یاسمین رضوی
هنگامی که فروشگاههای پوشاک و لوازم خانه و مبل فروشی و... را بالا و پایین میرویم و نگرانیم که ال سی دی خانهمان بزرگتر از خانه زن برادرمان باشد و برای تخت و کمد گرانی که دوستمان خریده و ما نمیتوانیم، عزا میگیریم و شب خوابمان نمیبرد؛ حواسمان نیست که گرفتار یک بیماری روحی شدهایم. گمان میکنیم این حق و شأن ماست که بهترینها را داشته باشیم و از همه بهتر بپوشیم و بگردیم. به خودمان دلداری میدهیم که خدا هم زیباست و زیبایی را دوست دارد، اصلا انسان ذاتا عاشق زیبایی و تجمل است. اما همه اینها توجیهات ذهن بیمار فردی است که در چنگ تجملگرایی و مدپرستی اسیر شده و نمیتواند خود را نجات دهد.
آیا تجملگرایی یک بیماری است؟
تجملگرایی به شکل بیمارگونه آن، یک مرض روحی محسوب میشود، آن موقع که خواب شب و آرامش روز انسان را بگیرد و او را به قدری درگیر کند که جلوی دیگر فعالیتهای سالم فرد گرفته شود. تصور کنید فردی را با حقوق کارمندی و معمولی که اسیر تجملگرایی است؛ او برای ارضاء این بیماری خود مجبور است از بسیاری از خرجهای منطقی دیگر خود کم کند تا به فلان مبل گران قیمت و پالتو پوست مارک و... برسد. او مجبور است هزینهای را که میتواند با آن کتاب بخرد، برای آینده خود پسانداز کند و... را کم کند. تجملگرایی زمانی که حالت بیمارگونه و سیری ناپذیر به خود بگیرد، در همین نقطه آرام نمیماند، یعنی فرد تجمل گرا و تجمل پرست، تنها به همین خریدنهای اولیه اکتفاء نمیکند، زمانی میرسد که او برای ارضاء این حس سیری ناپذیر مجبور به انجام کارهایی میشود که بیماریهای دیگر هم به سراغش میآیند، وسواس یکی از آنهاست. رفتار انسانها تابع نگرش آنها نسبت به زندگی و دنیاست. فردی که دنیا را تنها و آخرین مأمن خود میداند، احتمال بیشتری دارد که به دام تجملگرایی بیفتد.
بزرگان دینی و تجملگرایی
در خطبه 209 نهجالبلاغه میخوانیم که: هنگامیکه امام با جمعی از یارانش برای عیادت «علاءبنزیاد حارثی» که از شخصیتهای معروف بصره و از یاران علیعلیهالسلام بود، وارد خانه او شد و خانه وسیع و گسترده او را دید، به او فرمود: «ما کنت تصنع بسعة هذه الدار فی الدنیا و انت الیها فی الآخرة کنت احوج؛ با این خانه چنین وسیعی در دنیا چه میکنی؟ (و برای چه میخواهی؟) در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری!» سپس راه درست استفاده از ثروت را چنین بیان کردند: «و بلی ان شئت بلغت بها الآخرة تقری فیها الضیف، و تصل فیها الرحم، و تطلع منها الحقوق مطالعها، فاذا انت قد بلغت بها الآخرة؛ آری اگر بخواهی با همین خانه وسیع میتوانی به آخرت برسی (و سرای دیگرت را آباد کنی) از میهمانان در آن پذیرایی کنی و در آن صله رحم بجای آوری و حقوق واجب آن را ادا کنی، با این حال به وسیله این خانه به آخرت رسیدهای»
قناعت و ساده زیستی یا نظرتنگی
برخی گمان میکنند که اگر آنها را به کمیقناعت و ساده زیستی دعوت میکنند، به این علت است که چشم ندارند مال و منال ایشان را ببینند، اینها همانهایی هستند که معتقدند دارندگی و برازندگی، «دارم، خرج میکنم و به کسی هم ربطی نداره» ما میخواهیم بگوییم که اتفاقا دارا بودن و ثروتمندی ابدا امر قبیحی نیست، هیچ کسی در هیچ کجای دنیا پولداری را به ذاتش، تقبیح نمیکند، بلکه آن اتفاقی که به واسطه مصرف گرایی میافتد و راهی که برای خرج اموال انتخاب میکنیم، نیازمند مراقبت است. همانطور که در روایت بالا خواندید، حضرت علیعلیهالسلام به علابنزیاد حارثی گفتند که با همین خانه بزرگ میتوانی به آخرت برسی.
همچنین در سیره پیامبراکرمصلاللهعلیهوآلهوسلم میخوانیم که روزى پيامبر اکرمصلاللهعلیهوآلهوسلم دوازده درهم به حضرت علىعلیهالسلام داد و فرمود: «لباسى براى من تهيه کن» امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام چنین کرد، وقتی لباس را به پیامبرصلاللهعلیهوآلهوسلم تحویل داد، حضرت فرمودند: «اگر لباس ارزانتر يا سادهترى بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است، لباس را به او برگردان» حضرت علیعلیهالسلام طبق دستور رسول خداصلاللهعلیهوآلهوسلم چنین کردند و لباس را به فروشنده پس دادند. رسول خداصلاللهعلیهوآلهوسلم با علىعلیهالسلام به سوى بازار راه افتادند، در راه کنيزى را ديدند که گريه مىکند، از حالش جويا شدند. گفت: چهار درهم پول براى خريد جنس به من دادهاند، ولى پول را گم کردهام و اکنون مىترسم که به خانه برگردم. پيامبرصلاللهعلیهوآلهوسلم چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند و پيراهنى به قيمت چهار درهم خريدند. هنگام بازگشت برهنهاى را ديدند، لباس را به او بخشيدند و دوباره به بازار برگشته و پيراهن ديگرى خريدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان کنيز را ديدند که ناراحت است و مىگويد: چون برگشتن به خانه طول کشيده مىترسم مرا توبيخ کنند. پيامبرصلاللهعلیهوآلهوسلم همراه کنيز به منزل صاحبش رفت، صاحب خانه به احترام پيامبر، کنيز را بخشيد و او را آزاد نمود. رسول اکرمصلاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «چه دوازده درهم با برکتى که دو برهنه را پوشاند و يک نفر را آزاد کرد»
علل روانشناختی و جامعهشناختی تجملگرایی
ـ عدم اعتماد به نفس
اولین دلیل برای تجملگرایی، عدم اعتماد به نفس است. فرد بیمار سعی میکند ضعف نفس خود را به این وسیله جبران کند. او دوست دارد کانون توجه دیگران باشد اما خود را خالی از دلیلی برای توجه دیگران میبیند و سعی میکند سنگینی که حاصل علم و معنویت هست و او در خود نمیبیند را با وسایل و لباس و... به وجود آورد. اگر فرد اعتماد به نفس داشته باشد هرگز به سمت تجملگرایی افراطی پیش نخواهد رفت.
ـ حسادت
حسادت یک بیماری روانی محسوب میشود. طبق نظر کلیه بزرگان و اندیشمندان و روانشناسان آرامش فرد حسود هرگز تأمین نخواهد شد. یکی از پیامدهای حسادت تجملگرایی است. فرد حسود سعی میکند دیگران از موقعیتی که دارند پایین بکشد یا خود را به هر طریقی که شده به آنها برساند. حسادت ممکن است در امور مادی و یا معنوی و علمی و... نمود داشته باشد. حسادت در امور مادی به تجملگرایی میانجامد. چشم و هم چشمی و حسادت علل عمده تجملگراییهای افراطی و مرضی است. فرد کوچکترین مالکیتی را که خود فاقد آن است برای دیگران تحمل نمیکند و به دنبال به دست آوردن آن به هر روشی است.
ـ تکبر
فرد متکبر که خود را برتر از دیگران میداند و مدام در حال تفاخر است و شأن خود را اجل از زندگی معمولی و طبیعی و حتی کمی مرفهتر میداند، دنبال این است که این تکبر و تفاخر را در ظاهر زندگیاش هم نمود داشته باشد بنابراین به دنبال تجملات رفته و فکر و ذکرش را خریدن و مصرف مواد و وسایلی پر کرده که دیگران ندارند و تنها او مالک متکبر آنهاست.
ـ تنوع طلبی
تنوع طلبی افراطی خود یک بیماری روحی است. فردی که تنها مدتی کوتاه میتواند وسایل شخصی و اطرافش را تحمل کند مدام به دنبال تغییر و تنوع در آنهاست دیر یا زود در دام تجملگرایی خواهد افتاد. تغییر دائمی گوشی همراه، عوض کردن سرویس مبل و تخت و کمد و تلوزیون و... به این دلیل که تکراری شدهاند و دل را میزنند. اینها همه نوعی از تجملگرایی محسوب میشود.
ـ فرهنگ
فرهنگ در تمامی مسائل روانشناختی میتواند عامل باشد. زمانی که فرهنگ یک جامعه به سمت تجملگرایی سوق پیدا میکند افراد ناخودآگاه به سوی آن فرهنگ کشیده شده و کمال را در تجمل میبینند. این فرهنگ که البته بهتر است آن را فقر فرهنگ یا ضد فرهنگ بنامیم اغلب افراد جامعه را درگیر میکند مگر آنهایی که اهل تفکرند و شخصیت قویای دارند.
ـ بیکاری
خود را تصور کنید در حالتی که هیچ کاری برای انجام دادن ندارید، هیچ مسأله عمیق و جدیای ذهن شما را درگیر نمیکند، در چنین حالتی چیزی نمیگذرد که فرد برای پر کردن اوقات خود به سمت مصرفگرایی و خرید پیش میرود. این مورد در میان زنان مصادیق بیشتری دارد. فردی که درگیری علمی و معنوی دارد کم پیش میآید که در دام بیماریای اینچنینی اسیر شود.