باران زعیمی
از گران شدنها ناراحت بود و تمام گونههای ثروتمند جامعه را با یک چوب مینواخت. برایش فرقی نمیکرد طرف حسابش از نوع حاتم طاییهای نادر و کمیاب باشد یا یکی از سلاطین جزایر بیدر و پیکر اقتصاد اعتدالزده! گاهی هم در همراهی با عدالتخواهان نکتهسنج، اشرافیت قارونی را که ذوقش از مانور تجمل گذشته و به عملیات انهدام فرهنگ و اخلاق و شرافت و وجدان رسیده، همان قدر منفور و مایه سوختن دل ضعفا میدانست که خانوادههای لاکچری لایههای میانی طیف توانگر را، که از جمله تفریحات سالمشان راه انداختن خیریه و جمع کردن هدایای نقدی و غیرنقدی برای بخشی از نیازمندانی است که خود مسبب اصلی فقر آنها بودهاند.
اما او جزو یک دسته خاص از طبقه متوسط به پایین جامعه بود. یکی از آن شعبههای عجیب و غریب خیل منتقدین اشرافیگری که صبح تا شب به پولدارها فحش میدهند و شب تا صبح خواب تبدیل شدن به همان پولدارها را میبینند! با زبان یا قلم از جلوههای متفرعنانه آنان اظهار نفرت میکند اما تمام هموغمش شبیه شدن زندگیاش به همان هاست. حاضر است زیر بار انواع وامهای طویلالمدت و ثقیلالقسط برود اما حتما سایدبایساید فلان مارک، ماشین ظرفشویی بهمان مدل و ویترین طرح لویی nام را داشته باشد، حتی اگر جای کافی در خانه 50 60 متریاش نباشد!
ناسزا میگوید ولی زودتر از همه فرم اینترنتی پیش خرید خودروهای اشرافی را پر میکند. نباید ذرهای از آجیل مجلل شب عیدش کم شود وگرنه شعار مبارزه با فقر به طاق صفحه مجازیاش سنجاق میکند! ماشین شارژی پسرش باید به راه باشد حتی اگر یک وجب بیشتر در خانه بیحیاطشان جای حرکت نداشته باشد! این افراد تا وقتی دستشان نرسد خسرالدنیا و الاخرههایی هستند که آدم نمیداند به درجه فلاکت فکریشان بخندد یا گریه کند.
حرفهای این آدمها را نباید شنید، نباید باورشان کرد، نباید قدرت داد که اگر دستشان برسد خسران دنیا و آخرتشان را برای آبادی دنیایشان سرایت میدهند به دنیا و آخرت دیگران. تا یاد نگیریم تقبیح اشرافیگری را با دکترین قناعت و تقوای مخالفت عملیاتی کنیم نمیتوان امید داشت جامعه از شبیخون فرهنگی اشراف، سالم خارج شود. باید بدانیم تنها کسانی حق دارند متعرض لاکچری شدنهای ظالمانه شوند که زندگی حقیقی خود را با ثروت قناعت و دوری از رویای حریصانه لاکچری شدن غنی کرده باشند، نه آن مریضدلانی که نمیتوانند آلودگی گوشت را ببینند و تنها از سر مهیا نبودن شرایط، میشوند مصداق گربهای که دستش به گوشت نمیرسد و میگوید بو میدهد!
نمونهاش سلبریتیهای بیسواد و تازه به دوران رسیده با پول ملت است و ژنهای خوبنمایی، همانها که بر موج مطهر و نورانی انقلاب سوار شدند و چون به قدرت رسیدند، نقاب همراهی با انقلاب مستضعفین را کنار زده و ناسزاهایشان به طاغوت جای خود را به ناسزا و تحقیر ملت داد و این یعنی؛ تا در دایره حاکمیت زندگی خود موسی نباشی، فرعون ستیز نخواهی شد. این یعنی؛ تا رویای عدالت نداشته باشی، عدالتخواه نخواهی شد.