کد خبر: ۳۵۵۱
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۱
پپ
گزارشی پیرامون اتفاقات تلخ این روزهای مدارس ایران
صفحه نخست » گزارش

فاطمه اقوامی

«شنوندگان عزیز؛ توجه فرمایید، علامتی که هم اکنون می‌شنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید»

این متن با آن صوت دلهره‌آور گوینده جزو خاطرات دهه شصت ایران عزیز است... تا چنین پیامی از رادیو یا تلویزیون پخش می‌شد ترس و اضطراب مهمان خانه‌ها می‌شد و هر کس سعی می‌کرد به هر آنجا که به خیالش امنیت بیشتری داشت پناه ببرد... در بین هیاهو و ترس جان، پدر و مادرها قبل از آنکه به فکر نجات خود باشند دست کودکانشان را می‌گرفتند و اول از همه آن‌ها در امن‌ترین جایی که به ذهنشان می‌رسید، می‌برند... حاضر بودند خود جان دهند اما شاهد پرپر شدن دسته‌گل‌هایشان نباشند...

حالا خیلی وقت است که دیگر از آن آژیرهای رعب‌آور و فرار و پناه گرفتن خبری نیست... دیگر خبری از صدای موشک و توپ و خمپاره نیست... سکوت و آرامش شهر جنگ را از خاطرمان برده، خدا را شکر... حالا جان بچه‌ها از تیررس موشک و توپ و خمپاره در امان است و دیگر مادری در ایران زمین ترس ندارد که فرزند نازنینش زیر بمباران هواهپیماهای دشمن جان بدهد... اما واقعا این پایان ماجراست؟! یعنی تمام دشمنی‌های دنیا بر علیه ما هشت سال بود و تمام؟! یعنی همه کمینگاه‌های دنیا در همان آتش جنگ خلاصه می‌شد و بس؟! یعنی حالا که جان فرزندمان در امان است دیگر مهم نیست روحشان در جدالی نابرابر به مرگ تدریجی دچار شود؟! چرا دیگر از آن دلشوره‌های شیرین مادرانه و پدرانه در برخی کمتر می‌توان سراغ گرفت؟! چرا دیگر برخی مادرها سفت دست کودکانشان را نمی‌گیرند و به هر سختی و مشقت او را از خطر نجات نمی‌دهند؟! اینکه بعضی از کودکان، نوجوانان و جوانان این سرزمین فاصله‌شان از باورها و عقاید سرزمین‌ مادریشان هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود آژیر خطری را برای ما به صدا درنمی‌آورد؟! یعنی چون به جای صدای تیر، صدای نرم و نازک کلیک جایگزین شده نباید نگرانی به دل راه داد؟! اینکه به جای مارش جنگی، صدای جاز و تنبک شنیده می‌شود همه چیز حل است؟! واقعا نمی‌بینیم که برخی از امیدهای آینده این سرزمین در معرض خطر سقوط قرار گرفته‌اند؟! کاش باز هم آژیر وضعیت قرمز به صدا درمی‌آمد و یکی به ما گوشزد می‌کرد «توجه! توجه! علامتی که هم اکنون می‌شنوید، اعلام خطر یا وضعیت قرمز است!»

تراژدی مدارس!

بچه‌ها با لباس فرم مدرسه بالا و پایین می‌پرند و با شادی و جیغ و داد ترانه‌ای آن‌ور آبی را با هم می‌خوانند، ترانه‌ای مبتذل و سخیف که محتوای اروتیک آن هیچ سنخیتی با سن و سال و روح پاک بچه‌ها ندارد. این تمام آن چیزی است که این روزها در فضای مجازی دست به دست می‌شود و علامت سؤال بزرگی را در ذهن‌ها ایجاد می‌کند؛ ماجرا چیست؟! پای این ترانه چطور به مدارس ما باز شده است؟ رقص و آواز و همخوانی ترانه سخیف «جنتلمن» چه نسبتی با فرهنگ و فضای آموزشی ما دارد؟ چرا کودکان و نوجوانان ما ترانه‌ای را از حفظ! با هم همخوانی می‌کنند که ابتذال از سر و روی آن می‌ریزد و مفاهیم جنسی مطرح شده در آن قاعدتا از دایره فهم و درکشان خارج است؟!

این اولین بار نیست که چنین اتفاقاتی در مدارس روی می‌دهد و ویدئوی آن منتشر می‌شود، البته چون آهنگ‌های بی‌محتوای قبلی مجوز داشته‌اند و ابتذالشان به این حد نبوده، صدایی درنیامده و مورد غفلت واقع شده‌اند. سال‌هاست که دلسوزان امر به اینگونه مسائل که زیر پوست نهاد آموزش و پرورش به وقوع می‌پیوندد اشاره کرده و درباره جریانات آرام و خزنده‌ای که در این نهاد مشغول فعالیت هستند، تذکر داده‌اند اما متأسفانه گوش شنوایی برای آن وجود نداشت. در واقع همخوانی این آهنگ با توجه همه تلخی‌ها و نگرانی‌هایی که به وجود آورد، زنگ خطر را به صدا درآورد و توجه‌ها را به سمت این نهاد مهم و اساسی کشور جلب کرد.

«سید محمد بطحایی» وزیر آموزش و پرورش در مواجه با این اتفاق با بیان اینکه هرازگاهی شاهد هستیم دشمن به روش‌های مختلف تلاش می‌کند تا خانواده‌ها را نگران کند، افزود: «اخیرا هم کلیپ‌هایی به سرعت در فضای مجازی پخش شده و نگرانی‌هایی را ایجاد کرده که باعث می‌شود به این مقوله توجه بیشتری شود، باید در فرایند‌های آموزش و پرورش دقت بیشتری داشته باشیم.»

تربیت؛ حلقه گمشده

قصه این مسیر انحرافی از جایی شروع شد که رکن پرورش و تربیت در نهاد آموزش و پرورش به فراموشی سپرده شد و در حد برگزاری مراسم صبحگاه، انجام برنامه‌ها در مناسبت‌های مختلف مذهبی و ملی، نصب احادیث بر برد و... تقلیل یافت. بر اعلام معاونت پرورشی در کشور کمبود مربی پرورشی داریم و این یعنی ما در اولین مرحله هم دچار مشکل هستیم.

متأسفانه بیشتر فکر و ذهن مسئولین مدارس بر مسائل آموزشی و دمیدن در آتش رقابت کنکور را تمرکز پیدا کرده است. مدیران و معلمان تحت جو حاکم بر جامعه در تلاشند دانش‌آموزانی با سطح علمی خوب تحویل جامعه بدهند و رتبه‌های بالاتری در کنکور به دست آورند تا باعث شود در سال آینده تحصیلی والدین به سمت مدرسه آن‌ها سوق پیدا کنند. و در این میان آنچه فراموش می‌شود تربیت نسلی وفادار به آرمان‌های مذهبی و ملی کشور است. نسلی که باید در آینده سکان مدیریت جامعه را بر عهده بگیرند. از طرف دیگر نظام کاستی حاکم بر مدارس تفاوت‌های فاحشی در روش و عملکرد مدارس به وجود آورده است. این تفاوت‌ها دو دسته دانش‌آموز متفاوت پرورش می‌دهد. دانش‌آموزانی خاص که با بهره‌مندی از همه امکانات علمی و تربیتی به شیوه خاص پرورش می‌یابند و دسته‌ای که در میان انبوه مشکلات مدارس دولتی رشد می‌کنند و فرصت مناسبی برای شکوفایی جنبه‌های شخصیتیشان پیدا نمی‌شود. طبیعی است مقام دولتی یا افرادی متمکنی که فرزندشان در مدرسه غیرانتفاعی تحصیل می‌کند از وضعیتی که در مدارس دولتی در حال جریان است بی‌خبر باشد.

البته همه این‌ها که گفته شد به معنای نادیده گرفتن زحمات مدیران و معلمان عزیز میهن‌مان نیست، بی‌شک در میان این قشر زحمتکش دلسوزان بسیاری پیدا می‌شوند که دغدغه تربیت دارند و دلشان می‌خواهد نسل آینده نسلی وفادار به ایران اسلامی باشد اما روند کلی حاکم بر جریان تعلیم و تربیت مجال چندانی به آن‌ها نمی‌دهد. و به این معنی هم نیست که ما در مدارس خود هیچ نکته مثبتی مشاهده نمی‌کنیم، حتما در همین نظام آموزشی فرزندانی پرورش می‌یابند که مزین به علم و اخلاق هستند اما بحث بر سر مشکلاتی است که این روزها دامن‌گیر جامعه آموزش و پرورش ماست.

آموزش و پرورش تنها مقصر این ماجرا نیست!

اینکه همه تقصیرها بر دوش آموزش و پرورش بگذاریم و همه چیز را بر سر او خراب کنیم دور از انصاف است. در ویدئوهای منتشر شده از هم‌خوانی ترانه جنتلمن توسط دانش‌آموزان، مشاهده می‌کنیم که همه این ترانه را خیلی راحت و بدون اشکال از حفظ می‌خوانند و این نشان می‌دهد آن‌ها بارها این ترانه را خارج از محیط مدرسه شنیده‌اند و با شعر آن کاملا آشنا هستند. اینجاست که باید سراغ روی دیگر این ماجرا یعنی خانواده‌ها رفت. فرزندان قبل از ورود به مدرسه هفت سال تمام تحت تربیت بلامنازع خانواده هستند و در سال‌های بعد این روند قطع نخواهد شد. فرزند قبل از سنین نوجوانی بیش از هر کسی به رفتار پدر و مادر خود نگاه می‌کند و از آن‌ها الگو می‌گیرد. اگر اصول تربیتی در کودک به خوبی پایه‌گذاری و تقویت شود، او با هر بادی به هر جهت متمایل نمی‌شود.
وقتی والدین بدون توجه به سن کودک با توجیه آنکه او متوجه نیست، هر محتوای تصویری و صوتی را در اختیار کودک قرار می‌دهند نمی‌توان انتظار داشت او در سنین بالاتر به انحراف کشیده نشود. زمانی که کودک از همان سنین پایین تشویق می‌شود با هر آهنگی برقصد و اندامش را در برابر هر غریبه و آشنا به حرکت درآورد و والدین از این هنرنمایی‌ او! فیلم تهیه کرده و در شبکه‌های مجازی انتشار می‌دهند و لایک می‌گیرند چطور می‌شود از او توقع داشت در سنین بالاتر آهنگ جنتلمن را با آن محتوای سخیف زمزمه نکند و از اینکه فیلم رقص و آوازش دست به دست می‌شود، ذوق نکند؟!

از قدیم گفته‌اند هر کس باد بکارد، طوفان درو می‌کند، وقتی ما هر نوع خوراک مسمومی به فرزندان می‌دهیم حالا باید جوابگوی سؤالات او هم باشیم و برایش توضیح دهیم کلمات سخیف این ترانه یعنی چه! مطمئنا هیچ پدر و مادری حاضر نمی‌شود ذهن و فکر و روح لطیف و معصوم کودک و نوجوان خود را درگیر مفاهیم جنسی کند چون می‌داند این مفاهیم او را دچار بلوغ زودرس کرده و مشکلات زیادی برای او به وجود خواهد آورد.

وقتی درب موسیقی کشور به روی هر کسی باز است!

متأسفانه هنر موسیقی ما یکی از عرصه‌هایی است که بسیار مورد غفلت واقع شده است. ساسی مانکن یا همان «ساسان حیدری یافته» خواننده‌ای است که در دهه 80 وارد عرصه موسیقی کشور شد و بعد از آنکه کمی به شهرت دست پیدا کرد برای جلب توجه بیشتر نام «ساسی مانکن» را برای خود انتخاب کرد. او هیچ‌وقت نتوانست به طور رسمی وارد بازار هزار رنگ موسیقی ایران شود و به طور زیرزمینی فعالیت خود را دنبال می‌کرد. در ماجرای انتخابات 88 او به حمایت مهدی کروبی پرداخت و حتی ترانه‌ای برای او منتشر کرد! اما در نهایت وقتی دید در ایران نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، ترک وطن کره و در آن طرف دنیا مشغول تولید خوراک مسموم برای جوانان این مرز و بوم شد. اینکه آهنگ مبتذل او در یکی از سایت‌های موسیقی به تعداد بسیار بالایی دانلود شده، زنگ خطر را برای اهالی فرهنگ و هنر به صدا درآورد. درجه ابتذال ترانه‌های قابل قیاس با ترانه‌های مجوزدار داخلی نیست اما با نهایت تأسف ما هر سال در داخل کشور شاهد تولید آثاری هستیم که از لحاظ محتوا و مضمون بی‌ارزش و در زمره موسیقی مبتذل به شمار می‌روند. ترانه‌هایی که با تبلیغات فراوان در دسترس کودکان و نوجوانان ما قرار می‌گیرد و فکر و روح آن‌ها را به خود مشغول می‌سازد. سالن‌های بزرگ کنسرت به آسانی در اختیار خوانندگان نوپایی قرار می‌گیرد که ترانه‌های آثارشان هیچ بار مفهومی ندارد و یا روایتگر عشق‌های پوچ و خیالی است یا از خیانت شکوه می‌کند. همین تنزل سطح سلیقه مخاطب است که بازار ترانه مبتذلی چون جنتلمن را گرم می‌کند و فرزندان ما را به آن سمت سوق می‌دهد.

خشونت خاموش

همه آنچه گفتیم و خواندید زوایای گوناگون این حادثه تلخ اخیر بود که می‌طلبد درباره هر کدام از آن‌ها توسط اهل فن بحث و گفتگو صورت گیرد و برای آن راه‌حل‌هایی در نظر گرفته شود اما اگر از جریان نفوذ و برنامه‌های آن صحبتی به میان نیاوریم قطعا این بحث یک پایش لنگ می‌زند.

در دنیای جدید عرصه جنگ نرم بیشتر از جنگ سخت، به مذاق قدرت‌های استکباری خوش می‌آید چرا که دامنه‌اش وسیع‌تر و بازدهی آن گسترده‌تر است. اگر کشوری بتواند در جنبه‌های فکری، فرهنگی و سیاسی به کشور دیگر نفوذ کند عملا توانسته آن کشور را تا نسل‌ها بعد زیر یوغ خود بگیرد و از منافع آن استفاده کند بدون آنکه برای کشورگشایی هزینه‌ای پرداخت نماید. حضرت آقا در بحث جنگ نرم و نفوذ فرهنگی از واژه بسیار دقیق «خشونت خاموش» صحبت کرده و می‌فرمایند:«... امّا در دوره‌ معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری می‌کند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملت‌ها و کوچک شمردن فرهنگ‌های مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقی می‌کنم.»

در نفوذ فکری و فرهنگی نهاد آموزش و پرورش بسیار مهمی دارد چرا که این نهاد مسئول پرورش نسل آینده هر کشوری است پس در صورت نفوذ می‌توان بدون هیچ خشونتی هنجارها و ارزش‌های نظام حاکم را تغییر داد و نسل بعد را بر اساس منافع خود تربیت کرد.

حالا چند سالی است که بحث سند 2030 در کشور ما مطرح شده و مخالفین و موافقین در باب آن سخن گفته‌اند. عده‌ای آن را خوب و ضروری می‌دانند و در جهت رشد و ارتقای نظام آموزشی و برخی دیگر به این سند مثل اسناد دیگر بین‌المللی به دیده تردید می‌نگرند و آن را در زمره نفوذ فکری و فرهنگی به شمار می‌آورند چرا که می‌دانند قدرت‌های استکباری که در رأس تدوین این اسناد هستند هیچ‌گاه دلسوز جوامع دیگر نبوده و فقط دنبال منافع خود هستند.

سند 2030 از کجا آمده است؟

این سند در اصل همان طرحی است که چند سال قبل پنتاگون برای بسط و توسعه فرهنگ آمریکایی در سراسر جهان طراحی و به اوباما ارائه کرد. این سند سال 2011 به تأیید او رسید و چهار سال بعد توسط همسر اوباما یعنی میشل اوباما در «کنفرانس نوآوری در آموزش» در دوحه قطر رونمایی کرد. این سند که به 2030 شهرت دارد همان سال در مقر اروپایی یونسکو به تصویب رسید. عقبه این سند به خوبی از اهداف شوم آن پرده برمی‌دارد.

سند 2030 به دنبال چیست؟

با توجه به صحبت قبلی و توضیح عقبه این سند در یک کلام باید بگوییم که سند 2030 در پی آن است که براساس فرهنگ آمریکایی الگوی اموزشی کشورها را تغییر دهد و از این طریق بر همه فرهنگ‌های جهان مسلط شود. یعنی ما در کشورمان انسان‌هایی با فرهنگ و هویت آمریکایی تربیت کنیم. دقیقا همان فرمایشی که چندی پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار با معلمان مطرح کردند: «... دستورات و توصیه‌ها و نکات اصلی موجود در این سند برای آموزش و پرورش این است که آموزش و پرورش باید جوری مناسبات فکری شاگردان را تنظیم کند که فلسفه زندگیشان، اساس زندگیشان، مفهوم حیات در نظرشان، طبق تفکر غربی باشد. همین که عرض کردم؛ شما اینجا بنشینید سرباز درست کنید برای انگلیس و فرانسه و آمریکا و بقیه‌ این وحشی‌های کراوات‌زده‌ ادکلن‌زده‌ ظاهرساز...»


پرداختن به بندها و محتویات سند 2030 در این مجال نمی‌گنجد فقط به عنوان نمونه به یکی، دو مورد از بندهای این سند که در تضاد با باورهای دینی و فرهنگی ماست اشاره می‌کنیم تا بگوییم چرا مخالفان این سند را بر ضد منافع ملی می‌دانند. در یکی از بندهای این سند آمده است باید تضمین شود که همه فراگیران، به دانش و مهارت‌های لازم برای ترویج توسعه پایدار دست یابند، به‌ویژه از طریق آموزش برای توسعه پایدار و آموزش و ترویج شیوه‌های زندگی پایدار، حقوق بشر، تساوی جنسیتی، ترویج فرهنگ صلح و نبود خشونت، شهروندی جهانی و احترام به تنوع فرهنگی و مشارکت فرهنگ در تحقق توسعه پایدار تا سال 2030.

همانطور که مشاهده می‌کنید در این بند صحبت از تساوی جنسیتی شده، مفهومی که در باورهای اعتقادی ما جایی ندارد. ما در اسلام عدالت جنسیتی داریم نه تساوی. از طرفی بحث از ترویج فرهنگ صلح و نبود خشونت شده مفاهیمی که از منظر ما و قدرت‌های استکباری تفاوت‌های فاحشی دارد. حال اگر دانش‌آموز ما بخواهد این مفاهیم را بر اساس این سند بین‌المللی فرا گیرد مشخص است که چقدر از هنجارها و ارزش‌های جامعه خود دور می‌شود.

از نکات دیگر این سند موضوع تربیت معلمان از طریق همکاری‌های بین‌المللی است البته این همکاری یکطرفه است یعنی ما رکن اصلی آموزش خود یعنی معلمین را به دست آن‌ها بسپاریم تا درباره تربیت او نظر بدهند و دخالت کنند. حالا سؤال اینجاست چنین معلمی قرار است چه آموزشی به فرزندان ما ارائه دهد؟!

مبحث دیگر در سند 2030 آموزش جنسی به کودکان است. آموزش‌هایی که با فرهنگ جامعه ما و آموزه‌های اسلامی فرسنگ‌ها فاصله دارد و براساس فرهنگ غرب تدوین شده است. چه اصراری است که ذهن کودکی که در شرایط عادی در جامعه اسلامی ما از چنین مباحثی به دور است، درگیر چنین مباحثی کنیم و برایش برخی مسائل را شرح دهیم؟! این توصیه‌های برای جامعه غربی است که به خاطر دور افتادن از معنویت، بچه‌ها از سنین بسیار کم دچار مشکلاتی اینچنینی می‌شوند.

با روشنگری‌های رهبر معظم انقلاب و پیگیری‌های منتقدین دلسوز، طبق گفته سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش «اجرای سند 2030 در آموزش و پرورش کاملا باید متوقف شود چه به نام سند باشد و چه بخواهد منویات آن را بدون نام بردن از سند اجرا کند.» البته او سال قبل هم در بازدید از خبرگزاری فارس در مرداد ماه 97 گفته بود: «سند ۲۰۳۰ کاملا متوقف شده» و حالا این سؤال پیش می‌آید که مگر اجرای این سند بر طیق گفته سال گذشته او به طور کامل متوقف نشده بود پس چرا امسال دوباره بر توقف کامل آن تأکید می‌شود؟! نکند دستانی پشت پرده هنوز مشغول کارند ؟ دستانی که با کارهایی مثل پخش گسترده یک آهنگ مبتذل ذهن و روح بچه‌های ما را هدف گرفته‌اند؟!

بنگاه شادمانی یا محل تعلیم و تربیت؟!

عده‌ای در پی اعتراض مسئولین و مردم به پخش ویدئوی همخوانی ترانه جنتلمن توسط دانش‌آموزان، داد و فریاد راه انداختند که شما مخالف شادی بچه‌ها هستید و به همین خاطر با چنین حرکتی مخالفت می‌کنید! اما باید گفت شادی هم مثل هر کار دیگری اسلوب و چهارچوبی دارد. دم دستی‌ترین کار این است که آهنگی گذاشته شود یا یک دی‌جی به مدرسه دعوت شود و کودکان و نوجوانان با ضرب آهنگ بالا و پایین بپرند! چیزی که متأسفانه امروز در مدارس و حتی مهدکودک‌های ما به وفور مشاهده می‌شود. اما واقعا راه‌های بهتر و اصولی‌تری برای شاد کردن بچه‌ها وجود ندارد؟! حتما باید روح پاک آن‌ها با آهنگ‌هایی مثل جتلمن خدشه‌دار کنیم و با محتوای جنسی آن هزاران سؤال در ذهنشان ایجاد کنیم تا شادی به حساب بیاید؟!

دکمه؛ مهمان ویژه مدارس ما!

وقتی از برنامه و هدف درباره تغییر فکر و فرهنگ دانش‌آموزان یا همان تغییر سبک زندگی صحبت می‌کنیم منظورمان پازلی است دقیق که یک قطعه آن پخش این آهنگ مبتذل و مراسمات رقص و آواز در مدارس است اما مطمئنا قطعات دیگری هم برای رسیدن به این مقصود طراحی شده است مثل حضور دکمه در مدارس تهران! دکمه نام اولین سگی است به طور رسمی در مدارس ایران حضور پیدا کرده است! این سگ همراه سگی به نام دونه چند روز پیش مهمان! یکی از دبستان‌های غیر دولتی تهران بود و نماینده مجمع فعالان زیست‌محیطی کشور (انجمن حمایت از حیوانات و محیط‌زیست ایران) با معرفی او به بچه‌ها به سؤالات آنان در مورد نحوه برخورد و مهربانی به حیوانات پاسخ داد و به آنان گفت اگر شرایط نگهداری از حیوانات را ندارید نباید آن‌ها را به خانه خود بیاورید! دقت می‌کنید که نگهداری از سگ که مخالف دستورات اسلامی است، برای کودکان دبستانی یک مسأله عادی تلقی شده و فقط بحث بر سر این است باید شرایط نگهداری از او را داشته باشیم! این یعنی تغییر سبک زندگی اسلامی کودکان به سبک غربی آن هم در آموزش و پرورش ایران. کودکانی که نسل آینده این سرزمین را تشکیل می‌دهند. تازه در صفحه اعضای مرتبط با این مجمع نوید این داده شده که طی رایزنی‌هایی که با آموزش و پرورش و بسیاری از مراکز آموزشی انجام شده قرار است در آینده چند ساعت در هفته دروسی بر پایه حیوان دوستی و طبیعت دوستی آموزش داده شود! و حتما هم از بین حیوانات فقط باید با سگ‌ها مهربان بود!

ختم کلام

آموزش و پرورش مقوله بسیار مهمی است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد چرا آینده یک کشور در گروی نسلی است که در این نهاد رشد و پرورش می‌یابد. اتفاق تلخ اخیر جدیدا در حقیقت آژیر خطر را برای ما به صدا درآورد. امید آنکه همه مسئولان و دغدغه‌مندان صدای این آژیر را شنیده باشند و در جهت رفع نواقص و اشکالات قدم بردارند تا بتوان نسلی وفادار به ارزش‌های اسلامی و ملی تربیت کرد نه آنکه سربازانی به دنیای غرب هدیه دهیم. کودکان و نوجوانان ما چون گلی پاک و لطیف هستند فقط نیاز به مراقبت و توجه بیشتر دارند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: