مهدی پورصفا
سال پیش و زمانی که فشار برای مذاکره دوجانبه بین ایران و آمریکا
در جریان بحران ارزی تابستان بالا گرفت و برخی زمزمهها برای تغییر رویه در پرونده
هستهای و ماجرای برجام مطرح شد، رهبر معظم انقلاب طی سخنانی در جمع اقشار مختلف
مردم نکات مهمی را به خصوص در مورد هرگونه تهدید نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی
بیان فرمودند. ایشان خطاب به مسئولان و افکار عمومی فرمودند: «مسأله جنگ را صریحا
مطرح نمیکنند اما درصددند با اشاره و کنایه، «شبح جنگ» را ایجاد و بزرگ کنند تا
ملت ایران و یا ترسوها را بترسانند. جنگی رخ نخواهد داد چرا که ما مثل گذشته هیچوقت
شروعکننده جنگ نخواهیم بود و آمریکاییها هم حمله را آغاز نمیکنند، چون میدانند
که صددرصد به ضررشان تمام خواهد شد زیرا جمهوری اسلامی و ملت ایران ثابت کردهاند
به هر متعرضی، ضربه بزرگتری وارد خواهد کرد. آنها ممکن است خیلی چیزها را
نفهمند، اما احتمالا اینقدر میفهمند که نتیجه تعرض به ایران را تصور و درک کنند.
حالا و درسالگرد خروج آمریکا از برجام و برخی اقدامات ایران در مقابل عهدشکنیهای آمریکا
و اتحادیه اروپا بازهم بحث حمله نظامی به ایران در فضای عمومی کشور از طریق رسانههای
غربی و برخی جریانهای داخلی بالا گرفته است. به خصوص آنکه مقامات ارشد امنیتی آمریکا
از جمله «جان بولتون» مدعی هستند، تحرکات نظامی اخیر در منطقه خلیج فارس به منظور
آمادگی در مقابل ایران صورت میپذیرد. در این میان نگاهی به تاریخ و تهدیدهای
قبلی به خصوص در زمان ریاست جمهوری «باراک اوباما» نشاندهنده پوچ بودن چنین
تهدیداتی است.
عربدههای تو خالی
استفاده از اهرم نظامی برای تهدید ایران در راستای پذیرش شروط آمریکا و رژیم
صهیونیستی روی میز مذاکره قدمتی به اندازه پرونده هستهای ایران دارد. شاید
بیشترین شباهت با شرایط فعلی را بتوان بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲
مشاهده کرد که پیشرفت ایران در برنامه هستهای و اضافه شدن سانتریفیوژهای جدید
سبب شده بود تا تهدیدات گوناگونی علیه ایران چه به صورت سربسته از سوی آمریکا و چه
به صورت آشکار از سوی رژیم صهیونیستی علیه ایران مطرح شود. این تهدیدات با آمادگیهای
فراوان نظامی نیز همراه بود، به عنوان مثال فرماندهی نیروهای آمریکایی درسنتکام
مانورهای گوناگونی برای مقابله با مینریزی در خلیجفارس و دریای عمان اجرا کرد
که جدیترین آنها در دوره ریاست «جیمز متیس» وزیر دفاع سابق آمریکا بر این
فرماندهی با مشارکت نزدیک به ۱۳ کشور به اجرا در آمد.
در کناراین صنایع نظامی بویینگ نیز با ساخت بزرگترین بمب قابل نفوذ که توانایی
نفوذ به عمق ۲۵ متری زمین را داشت، از آمادگی آمریکا برای حمله به ایران خبر
میداد. این بمبها قرار بود که از بمب افکنهای بی ـ۲ و بی ـ۵۲
برای انهدام تأسیساتی همچون فردو پرتاب شود.
از سوی دیگر «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم صهیونیستی به صورت مداوم پیشرفت
ایران را برای این رژیم غیرقابل تحمل اعلام میکرد و بلافاصله گزینه بمباران سایتهای
هستهای ایران را روی میز گذاشت.
اگرچه این ادعا از نظر صاحبنظران نظامی حتی نزدیک به توانمندیهای نیروی هوایی
این رژیم نبود، با این حال نتانیاهو تمام تلاش خود را برای معتبر نشان دادن خود به
کار برد. جالب اینجاست که رژیم صهیونیستی در این زمینه از پشتیبانی نشریات غربی
نیز برخوردار بود و بسیاری از تهدیدات این رژیم با آب و تاب بسیار منعکس میشد.
بهعنوان مثال در سال ۲۰۰۸ رژیم صهیونیستی مانوری به نام اسپارتان ۸ را بر فراز دریای
مدیترانه با شرکت نزدیک به ۱۰۰ جنگنده اف ۱۵ و اف ۱۶
انجام داد. در این رزمایش به ظاهر نیروی هوایی رژیم صهیونیستی پرواز در مسیر
طولانی برای بمباران مواضع را تمرین کرد. روزنامه نیویورکتایمز با پرداختن به این
موضوع مانور رژیم صهیونیستی را یک پیام جدی برای حمله غافلگیرانه به ایران دانست و
فایننشال تایمز نیز یک صفحه کامل را به چاپ این مطلب اختصاص یافت.
دروغهایی که بعدها آشکار شد
با این حال انتشار اطلاعات بعدی در آینده نشان داد که این مانور حتی یک شلیک مشقی
نبوده است. تحلیل اطلاعات سیگنالی این مانور نشان داد که اساسا هواپیماهای رژیم
صهیونیستی هیچ تمرین جدی را انجام نداده بودند و حتی یک افسر کهنه کاراطلاعاتی این
مانور را یک شرمساری عنوان کرد.(...)
«ریک فرانکو»، سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی آمریکا نیز بعدها به این نکته اشاره
کرد که در سفر سال ۲۰۰۶ خود به رژیم صهیونیستی در گفتوگو با مقامات نظامی این رژیم
به این نتیجه رسیده که حتی نیروی هوایی رژیم صهیونیستی تعداد کافی سوخترسان،
سیستمهای جنگ الکترونیک و بمبهای سنگر شکن برای حمایت از هواپیماهای خود در
اختیار ندارد و هیچکدام از کشورهای منطقه اجازه عبور از فضای هوایی کشورهای
منطقه را به هواپیماهای این رژیم نمیدادند.
در کنار این بررسی خاطرات مقامات آمریکایی در طول آن سالها نشان میدهد که مقامات
نظامی ارتش آمریکا در آن سالها حتی به حمله نظامی به ایران نیز در ذهن خود نیز
فکر نکردهاند. فشارهای نظامی مداوم در عراق و افغانستان و فرسایش نیروهای آمریکایی
نیز شرایط لجستیکی چنین اقدامی را نیز از بین میبرد. (...)
در چنین شرایطی و با وجود این حقایق آشکار آمریکاییها بیشترین تلاش ممکن برای بهرهگیری از این شرایط را روی میز مذاکرات به خرج دادند. شاید روشنترین نمونه رضایت از وجود چنین تهدیدی را بتوان در سخنان «گری سیمور»، مشاور وقت کاخ سفید در امور تسلیحات کشتارجمعی دید که به صراحت تهدید حمله نظامی رژیم صهیونیستی را ابزاری مناسب برای امتیازگیری از ایران عنوان کرد و تا زمانی که مذاکرات برجام آغاز شد، این تهدیدات به صورت مرتب از سوی رژیم صهیونیستی تکرار شد.
حربهای تو خالی برای ترساندن مردم
با نگاهی به شرایط فعلی نیز به راحتی میتوان متوجه شد که پروپاگاندای گسترده بر
سر تحرک نیروهای امریکایی در منطقه دقیقا از جنس همان تهدیدات گذشته است. برای
مثال، انتقال پر هیاهوی چهار فرونده بمب افکن بی ـ۵۲ به العدید در حالی
است که تا چندی پیش نیز نیرویی متشکل از شش بمب افکن ب ـ۱ در این پایگاه مستقر
بود.
انتقال ناو هواپیمابر به منطقه نیز دقیقا بر اساس یک جدول زمانی صورت گرفته و هیچ
شرایط ویژه و خاصی در منطقه حاکم نیست. این در حالی است که بر خلاف گذشته مقامات آمریکایی
بارها بر این نکته تأکید کردهاند که به دنبال جنگ در ایران نیستند.
جمعبندی تمام موارد فوق نشان میدهد که مطرح کردن گزینه جنگ یک ابزار تو خالی
برای هدف قرار دادن اراده مردم و فشار روی نظام برای رفتن به میز مذاکره است. حربهای
که متأسفانه برخی نا آگاهانه برای تبلیغ آن میکوشند و در مسیر دشمن قدم بر میدارند.
این جریانها که اتفاقا تریبونهای گستردهای نیز در بین رسانهها دارند، زمینه
سوء استفاده دشمن از این جو را فراهم میکنند. اقدامی که یکی از مصادیق آن مطالب
هفتهنامه صداست.
با جمعبندی تمام موارد فوق میتوان گفت که مسیر جمهوری اسلامی ایران همان است که
رهبری سال گذشته بر آن تأکید کردند. نه جنگ خواهد شد و نه مذاکره میکنیم.