حسنی احمدی
خوشحال و با نشاط خدمت ابنرضا رسید. مرد لبخند به چهره داشت. جوادالائمه که از چهره شاد مرد به وجد آمده بود گفت: چه خبر شده است که این چنین مسرور و خوشحالی؟
مرد کنار محمدبنعلیعلیهالسلام نشست و گفت: ای فرزند رسول خدا از پدر شما شنیدم که میفرمود بهترین روز شادی انسان، روزی است که خداوند توفیق انجام کارهای نیک و خیرات و احسان به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینی موفق بدارد؛ امروز نیازمندانی از جاهای مختلف به من مراجعه کردند و به خواست خداوند گرفتاریهایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بهخاطر همین است که این چنین مسرورم و شادی به من دست داده است.
ابنرضاعلیهالسلام در حالی که لبخندی بر صورت مرد میزد دستش را به شانه او گذاشت و گفت: به جانم سوگند که شایسته است که این چنین شاد و خوشحال باشی اما به شرط آنکه اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنی. مرد به سخنان جوادالائمه گوش سپرد و بعد از محضر فرزند حبیبم محمد مرخص شد.