کد خبر: ۳۳۳۰
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۶
پپ
به مناسبت ولادت امام محمد‌تقی‌علیه‌السلام
صفحه نخست » سبوی خیال

با تلخیص حسن لطفی

باز شد یک سحر آن پنجره شرقی عشق

نفسی باز بخوان حنجره شرقی عشق

آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش

به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش

آسمان جلوه‌گر حُسن تماشایی کیست؟

این همه همهمه از کار مسیحایی کیست؟

کیست امشب که به مهمانی نور آمده است

کیست امشب که بر این طاق بلور آمده است

آسمان خاک بهاری شده از آمدنش

تا زمین آیینه‌کاری شده از آمدنش

کیست این آمده‌ای دل دل دلخسته من

کیست این گمشده هر گره بسته من

مشکلم وا کن و از باده او نوشم کن

بوی یار آمده‌ای دلشده مدهوشم کن

گفت با زمزمه شعر خراسانی خویش

گفت با نغمه حیرانی و طوفانی خویش

ای گره خورده‌ترین، فصل مراد آمده است

در و دیوار گواه است، جواد آمده است

آمده روح دل‌انگیز بهاران کرم

آمد از راه خداوند سخا، جان کرم

آمد و رونق خورشید شکست از قدمش

قفل هر سینه نومید شکست از قدمش

شب گلخنده زهراست، خدا می‌خندد

شب لبخند جواد است خدا می‌خندد

همه تا صبح پی عقده گشا می‌گردند

همه پروانه صفت گردِ رضا می‌گردند

*************

به مناسبت ولادت حضرت علی‌علیه‌السلام

نگین کعبه

قاسم صرافان

و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد

دیگران را پس از آن خلق پیِ حیرت کرد

در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد

کعبه حاجی شد و آماده‌ چرخیدن شد

بی سبب نیست که در قلب همه جا داری

«آن‌چه خوبان همه دارند تو تنها داری»

کعبه شد حاجی و شد مست و چه احرامی بست

«پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»

بی‌سبب نیست که آرام و قرار همه‌ای

تو همان صورت ظاهر شده‌ فاطمه‌ای

دو سه روز است جهان دور زمین می‌چرخد

عالمی حلقه شده دور نگین می‌چرخد

دلش از شادی دیدار تو پر زد کعبه

نتوانست که در پوست بگنجد کعبه

شانه زد بنت اسد، دید که هر رشته‌ مو

لا اله‌ است که دارد به لبش الا هو

کعبه یک سنگ نشان، بود تو جانش دادی

قلب این سنگ نشان را تو نشانش دادی

ساقیا تا که سر زلف تو را شانه زدند

«دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند»

بین هر حلقه مو حلقه‌ مستان تو‌ اند

این جماعت همه الله پرستان تو‌ اند

دست نامحرم از آن چین و شکن کوتاه است

سر این رشته فقط وصل به وجه الله است

آن سر رشته گره خورده به جان و دل ما

تا که بستند، گره وا شده از مشکل ما

چشم وا کردی و نوری ازلی پیدا شد

مثل این فاطمه، آن فاطمه هم شیدا شد

جامه یک بار به احرام تو بستن بس نیست

جام در راه تو یک بار شکستن بس نیست

محو در نقش جهانم، نجف آبادم کن

پاک کن نقش جهان از دلم آزادم کن

*******

به مناسبت ولادت حضرت علی‌علیه‌السلام

شوق ملک

حمیدرضا برقعی

به سمت کعبه ملک هم دخیل می‌آورد

که مادری پسری بی‌بدیل می‌آورد

گشود لب به سخن کعبه، داشت بی‌پرده

برای خلقت عالم دلیل می‌آورد

ز اشک شوق ملک، زیر پاش دریا شد

و کعبه غرق کلیمی که نیل می‌آورد

خلیل با تبر آمد به بتکده، اما

به روی دوش، محمد، خلیل می‌آورد

علی برادری‌اش را به عدل ثابت کرد

که شعله جانب دست عقیل می‌آورد

چگونه وصف شه لافتی کنم، که خدا

به مدح او صفت از این قبیل می‌آورد

********

به مناسبت مبعث رسول اکرم‌صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم

تخت گل و ریحان

حسن فرح‌بخشیان (ژولیده نیشابورى)

آن شب سكوت خلوت غار حرا شكست

با آن شكست، قامت لات و عزا شكست

آمد به گوش ختم رسولان ندا بخوان

مُهر سكوت لعل بشر زان ندا شكست

با خواندن نخوانده الفبا طلسم جهل

در سرزمین ركن و مقام عصا شكست

آدم به باغ خلد خدا را سپاس گفت

تا سد ظلم و فقر به ام‌القرا شكست

نوح نبى به ساحل رحمت رسید و خورد

طوفان به پاس حرمت خیرالورا شكست

بر تخت گل نشست در آتش خلیل حق

تا ختم‌الانبیا گل لبخند را شكست

عیسى مسیح مُهر نبوت به او سپرد

زیرا كه نیست دین ورا تا جزا شكست

آمد برون ز غار حرا میر كائنات

آن‌سان كه جام خنده باد صبا شكست

در خانه رفت و دید خدیجه كه مى‌دهد

از بوى خویش مُشک غزال ختا شكست

بر دور خویش كهنه گلیمى گرفت و خفت

آمد ندا كه داد به خوابش ندا شكست

یا «ايها المدثر»ش آمد به گوش و گفت

باید كه سد درد ز هر بینوا شكست

قانون مرگ زنده به گوران به گوركن

كز مرگ دختران نرسد بر بقا شكست

آماده بهر گفتن تكبیر كن بلال

چون مى‌دهد به معركه خصم دغا شكست

اینک به خلق دعوت خود آشكار كن

هرگز نمى‌خورد به جهان دین ما شكست

برخیز و بت شكن كه على دستیار توست

كز بت نمى‌خورد على مرتضى شكست

طعن ابى لهب نكند رنجه خاطرت

كو مى‌خورد ز آیه «تبت یدا» شكست

«ژولیده» گفت از اثر وحى ذات حق

آن سكوت خلوت غار حرا شكست

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: