کد خبر: ۳۲۴۴
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۶
پپ
صفحه نخست » نمای نزدیک

باران زعیمی

چشم‌های درشت و سیاهش را از من دزدید و به دوستش دوخت. یک ‌سالی می‌شد دوست جانجانی او پدرش را در یک تصادف از دست داده بود و حالا خانواده‌اش به مدرسه آمده بودند تا روز تولد این طفل یتیم را کنار همکلاسی‌هایش جشن بگیرند. دو تا از عموها و دایی او نیز همراه مادر آمده، کیک زیبا و خوشمزه‌ای برای بچه‌ها آورده بودند، بدون هیچ هدیه‌ای تا مبادا کسی حسرت داشتنش را بخورد.

دست‌های مهربان عموها و دایی مرتب بر سر یتیم کلاس کشیده می‌شد و شادی در چهره معصوم او موج می‌زد. طبق معمول شعر تولد بود و دست زدن و رد و بدل بشقاب‌های کیک بین بچه‌ها و شیرین شدن کام آن‌ها، اما آن چشم‌های سیاه و درشت لبخند می‌زد ولی تلخی نگاهش را حس می‌کردم.

قلب صاحب آن چشم‌ها، گیر‌و‌گور داشت. دلش می‌خواست از خوشحالی دوستش خوشحال باشد اما حجم بزرگی از درد در سینه داشت. انگار درون قلبش سیاه‌چاله بزرگی سر باز کرده و تمام شادی و نشاط کودکانه‌اش را در خود می‌بلعید. اگر رویش می‌شد کلاس را ترک می‌کرد و در گوشه‌ای دنج های های گریه می‌کرد. شاید هم می‌ترسید به او انگ حسود بودن بزنند. می‌دانستم که اصلا حسود نیست و عجیب همکلاسی‌هایش را دوست دارد به‌خصوص همان دوست یتیمش را.

سال‌ها بود پدر و مادرش از هم جدا شده و او با مادرش زندگی می‌کرد. با وجود مهربانی‌ها و تلاش مادرش برای پر کردن جای پدر نابابش که دیگر هیچ خبری از او نداشتند باز هم جاهای خالی متعددی در ذهن و قلبش وجود داشت. او هم مانند دوستش پدر نداشت و رنج فقدان یکی از ستون‌های خانواده بر دوشش سنگینی می‌کرد اما میان رنج او و رنج دوستش تفاوتی بزرگ وجود داشت. جامعه او را «بچه طلاق» می‌دید و دوستش را «یتیم». فقدان پدر برای او ننگ محسوب می‌شد و برای دوستش موجب اکرام و احترام و محبت. قلب کوچک او نمی‌توانست دلیل این تفاوت را درک کند، پس در حسرت دست‌های مهربانی که بر سر دوستش کشیده می‌شد می‌سوخت؛ در حسرت یتیمی!

دردناک بود که نه از دین و شرع و نه از قانون، دلیل قانع کننده‌ای برای پرسشگری آن چشم‌های زیبا اما حسرت‌زده نداشتم. کاش می‌شد به خاطر او هم که شده این عرف ظالمانه را تغییر داد. عرفی که دختران و پسران جدا مانده از مادر یا پدر را همچون یک میوه کرم خورده می‌بیند و تلاش پنهان و پیدای او، دور شدن از این طوفان زده‌های بی‌گناه است. درحالی که بسیاری از پدران یا مادران از دنیا رفته هم مبرا از خلق‌و‌خوی‌های مذموم یا مرگ عاطفه نبوده‌اند.

کاش خط‌‌‌‌کش‌‌های خودساخته را از میان بندگان خدا برداریم و بخشی‌نگری را فراموش کنیم تا امید به اصلاح آینده از جامعه سلب نشود. واقعیت زندگی تلخ بسیاری از فرزندان طلاق هم یتیمی است. دست هدایت و مهربانی بر سر آن‌ها نیز به دست خدا می‌رسد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: