگزار خود نمی‌پسندیدند چرا که خوب می‌دانستند چقدر ویروس اشرافیگری مسری و خانمان‌سوز است! و البته مبارزه محدود به زمان آن حضرت نبود و چون دیگر آموزه‌های اسلامی دست به دست بین ائمه اطهار چرخید و زنده ماند.

ادامه راه

امام عزیز و رهبر فرزانه ما هم که ادامه‌دهنده همان مسیر هستند به خوبی به خطر اشرافیت واقفند و بارها آن را به مسئولان و مردم گوشزد کردند.

امام راحل در اشرافیگری مسئولین را سرچشمه همه مصیبت‌ها می‌دانند و می‌فرمایند: «سرچشمۀ همۀ مصیبت‌هایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آن‌ها باشد. و آن‌ها این طور هستند، اشراف و اعیان این‌طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌‏دانند که آنجایی که زندگی می‌‏کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌‏کنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است...» (7/6/61) و به نظرشان اگر روزی خوی کاخ‌نشینی در مسئولین راه پیدا کرد باید برای کشور فاتحه بخوانیم: «آن روزی که دولت ما و مجلسیان خوی کاخ‌نشینی پیدا کنند و از این خوی ارزنده کوخ‌نشینی بیرون بروند، آن روز است که برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. آن روزی که رئیس‌جمهور ما خدایی ناخواسته از خوی کوخ‌نشینی بیرون برود و به کاخ‌نشینی روی بیاورد، آن روز است که انحطاط پیدا می‌شود.»(صحیفه امام، جلد 12)

رهبر معظم انقلاب هم از همان روزهای ابتدای به دست گرفتن سکان هدایت جامعه بارها نسبت به این قضیه موضع گرفته و تذکر داده‌اند که باید جلوی اشرافیگری گرفته شود چرا که بلای کشور است: «جلوی اشرافیگری باید گرفته بشود؛ اشرافیگری بلای کشور است. وقتی اشرافیگری در قله‌های جامعه به‌وجود آمد، سرریز خواهد شد به بدنه؛ (آن‌وقت‌) شما می‌بینید فلان خانواده‌ای که وضع معیشتی خوبی هم ندارد، وقتی می‌خواهد پسرش را داماد کند یا دخترش را عروس کند یا فرض کنید مهمانی بگیرد، مجبور است به سبک اشرافی حرکت بکند. وقتی اشرافیگری فرهنگ شد، می‌شود این. جلوی اشرافیگری باید گرفته بشود. رفتار مسئولین، گفتار مسئولین، تعالیمی که می‌دهند، باید ضد این جهت اشرافیگری باشد؛ کما اینکه اسلام این‌جوری است.(11/5/95) پس باید جلوی این بلای بزرگ گرفته شود. مخصوصا باید مواظب بود که این پدیده به مسئولان یک چامعه سرایت نکند چرا که «مشی اشرافی گرایانه برای مسؤولان کشور، نقطه ضعف به شمار می‌آید.» (11/2/80) و «از جمله چیزهایی است که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کند مى‌کند» (5/6/80)

میراث سرمایه‌داری

خیلی‌ها پای سرمایه‌داری را فقط در حوزه اقتصاد به میان می‌کشند و آن را شیوه و مکانیسمی برای تولید می‌دانند اما در واقع چنین نیست. سرمایه‌داری نظامی است که در همه زمینه‌ها حرفی برای گفتن دارد. دارای فلسفه است و مبانی فکری ـ عقیدتی، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی خاص خود را دنبال می‌کند و به همین جهت فرهنگ، سیاست، امنیت و اقتصاد خاص خودش را می‌طلبد. در نظام سرمایه‌داری انسان در مرکز توجه است و او بر اساس سودجویی، قدرت‌طلبی و لذت‌طلبی عمل می‌کند و سبک زندگی خاصی را برای خود رقم می‌زند. در زندگی سرمایه‌داری انسان مدرن ذیل پول تعریف می‌شود و همین سبک زندگی خاصی را به وجود می‌آورد. سبکی از زندگی که مصرف‌گرایی و تنوع‌طلبی شدید از ویژگی‌های آن است. سبکی از زندگی که می‌تواند به ظهور اشرافیگری، تجمل‌گرایی و زندگی لاکچری کمک کند چرا که بر خلاف آموزه‌های اسلامی اصل انسانیت انسان تحت الشعاع پول، مصرف‌گرایی و تنوع‌طلبی قرار می‌گیرد. نظام سرمایه‌داری فرهنگ نوکیسه‌ها را شکل می‌دهد که روی دیگر آن تولید فقر و بی‌خانمانی برای عده‌ای است.

مانور تجمل!

اشرافیگری در ایران از قدیم الایام مد بوده و فاصله مردم با شاهان و شاهزادگان و منسوبین و آن‌هایی که مال و مکنتی داشتند سر به فلک می‌گذاشته است. مخصوصا این مسأله در دوران پهلوی نمود چشم‌گیری داشت و فاصله طبقاتی در جامعه ایران بیداد می‌کرد. انقلاب اسلامی ارزش‌های دینی و اسلامی را بر فرهنگ عمومی حاکم کرد و آرمان‌های عدالت‌طلبانه ارزش‌های قدیم را دگرگون کرد. خوی کاخ‌نشینی از بین رفت و تظاهر به داشتن و دارایی به یک ضد ارزش تبدیل شد. مردم دیدند که رهبرشان دارای مشی علوی است و با آن‌ها فاصله‌ای ندارد و بسیاری از مسئولان جامعه زندگیشان هم‌سطح قشرهای مستضعف است. مردم راضی از شرایط تغییر کرده چشم به برپایی کامل عدالت داشتند که یکباره زمزمه‌هایی بین مسئولین برای تغییر این مسیر شنیده شد. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه 18 آبانماه سال 68 که بعدها به خطبه مانور تجمل معروف شد، اعلام کرد: «اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش مسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسئولین ما به «مانور تجمل» روی آورند(!) از امروز به خاطر اسلام و انقلاب مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند. هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیر مسلمان «ملتی مفلوک» جلوه نکنیم لازم است تا «جلوه هایی از تجمل» در چهره کشور و مسئولین حاکمیتی رویت شود.» و این آغاز یک مسیر انحرافی بود که تبعاتش تا امروز دامن‌گیر مردم است. هاشمی که آن روزها تازه بر مسند ریاست‌جهوری تکیه زده بود، خیلی زود با انتقال دولت به کاخ سعدآباد و دکورهای چند میلیونی برای وزارتخانه‌ها در جهت تحقق این هدف اولین قدم‌ها را برداشت. دولت او که اکثرا از تکنوکرات‌ها تشکیل شده بودند توسعه اقتصادی را سرلوحه کار خود قرار دادند و سعی کردند توسعه به سبک غربی را در جامعه پیاده کنند که البته در این زمینه توفیق چندانی نداشتند و فقط به افزایش فاصله طبقاتی دامن زدند و راه را برای ورود فرهنگ غربی باز کردند. سیاست‌های دولت هاشمی رفسنجانی که به دولت سازندگی مشهور بود بار دیگر پای فرهنگ مصرف‌گرایی، تجمل و اشرافی‌گری را به جامعه باز کرد و مردم را به حاشیه راند. این مسیر به جایی رسید که رسما گفته شد: «ایرادی ندارد اگر عده‌ای زیر چرخ توسعه له شوند»(!) و حالا انگار نوبت له شدن زیر چرخ ماشین‌های لوکس بچه پولدارهاست!

متأسفانه در طول این سال‌ها بر اساس این تفکر غلط، برخی از مسئولین روز به روز از مردم فاصله گرفته و به بلای اشرافیگری مبتلا شده‌اند. شاید به همین خاطر است که درد مردم را درک نمی‌کنند و در حالیکه قیمت مسکن و اجاره بها جان مردم را به لب رسانده، در مراسم تودیع خود افتخار می‌کنند که حتی یک مسکن مهر افتتاح نکرده‌اند(!) شاید به همین دلیل است که در پاسخ به گلایه و شکایت پیرمرد از هزینه‌های بالای فیزیوتراپی می‌گویند: «خودت بمال». شاید به همین دلیل است که از اتهامات اقتصادی و سوء‌استفاده‌های مالی برادر و دیگر بستگانشان عرق شرم بر پیشانی‌شان نمی‌نشیند. شاید به همین خاطر است که وقتی مانور تجمل فرزندانشان در شبکه‌های مجازی حسرت را بر دل دیگر جوانان می‌نشاند، ذره‌ای ناراحتی به دلشان راه نمی‌دهند و انگار نه انگار! خوی اشرافیگری نگاه، طرز فکر، رفتار و باورهای انسان را تغییر می‌دهد و به همین خاطر است که رهبر انقلاب آن را بلای کشور می‌دانند. بلایی که وقتی دامن مسئولین را گرفت سرریز می‌شود به جامعه و آن وقت دیگر قدر و ارزش انسان‌ها آنقدر تنزل پیدا می‌کند که در قبال مرگ یک جوان به جای ابراز شرمندگی گفته می‌شود: «کشتیم که کشتیم، دیه‌اش را می‌دهیم!»

