باران زعیمی
فرز بود و کم حرف، کارش هم بسیار تمیز بود. از آن نیروهای خدماتی که به ندرت گیر آدم میآید. خانه و آشپزخانه را مثل دسته گل کرده، از کارش کم نگذاشته بود. فقط دیسیپلین نداشت! شغل و درآمدِ حلال هرچه باشد شریف است و فعال مربوطه گرامی اما جالب است هر شغل یا زمینه کاری دیسیپلین خاص خود را به صاحبش میدهد که با تقریب خوبی میتوان از مجموعه رفتار و گفتار فرد حدس زد در چه زمینهای مشغول به کار است. معلم است یا کارمند اداره، قصابی دارد یا بوتیکدار است و.... ولی بانوی مورد نظر ما به شکل عجیبی وجنات و دیسپلین گروه خودش را نداشت. همین امر کنجکاوی مرا برانگیخت تا با کمی پاپیچ شدن اطلاعاتی دریافت کنم که گروه اصلی او را مشخص میکرد.
فارغالتحصیل دانشگاه شریف بود و دست روزگار او را از مسیر علمی محبوبش در دانشگاه دور کرده، سرپرستی یک خانواده را برعهدهاش گذاشته بود. اهل اپلای کردن و فراری شدن از وطن نبود و ترجیح داده بود با وجود همه مشکلات ساختاری و موضعی همین جا بماند و با روزگار دست و پنجه نرم کند. در کنار مطالعات علمی از معلمی تا نویسندگی، تولید محصولات خانگی و نظافت منازل را تجربه کرده بود تا در وانفسای پسابرجامی بیکاریها و از دست رفتن سرمایهها و فرصتهای شغلی و کاهش ارزش پولی ملی و قدرت خرید مردم همچنان به شکلی آبرومند و با رزقی حلال خانوادهاش را اداره کند.
شاید دمِ دستیترین واکنش ذهنی به این ماجرا شکایت از وضع موجود و گفتن بد و بیراه به مسئولین نالایق و امثالهم باشد که بسیار تکراری است. اما چیزی که کمتر به آن توجه میکنیم حماسه پنهانی است که در این سرگذشت وجود دارد. حماسهای که با ایثار و مسئولیتپذیری در هر شرایط، تلاش، پشتکار و تسلیم نشدن آفریده میشود.
جوانان بسیاری از ماشین دانشگاه با یک برگه گواهی تحصیلی مانند لیسانس، کارشناس ارشد یا دکترا خارج میشوند و مانند رباتِ بیحرکت، میایستند تا فرمان یک کارِ در شأن! با همه امکانات مکانی و زمانی صادر شود در غیراین صورت از جای خود تکان نمیخورند تا آنگاه که اکسید شده، صدای قژقژ اراده پوسیدهشان جامعه را معذب کند یا فوقِ فوقش خواننده شوند! در این بین روح انسان شاد میشود از دیدن انسانهای باهوشی که هیچ کار حلالی را برای تأمین خود و خانواده و جامعه عار نمیدانند و بزرگترین ننگ را بیکار نشستن یا هضم شدن در هاضمه سرمایهداری فاسد میدانند.
لذت بردم از شجاعت و غیرت این بانو که اضافه شد بر لیست سلبریتیهای گمنام اقتصادی ما. کسانی که شرایط عادی پیشرفت برایشان مهیا نشده اما تسلیمناپذیرند و تلاشگر. گرچه بخش تاریک وضع موجود که دستآفریده مدیریت فاسد است باید برطرف شود اما در این بین باید چشم جامعه را به سمت این چراغهای روشن انسانیت، تحرک، امیدواری و ایمان چرخاند تا راه آینده پرافتخار را گم نکند.