حمیده سعیدمحمدی
توسعه و پیشرفت تمدنی و فناورانه از جمله عوامل ترقی روابط انسانی محسوب میشود، روابطی که جزو نیازهای انسان بوده و در ادوار مختلف موجب تشکیل اجتماعات بشری گردیده و ابزارهای گوناگونی را برای تسهیل ارتباط تحت عنوان رسانه اجتماعی (Social Media) بوجود آورده است. اما امروزه به شکل هیجانانگیزی شاهد تغییرات اساسی در شیوه سنتی تعاملات هستیم که موجب شده مجموعههای انسانی جدیدی مستقل از اجتماعات واقعی بشر بوجود آمده و در کنار مزایای فراوان خود تهدیدات نوظهوری نیز برای مفاهیم اساسی اجتماع به همراه داشته باشد.
ویژگیهای بنیادی اجتماع همچون «رو در رو بودن»، «محدودیت تعداد» و «مبتنی بودن بر روابط عاطفی» با تغییرات رسانه و خلق واژهای به نام شبکه اجتماعی (Social Networks) در حال رنگ باختن هستند. گرچه مفهوم ابتدایی شبکه اجتماعی سابقهای به درازای تاریخ پیدایش جوامع بشری دارد اما مطالعه علمی درباره ساختارهای آن و توسعه این مفهوم توسط ابزارهای دیجیتال و تبدیل اجتماع مجازی به یکی از زیرمجموعههای رسانه اجتماعی از رخدادهای عصر حاضر است.
ابزار شدن شبکه انسانی برای رسانهای که قرار بود وسیله تعامل باشد دنیای پرمخاطرهای را رقم زده که از تسخیرخیالپردازانه جهان توسط رباتهای هوشمند دهشتناکتر شده است. در این اجتماع جهانی، روابط انسانی طبق منطق لیبرالی بازار و منفعت، جهتدهی شده و نظام سلطهگرِ سرمایهداری با در دست گرفتن افسار برآیند این روابط، آن را به هر سو بخواهد میکشاند. شبکه مجازی موجود طبق تعریف گردانندگان کنونی آن میبایست پایه تشکیل دهکده جهانی جهت بلعیده شدن توسط استعمار نوین باشد.
همین امر موجب شده کشورهای مختلف جهان با بررسی دقیقتر این جامعه جدیدالتأسیس که البته دارای منافع فراوان و بینظیری نیز میباشد نسبت به مخاطرات بنیانکن آن واکنش نشان داده و برای کنترل و کاهش جرائمِ در حال گسترش این فضا و خطرات حاکمیتی آن تدابیر گوناگون اندیشیده و قانونگذاری کنند. ابتدا به برخی نمونهها در دیگر کشورها اشاره میکنیم.
مولی راسل؛ یک قربانی خبرساز از هزاران
با یک جستجوی ساده میتوان اخبار فراوانی از خودکشی، قتل، تجاوز و آزارهای جنسی، توزیع مواد مخدر و حتی پرورش و جذب تروریست در شبکههای اجتماعی پرطرفدار یافت. در بین قربانیان شبکههای مجازی، «مولی راسل» انگلیسی جزو یکی از خبرسازان این حوزه بوده است. دختری خوشحال و فعال از منظر خانواده که ناگهان و در میان ناباوری اطرافیانش در نوامبر 2017 در سن 14 سالگی به زندگی خود پایان داد. با پیگیریهای «ایان راسل»، پدر مولی و بررسی اکانتهای مجازی او توسط پلیس لندن موارد بسیار ترسناکی همچون تصاویر گرافیگی و واقعی از بریدن، سوزاندن، کبودی و غیره یافت شد که نشان میداد مولی مدت قابل توجهی با صفحاتی در رابطه با خودآسیبی، افسردگی، ناامیدی و خودکشی در شبکههای اجتماعی Instagram و Pinterest مواجه بوده است و این امر باعث تقویت افکار تاریک و ناامیدانه نسبت به خود و زندگی و انتخاب این سرنوشت غمانگیز شده است.
فشارهای خانواده راسل همراه با تشکیل کمپینی با عنوان «اینستاگرام به کشتن مولی کمک کرده است»، باعث شد رسانهها، صاحبنظران و متخصصان متعدد انگلیسی طی 2 سال گذشته با توجه به فاجعه مرگ مولی نسبت به خطرناک بودن فضای شبکههای اجتماعی برای کودکان واکنش نشان داده و خواستار محدود شدن فعالیت این شبکهها شوند.
از جمله «مت هانکوک» (Matt Hancock) وزیر بهداشت بریتانیا در ژانویه 2019 به شرکتهای مربوطه هشدار داد اگر در پاکسازی سایتهای خود از چنین تصاویر و فیلمهایی موفق نشوند یا از آن اجتناب بورزند فعالیت آنها را ممنوع خواهند کرد. وی تاکید کرد پارلمان قدرت قطع دسترسی به شبکههای اجتماعی را دارد و دولت باید از این زمینه وارد عمل شود.(1)
بالا بودن آمار این نوع فجایع در انگلیس و واکنش جامعه و حمایت رسانهای از تلاشهای پدر قربانی، هشدار وزیر را به دنبال داشت که موجب شد بعد از گذشت دو سال از مرگ مولی راسل، آدام موسری مدیر اینستاگرام پس از ملاقات با وزرای فرهنگ و بهداشت دولت نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و از تعهدش به این کشور برای ایجاد قوانین جدید در نحوه اشتراک، توزیع و دسترسی محتوا خبر دهد.(2)
«اندی باروز» (Andy Burrows) مدیر بخش امنیت آنلاین کودکان در NSPCC (جمعیت ملی پیشگیری از خشونت علیه کودکان در بریتانیا) معتقد است رسانههای اجتماعی همواره نسبت به امنیت کودکان در طراحی سرویس خود بیتوجه بودهاند و این مساله نتایج فاجعهباری در پی داشته است. طبق آمار منتشره آفکام(Ofcom: سازمان تنظیمکننده مقررات رسانهای بریتانیا) نیز حداقل یک میلیون کودک در انگلستان به صورت آنلاین مورد آزار و اذیت قرار گرفته و محتواهای زننده دیدهاند.(3)
مرگهای خاموش و وعده یوتیوب
خبرگزاری CBSnewsآمریکا در فوریه 2019 در گزارشی به مشاهدات یک پزشک متخصص اطفال به نام «دکتر هس»(Hess) میپردازد که بعد از دیدن میزان بالای خودکشی در کودکان در اورژانس به بررسی دلایل آن پرداخته و متوجه شده در موارد متعددی مشاهده ویدئوهای یوتیوب موجب این رخدادها گردیده است. بدین ترتیب وی به شکلی خوشبینانه تلاشی را برای حذف محتواهای مخرب توسط گزارش دادن آغاز میکند. او به والدین هشدار میدهد و هدف از این کار را افزایش آگاهی نسبت به محتویات خشونتآمیزی اعلام میکند که توسط کودکان در رسانههای اجتماعی همچون YouTube Kids مورد استفاده قرار میگیرند.
اما وی پس از یک دوره تلاش برای به نتیجه رساندن این امر خسته شده و متوقف میشود زیرا از نظر او آنچه وی در جستجوهای خود یافته تنها نوک کوه یخ است و حجم انبوهی از این تولیدات در فضای مجازی به اشتراک عمومی گذاشته میشود که روز به روز تیرهتر و خشنتر میشوند و عجیب اینکه اوباش مجازی گرفتار هم نمیشوند.
فیلمها و تصاویر خودکشی، خودآسیبی، استثمار و سوءاستفاده جنسی، قاچاق، خشونت خانگی و خشونت مسلحانه از جمله شبیهسازی تیراندازی در مدرسه! از جمله مواردی هستند که وی با آنها برخورد کرده است. دکتر هس این محتواها را ابزار آموزش بسیاری از بچهها در زمینه تکنیکها و رفتارهای مخرب میداند. پاسخ سخنگوی یوتیوب به پیگیریهای خبرنگار CBSNews این است که مطمئن باشید یوتیوب سیاستهای سختگیرانهای دارد که ویدیوهای آسیبزا را ممنوع میکند!(4)
سؤال اینجاست که با وجود این فجایع و صدور وعدهها برای درمان آنها آیا حداقل در شبکههای پرطرفدار، اراده واقعی برای کنترل و محدودسازی قطعی محتوای مخرب وجود داشته است؟
رتبهبندی در تخریب
در این میان طبق یک نظرسنجی که در سال 2017 توسط انجمن سلطنتی بهداشت عمومی انگلیس در مورد پنج شبکه اجتماعی مطرح یعنی فیسبوک، یوتیوب، اینستاگرام، اسنپ چت و توییتر از حدود 1500 کاربر جوان(14-24 سال) انجام شد، شبکههای اجتماعی اینستاگرام، اسنپ چت و سپس فیسبوک رتبههای اول تا سوم بدترین پلتفرم از لحاظ تاثیرات منفی بر سلامت روح و روان جوانان را کسب کردند و یوتیوب با وجود فضای ناامنش به عنوان بهترین شبکه شناخته شد. براساس این تحقیق، جوانان معتقدند چهار شبکه اجتماعی فیسبوک، توییتر، اسنپ چت و اینستاگرام اضطراب و استرس آنها را افزایش میدهد.(5)
اما تهدیدات فضای مجازی موجود بیش از چیزی است که تصور میشود و رتبهبندی شبکهها از لحاظ اثرات سوء روانی نتوانسته مصونیت کامل از خطر را ایجاد کند. بزرگترین تهدید فضای مجازی، حرکت آن به سمت کنترل جهانی توسط حاکمیت واحد استعمارگر است. تنظیم روابط در این آشفته بازار که به سمت نقطه مطلوب حاکمیت تمامیتخواه هدفگیری شده، مستلزم بردگی فکری و خروج مشترکان از دنیای هنجارهای بازدارنده است.
به همین دلیل برخلاف فرآیند تعاملی در اجتماعات حقیقی که هنجارهای انسانی ـ الهی تعیینکننده رفتارها هستند شاهد تأثیرگذاری و تعریف هنجارهای جدید توسط ساختار رفتاری تحمیلی در شبکههای اجتماعی هستیم. بازتولید ارزشهایی که امروزه بخش بزرگی از آن جایگزینی هنجارهای فطری با ناهنجاری بوده قربانیان فراوانی از شبکه کاربری خود گرفته و دامنهاش جامعه حقیقی را نیز ـ از نابودی افراد گرفته تا تهدیدات امنیت ملی - درگیر کرده است.
بر همین اساس گرچه فشار بر مدیران شبکههای مجازی میتواند یک گزینه مقطعی و مصداقی خوب باشد اما مطمئنا اراده قطعی برای پاکسازی فضای موجود بوجود نخواهد آمد زیرا اولا شالوده و ساختار این شبکهها تولیدکننده و مشوق عوامل منفی است و ثانیا سیاستِ گردانندگان آن از ابتدا هم ایجاد یک فضای سالم عمومی نبوده است چرا که کنترل ارزشمدارانه این فضا یعنی از دست دادن بخش بزرگی از اطلاعات لازمی که به واسطه قوانین و دستورالعملهای تعریف شده برای اهداف سلطهطلبانه جمعآوری میشود. ثالثا توسعه فضای مجازی توسط تکنولوژیهای جدید همچون بلاکچین میتواند امکان هرگونه اعمال حاکمیت بر جرائم را از بین ببرد.
از جمله اهداف بزرگ توسعه اینترنت توسط سازندگانش تکمیل پروژه مشهور «دهکده جهانی» است. در این مسیر هرچه زندگی اشخاص و سازمانها مجازیتر شده و ساختار اداره جوامع بر این گستره سوار شود امکان دقیقتر شدن اطلاعات و واقعیتر شدن تحلیل کلان دادههای جمع آوری شده و سادهتر شدن تسلط بر آنها فراهم میگردد.
چاقوی جراحی در دست قاتل شیطانی
ایده دهکده جهانی برای اولین بار در میانه دهه 60 میلادی شکل گرفت. «مارشال مک لوهان» فیلسوف و نظریهپرداز کانادایی در حوزه تئوریهای ارتباطی قریب به 30 سال پیش از تولد اینترنت، آیندهٔ جهان را تحت تأثیر وسایل ارتباطی جمعی الکترونیک توصیف کرد. او با بررسی اثرات رسانههایی همچون رادیو و تلویزیون پیش بینی کرد حدود ۵۰ سال بعد شرایط ارتباطی جدیدی در جهان شکل خواهد گرفت که جهان را مشابه یک دهکده جهانی خواهد کرد.(6)
پیشرفتهای الکترونیک توانست ایده او را به صورت اتصال میلیاردها انسان در گراف طراحی شده شبکههای اینترنتی نمایش دهد و بنیان نظریه دهکده جهانی را محکم کند. در این بین نقشه راه مک لوهان برای آینده ارتباطی بشر ایده جذابی برای حاکمیت آمریکا شد. دنیای مجازی با عبور از مقدمات و گذر موفقیتآمیز از دوره سایتها و گروههای کوچک وارد عصر مستعمرات مجازی، ذیل شبکههای جهانی اینترنتی و پیامرسانهای تلفن همراه گردید.
اعترافات یک ذهن خطرناک
فیسبوک یکی از شواهد دستاندازی سلطهطلبانه به ایده ارتباطی اینترنت است. «مارک زاکربرگ» مدیر بزرگترین شبکه انسانی در فضای مجازی با بیش از 2 میلیارد کاربر فعال، در ژانویۀ ۲۰۱۳ اعلام کرد «یکی از نگاههای ما به فیسبوک این است که این اجتماع بزرگ، پایگاه دادهای پویا با محتوای زندگی افراد خلق میکند و مانند هر پایگاه دادهای، باید بتوان از آن نتایجی به دست آورد.»
وی در اکتبر ۲۰۱۳ در گفتگو با سرمایهگذاران تاکید کرد شرکتش بر روی «درک جهان» تمرکز دارد. فیسبوک با استفاده از اطلاعاتی که اشخاص به طور کاملا داوطلبانه به اشتراک میگذاشتند کلان دادهای ایجاد کرد که جهان انسانی را قابل ارزیابی و محاسبه کرد، کاری که هیچگاه در دنیای حقیقی قابل انجام نبود. از این منظر، فیسبوک وجود داشت تا «جهان را بیپردهتر کند» و اشخاص همان دادههایی بودند که مثلِ سوخت در خدمت حرکت موتور فیسبوکی او بودند.درواقع برای اینکه گراف اجتماعی او قدرتمند شود، لازم بود انسانها «اهل اشتراکگذاری» باشند.
اما آیا «درک جهان» هدفی برای پیشرفت اخلاقمدار و تعالیبخش انسانها بود؟ پاسخ این سوال در واکنش زاکربرگ به کند شدن سرعت رشد فیسبوک نهفته است. وی در ژانویه 2016 با آغاز افول این غول مجازی میگوید: «همزمان با تمایل بیشتر جهان به سوی بیپردگی، در بسیاری از اجتماعات، شاهد افزایش ترس از عواقب جهانیِ متصلشدنِ بیشتر و پیشرفت فناورانۀ سریعتر هستیم» نظام حاکم بر این شبکه مجبور به اعتراف می شود که هنوز میلیاردها «نفر هستند که آنچه را لازم است انجام نمیدهند». این یعنی هراس از تقابل جهان با رویای مک لوهانی کدخدای اینترنت.(7)
رسواییهای متعدد و آسیبزاییهای گسترده این شبکه عامل افزایش ترسی است که زاکربرگ از آن یاد میکند. «جولین آسانژ» مؤسس و مدیر وبگاه ویکیلیکس میگوید: فیسبوک نفرتانگیزترین ابزار جاسوسی است که تاکنون ایجاد شده است. هرکس که نام و مشخصات دوستان خود را به شبکه اجتماعی فیسبوک اضافه میکند باید بداند که به شکل رایگان در خدمت دستگاههای اطلاعاتی آمریکاست و این گنجینه اطلاعاتی را برای آنها تکمیل میکند و این موضوع فیسبوک را به یک ابزار خطرناک بدل کردهاست.
در مارس ۲۰۱۸، مشخص شد که شرکت «کمبریج آنالیتیکا» بدون اجازه، از اطلاعات شخصی بیش از ۸۷ میلیون کاربر برای تأثیرگذاری بر مبارزات انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا (۲۰۱۶) استفاده کرده و فیسبوک با وجود اطلاع از کار این شرکت، هیچ اقدامی انجام ندادهاست. این رسوایی، در عرض یک هفته کاهش 58 میلیارد دلاری ارزش سهام شرکت و جریمه 500 هزار دلاری توسط دفتر کمیساریای اطلاعات انگلستان (ICO) را به دنبال داشت اما این رسواییها یا اعترافات به معنای پایان کار دستاندازیهای اطلاعاتی نظام سلطه نیست زیرا موج انسانی سرگردان در اینترنت هر بار شبکه جدیدی را جایگزین شبکه از دست رفته یا ترک شده قبلی میکند و همچنان گزینهای به عنوان حریم خصوصی و اطلاعات محافظت شده وجود ندارد.
توسعه اینترنت در ایران نیز حضور بیش از 70 میلیونی مردم در این شبکه ها را رقم زده است. در این بین تلگرام و اینستاگرام بیشترین سهم از حضور ایرانیان را به خود اختصاص دادهاند. دو شبکهای که به واسطه سیاستهای سهلانگارانه دولتی بیشترین ظرفیت تخریبی برای منابع انسانی کشور و بدنه اجتماعی جمهوری اسلامی را دارا شدهاند.
تهدید بزرگتر؛ زندگی در خانه دشمن
پرواضح است که به دلیل قرار داشتن بخش عمده زیرساختهای اینترنت در آمریکا و دسترسی کامل به اطلاعات موجود در آن، فرصت و ابزار لازم برای تحقق رویای استعماری این کشور مهیاست. آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) از جمله سازمانهایی است که از طیف گستردهای از نرم افزارها و برنامههای جاسوسی برای سرقت اطلاعات سازمانهای دولتی و اشخاص حقیقی در سراسر جهان استفاده میکند.
اخیرا نیز «جینا شری هسپل» (Gina Cheri Haspel) رییس جدید سازمان CIA از استخدام متخصصان شبکههای اجتماعی و افزایش فعالیت این سازمان روی شبکههای اجتماعی با استراتژی جدید خبر داده است. به گفته وی آنها اکانت توئیتر (با ۲.۵ میلیون فالوور) دارند و از این پس روی اینستاگرام نیز فعالیت خواهند کرد. تلاشهای آمریکا برای جاسوسی سایبری از کاربران فضای مجازی و سوءاستفاده از اینترنت در منازعات سیاسی و اقتصادی باعث شده برخی دولتها به دنبال راههای مقابله با این جریان باشند.
راهکارهای تقابل کشورهای مختلف با سونامی حاکمیتزدا
برخلاف نگاه منفعلانه دولتی در ایران، استراتژی محدودسازی دسترسی بیگانه به جریان آزاد اطلاعات در برخی کشورها از راههای مختلفی در پیش گرفته شده و زیرساختهای آن نیز در حال تکمیل است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
ـ وادار کردن شرکتهای فناوری آمریکایی به خرید سرورهای بومی و ذخیرهسازی اطلاعات کاربران در همان کشور با استفاده از اهرمهای فشار متعدد همچون متوقف ساختن فروش محصولات و ارائه خدمات، طرح شکایت و جریمه کردن شرکتهای متخلف و افزایش مالیات. اینکار تا حد زیادی مانع سوءاستفاده نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا از اطلاعات برای ضربه زدن و گروکشیهای سیاسی و اقتصادی میگردد
ـ راهاندازی سرویسهای مشابه با سرویسهای محبوب تحت وب آمریکایی همچون دو شبکه اجتماعی محبوبVKontakte و Odnoklassniki (OK.ru) در روسیه و شبکه اجتماعی QZone با ۶۳۲ میلیون کاربر و دو اپلیکیشن QQ و WeChatبه عنوان برنامههای گپ موبایلی پرطرفدار و Sina Weibo به عنوان جایگزین توییتر در چین. همچنین راهاندازی جستوجوگر بسیار قوی «بایدو» در چین و «یاندکس» در روسیه.
ـ تنظیم شیوهنامهای برای فعالیت این شبکهها در انگلستان جهت جلوگیری از آسیبهای فردی شبکههای اجتماعی توسط دفتر کمیساریای اطلاعات (ICO) بریتانیا. این شیوهنامه، فیسبوک و سایر رسانههای اجتماعی در بریتانیا را ملزم میکند تکنیکها و ابزارهایی مانند Streak در اسنپچت، لایک در فیسبوک و کلیه ابزارهای مشابهی که میتوانند به شکلهای مختلف کاربران را به استفاده بیشتر از رسانههای اجتماعی ترغیب کنند را در اختیار افراد زیر ۱۸ سال قرار ندهند. در غیر اینصورت به میزان چهار درصد درآمد جهانی سالانه خود جریمه میشوند.(8)
ـ راهاندازی شبکه ملی اطلاعات به عنوان موثرترین راه برای اعمال حاکمیت طبق قوانین و فرهنگ هر کشور. این کار در کشورهایی همچون چین، روسیه،انگلستان، کره جنوبی و حتی خود آمریکا انجام شده تا فضای ایمن اینترنت داخلی مهیا گردد.
ـ فیلترینگ شبکههای اخلالگر و محتواهای مجرمانه بر طبق قوانین هر کشور همچون فیلترینگ تلگرام در روسیه و فیلتر شبکههایی نظیر فیسبوک و توییتر و یا موتور جستجوی گوگل در چین.
بنابراین تکیه بر توان داخلی برای ایجاد شبکه ملی اطلاعات مطلب غیرممکن و عجیب و غریبی نیست که برخی در جمهوری اسلامی نسبت به آن جبهه گرفته و یا سهلانگاری میکنند.
تهدیدات اینترنت در جمهوری اسلامی و خاموشی اولویتها
موقعیت و جایگاه ویژه کشور ما در مناسبات جهانی که الهام بخش ملتهای آزادیخواه و انقلابهای ضدسلطه گردیده است موجب شده تحت بیشترین هجمه از سوی دولتهای استعمارگر و همپیمانانش قرار بگیرد. فضای مجازی نیز طبق ظرفیتهای ذکر شده فوق، تبدیل به یکی از میادین بزرگ مبارزه با نظام اسلامی در سطوح خرد و کلان گردیده است.
به عنوان مثال موارد فراوانی از نفرتپراکنی سلبریتیها و فعالیت آزادانه اوباش مجازی را میبینیم که مثلا در نمونه اخیر، به راحتی موجبات به شهادت رساندن یک طلبه بیگناه را فراهم میکنند که گرچه نیازمند بررسی دقیق قضایی است اما طبق شواهد، فضای آلوده مجازی از جمله عوامل زمینهساز این جنایت بوده است یا در سطوح بالاتر، عوامل سلطه پس از قرار گرفتن نام سپاه در فهرست تروریستی آمریکا، به شکلی حقیرانه میخواهند انتقام شکست در عرصههای نظامی منطقه را با بستن صفحه منسوب به سردار سلیمانی در اینستاگرام و بستن حسابها و کانالهای پرس تیوی و هیسپان تیوی در گوگل و یوتیوب بگیرند!
رهبر انقلاب در مناسبتهای مختلف درباره ایجاد شبکه ملی اطلاعات به عنوان یکی از راهکارهای موثر برای حفظ امنیت ملی توصیه اکید داشتهاند: «در مسأله فضای مجازی، آنچه از همه مهمتر است، مسأله شبکه ملّی اطّلاعات است. متأسفانه در این زمینه کوتاهی شده، کاری که باید انجام بگیرد، انجام نگرفته؛ قویترینِ کشورها، در این زمینهها خطّ قرمز دارند؛ خیلی از بخشهای فضای مجازی اعزامشده از سوی آمریکا و دستگاههای پشت سر و پشت صحنهی این قضیه را راه نمیدهند؛ کنترل میکنند. ما هم باید کنترل کنیم. کاری کنید که از منافع و سودها و بهرههای فضای مجازی همه بتوانند استفاده کنند امّا در آن چیزهایی که به ضرر کشور شما، به ضرر جوان شما و به ضرر افکار عمومی نیست.»(دیدار با مسئولان نظام 22/03/1396)
ایشان پس از تشکیل شورای عالی مجازی برای مقابله با تهدیدات و بهرهگیری بهتر از فرصتهای فضای مجازی در حکم انتصاب اعضای شورا در سال 94 از جمله وظایف آنان را چنین ترسیم نمودند:
ـ ارتقای جمهوری اسلامی ایران به قدرت سایبری در طراز قدرتهای تأثیرگذار جهانی و برخورداری از ابتکار عمل و قدرت تعامل با دیگر کشورها در جهت شکلدهی به قواعد و قوانین مرتبط با فضای مجازی در عرصه جهانی با رویکرد اخلاقمدار و عادلانه.
ـ اهتمام ملی و همهجانبه و سرمایهگذاری جدی در امر ایجاد و توسعه انواع فناوریها و صنایع کاملاً پیشرفته و رقابتی خصوصاً با استفاده و ایجاد رشتههای نوین دانشگاهی و تربیت سرمایههای انسانی متعهد، متخصص و کارآمد مورد نیاز در بخشهای سختافزاری و نرمافزاری، محتوایی و خدماتی در تمامی ابعاد فضای مجازی بهویژه در برنامه ششم توسعه و برنامهریزی سالانه کشور.
ـ تسریع در راهاندازی شبکه ملی اطلاعات پس از تصویب طرح آن در شورای عالی و نظارت مستمر و مؤثر مرکز ملی بر مراحل راهاندازی و بهرهبرداری از آن.
ـ اهتمام ویژه به سالمسازی و حفظ امنیت همهجانبه فضای مجازی کشور و نیز حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه و مقابله مؤثر با نفوذ و دستاندازی بیگانگان در این عرصه.
اما پس از گذشت حدود 4 سال تقریبا هیچکدام از این موارد عملی نشده و خطرات این فضا همچنان امنیت جامعه را تهدید میکند. خطراتی که بیش از سایر نقاط جهان می تواند گریبانگیر ملت بزرگ ایران شود همچون:
ـ آسیبهای معمول این فضا مانند افسردگی، انزوا، قتل، خودکشی و تجاوز (تجاوز و قتل ستایش 6 ساله، خودکشی دختران اصفهانی)
ـ در معرض تهدید بودن کسب و کارهای اینترنتی (تجربه حذف ناگهانی هاتگرام و تلگرام طلایی)
ـ افزایش تهدیدات امنیتی و سازماندهی گروههای برانداز و ضدنظام با تشکیل اتاق فرمان مجازی (اغتشاشات 88 و 96)
ـ گسترش ناامیدی نسبت به وضع موجود با سیاهنماییهای مفرط
ـ زمینه سازی و تقویت جریان ترور (طلبه همدانی)
ـ مهندسی افکار عمومی بویژه در هنگامه انتخابات با شایعهپراکنی و دروغسازی
ـ تلاش وسیع برای تخریب فرهنگ و سست کردن پایه های خانواده
ـ ضریب دادن به سلبریتیهای ناآگاه یا معاند
ـ ضریب دادن به اثر تحریمها و ایجاد ترس و دلهره
ـ اثرگذاری عمیق بر افکارعمومی در جنگ اقتصادی (ایجاد جو روانی تلگرامی در هنگامه افزایش نرخ ارز)
ـ جایگزینی تقابل موثر و واقعی مسئولین با دشمن با برخوردهای بیجان مجازی (تقابل توییتری!)
ـ وامدار کردن برخی مسئولین بویژه جریان غربگرا با حمایتهای مجازی و سپس اثرگذاری بر تصمیمات آنان
ـ تهدید بیش از پیش حاکمیت اقتصادی با ورود رمزارزها و تکنولوژی بلاکچین
رفتار خصمانه شبکهها، پیامرسانها و سرویس دهندههای اینترنت نسبت به ایران عجیب نیست زیرا برآمده از قوانین کشوری است که در آن ایجاد شده و این کشور در جایگاه دشمنی با ما قرار دارد. اما عجیب است که با وجود تهدیدات گسترده و خساراتی که تاکنون به واسطه بی در و پیکر بودن مدیریت حضور این پلتفرمها در ایران بوجود آمده همچنان نسبت به تحقق مصوبات شورای عالی مجازی در ایجاد و تکمیل زیرساختهای ارتباطی و حمایت از بومیسازی پیامرسانها و شبکههای اجتماعی به عنوان محمل ارتباطات و وادار کردن صاحبان شرکتهای بیگانه به اخذ مجوز و خرید سرور در خاک ایران، کوتاهی شده و برخلاف سایر کشورها نسبت به عملکرد شبکههای خارجی که به قوانین جمهوری اسلامی احترام نمیگذارند عکسالعمل مناسبی نشان نمیدهند.
عجیب اینجاست که شاهد رفتارهای خلاف امنیت ملی از سوی وزارتخانه و مسئولین نیز مربوطه هستیم از جمله:
ـ عدم عکسالعمل مناسب نسبت به رفتارهای خصمانه اینستاگرام و تلگرام
ـ حفظ اعضای میلیونی تلگرام با ایجاد هاتگرام و تلگرام طلایی که مانع مهاجرت به پیامرسانهای داخلی شد
ـ عدم اجرای کامل مصوبه شورای عالی مجازی و دستگاه قضا در رابطه با فیلترینگ اینستاگرام و تلگرام
ـ دوقطبیسازی فیلترینگ و آزادی در حمایت از فعالیت بی چون و چرای شوالیههای مجازی دشمن در خاک کشور
در نهایت آنچه بر مجموعه عملکرد نامناسب دولت و مسئولان مربوطه اضافه میگردد تعهد قابل توجه برخی از آنان به دستورالعملهای دشمنان و تلاش برای جلب توجه و رضایت آنهاست تا آنجا که وزیر ارتباطات در نشست جامعه اطلاعاتی (WSIS) با عنوان " Information and Communication Technologies for achieving the Sustainable Development Goals" فن آوری اطلاعات و ارتباطات برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار شرکت کرده و درباره موفقیت دولت در اجرای بندهای 16 و 17 سند SDG (سند 2030) و سپس میزان اثرگذاری تحریمها بر کسب و کار مردم گزارش میدهد!(9) آیا قرار نیست حداقل به دلیل داشتن عرق ملی، مردم را در هزارتوی خانه خطرناک دشمن رها نکنیم و مانع رخ دادن فجایع دیگر شویم؟
.1https://www.telegraph.co.uk/news/2019/01/27/social-media-firms-warned-could-blocked-suicide-content/
.2https://www.telegraph.co.uk/news/2019/02/07/instagram-ban-graphic-self-harm-images-platform/
.5https://www.rsph.org.uk/about-us/news/instagram-ranked-worst-for-young-people-s-mental-health.html
.9http://www.citna.ir/news/227282