زندگی لاکچری بلای جان مردم

این روزها دیگر لاکچری زندگی کردن محدود به طبقه خاصی نیست، از نان شب هم واجب‌تر است! برندپوشی و مصرف‌گرایی بسیاری از افراد را در دام خودش گرفتار کرده است. انگار که یک رقابت بزرگ برپاست و آن‌ها باید با تلاش و کوشش بر سکوی اول این رقابت بایستند. فضای مجازی هم بر آتش این رقابت می‌دمد و عرصه را برای ظهور و بروز بیشتر فراهم می‌آورد. لاکچری بازی تمامی جنبه‌های زندگی این افراد رسوم و رسوماتشان به تسخیر خود درآورده است. از خوراک و پوشاک گرفته تا مراسم ازدواج، جشن تولد و حتی تاریخ زایمان. این روزها عروس و دامادها یا با کالسکه خود را به مراسم ازدواج می‌رسانند یا بالون، فیلم‌برداری هوایی جزو ملزومات یک جشن ازدواج باکلاس است، نوزادها باید در تاریخ رند به دنیا بیایند حتی شده به اجبار!، آن‌ها با مراسم خاص و ماشین مخصوص از بیمارستان به خانه می‌روند و پستانک با روکش طلا نوش جان می‌کنند!، تولدهای بی تم تولد و پرنسس‌های اجاره‌ای که لباس شخصیت‌های کارتونی معروف را به تن می‌کنند، صفایی ندارد، خوردن گوشت گوزن و آهو و میوه‌های عجیب و غریب که حتی تلفظ نامشان سخت است در فروشگاه‌های بالاشهر مورد استقبال قرار می‌گیرند، پوشیدن لباس فلان برند، به پا کردن کفش برند دیگر، به دست گرفتن کیف مارک معروف، دست کردن ساعت مچی 50 میلیونی، سوار شدن پورشه، بی‌ام‌و و مازراتی و...، خوردن همبرگر 250 میلیونی یا بستنی با پودر طلا هزاران جلوه دیگر از ملزومات سبک زندگی لاکچری است. آن‌ها که دارند با تفاخر خرج می‌کنند و آن‌هایی که وسعشان نمی‌رسد خودشان را به آب و آتش می‌زنند که کم نیاورند چرا که اشرافیگری چون یک بیماری مسری در حال انتقال است. سرگرم کردن مردم به این امور واهی غفلت از مسائل مهم و در نتیجه عقب ماندن جامعه را در پی دارد. در این جامعه باورها و اعتقادات رنگ می‌بازد و تولید نیازهای کاذب نارضایتی اجتماعی به دنبال خواهد داشت.

پیامدهای این پدیده شوم:

اشرافیگری ریشه در حب دنیا دارد و همان‌طور که حضرت علی‌علیه‌السلام فرموده‌اند حب دنیا سرآغاز و منشا همه انحرافات و کجروی‌های انسان است. جامعه‌ای که اشرافیگری در آن رشد یابد، بی‌شک گرفتار تبعات و آثار شوم این پدیده هم می‌شود. جامعه‌ای که مسئولان آن به بیماری اشرافیگری مبتلا شوند، باید قید تحقق عدالت را بزند چرا که تمایل به اشرافیگری و تجمل‌گرایی دست‌ها را به سوی بیت‌المال باز می‌کند و راه را بر اجرای عدالت سد می‌سازد. از طرفی در این جامعه مسئولان از مردم فاصله گرفته و شکافی عمیق بین آن‌ها ایجاد می‌شود و در پس این فاصله گرفتن حکومت مهم‌ترین رکن اساسی قدرت و مقبولیت خود یعنی مردم را از دست می‌دهد و ضربه‌ محکمی بر اقتدار او وارد می‌شود. این جامعه توان مقابله با فشارهای بیرونی را ندارد و حتی ممکن است از درون و بر اثر شورش‌های داخلی فرو ریزد. همان‌طور که اشاره کردیم اشرافی‌گری با تنوع‌طلبی و مصرف‌گرایی شدید همراه است که این مسأله می‌تواند سرمایه‌های مادی یک جامعه را در معرض خطر نابودی قرار دهد. وقتی مسئولان یک جامعه به درگیر بلای اشرافیگری شوند، اختلاس‌ها و سوءاستفاده‌های مالی از گوشه و کنار سربرمی‌آورد و بخش زیادی از سرمایه یک ملت را می‌بلعند. اشرافیگری مثل یک بیماری مسری مهلک است که اگر زود درمان نشود به سرعت در سطح جامعه شیوع پیدا کرده و همه را درگیر خود می‌کند و فساد و تباهی و ویرانی جامعه را درپی خواهد داشت.

پس تا دیر نشده باید فکری کرد سایه شوم این بلای بزرگ را از سر میهن عزیزمان دور کنیم. مسئولان باید دست به کار شوند چرا که وظیفه اصلی بر دوش آن‌هاست. به فرموده رهبر عزیزمان این مهم هم به حرف برنمی‌آید بلکه باید در عمل دست به کار شویم: «ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافی‌گری و اسراف و زیاده‌روی را ـ که واقعا بلای بزرگی است ـ از جامعه‌مان ریشه‌کن کنیم، با حرف و گفتن نمی‌شود؛ که از یک طرف بگوییم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستی مؤید و دلیل و شاهد بر حرف‌های ما باشد تا اینکه اثر بکند.» (2/6/87)

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: