کد خبر: ۳۱۸۵
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۵
پپ
آشنائی با کارآفرینی
صفحه نخست » ج مثل جوان

نیلوفر حاج قاضی

خدا را شکر که اگر بیکاری و مدرک‌گرایی از یک سو در حال تهدید جامعه جوانمان است اما از سوی دیگر هم جوانانی را می‌بینیم که به جای اتلاف وقت پشت دروازه‌های کنکور یا اشتیاق به مدرک‌‌‌‌‌‌‌گرائی و پشت میزنشینی با سرمایه‌های اندک و انگیزه‌های قوی دست به کار شده‌اند و کسب و کارهای چشمگیری به راه انداخته‌اند و نان‌آور سفره چندین خانواده شده‌اند. به همین خاطر، بر آن شدیم به سراغ این اصطلاح پر‌انرژی برویم؛ مطابق نظریه تئوری‌پردازان، کارآفرینی فرآیند خلق ارزشی تازه و جدید از طریق تلاشی متعهدانه و با در نظر گرفتن ریسک‌های ناشی از آن است. واژه کارآفرینی به مفهوم متعهد شدن در کنار نوآوری و تخریب خلاقانه است، یعنی فروپاشیدن مرزهای کلیشه‌ای انجام کار و بروز و ظهور ابتکار عمل و در کل یعنی بالا زدن آستین‌ها. ضمن این که کارآفرینی زن و مرد نمی‌شناسد و این روزها کلیه مشاغل خانگی و صنعتی و حرفه‌ای را از ریز تا درشت درنوردیده است. حالا اگر شما هم می‌خواهید در این زمینه دستی برآتش داشته باشید به مطلب زیر نگاهی بیندازید.

کارآفرینی به طور خلاصه شامل؛ ارائه کالای جدید، ارائه روش جدید در فرآیند تولید، گشایش بازاری جدید، یافتن منابع جدید و ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت است. کارآفرین را کسی می‌دانند که فعالیتی را با سرمایه اقتصادی خودش شروع می‌کند، ارزش‌ها را تغییر می‌دهد و در محیط اطراف خود تحول ایجاد می‌کند و به سمت بهتر شدن می‌برد. گفتنی است، دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران اولین و تنها دانشکده کارآفرینی در ایران است. اگرچه کارآفرینی در نگاه اول پر خطر است و ممکن است در نظر خیلی‌ها آ‌ن‌قدر سهمناک باشد که سراغش نروند و زیر بار منت کارفرما و رئیس رفتن را به آن ترجیح دهند اما این پدیده ظرافت‌هایی دارد که در این فرصت به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

کارآفرینی محدود به علم و دانش نمی‌شود

خیلی از دوستان کارآفرین که اتفاقا موفق هم تشریف دارند و کسب و کارهای بزرگ خلق کرده‌اند و نقش جدی در توسعه اشتغال و ایجاد ثروت ملی دارند، آموزش‌های رسمی ‌بسیار کمی دریافت کرده‌اند و لزوما دانشگاه‌های درجه یک فارغ‌التحصیل نشده‌اند. به عبارت دیگر، شعور و مدل ذهنی کارآفرینی موضوعی متفاوت از دانش کارآفرینی است. به قول یک کارشناس، برگزاری دوره‌های آموزش کارآفرینی که از قضا این روزها رایج شده پول‌های کلان به جیب می‌زنند شبیه دوره‌های پرورش «هنرمند» است. این دوره‌ها بیشتر از «هنرمند»، «منتقد هنری» پرورش می‌دهند و این یعنی کشک!

برخی از موضوعات کارآفرینی، شخصیتی است

ممکن است حتی شما کودکی را ملاحظه کنید که کارآفرینی از تمام هیکلش می‌بارد! این یعنی حتی در سنین پایین هم برخی از ویژگی‌های خلاقیت در برخی افراد مشاهد شده، ربطی به آموزش ندارد. خیلی از کارآفرین‌ها داستان‌های زیادی از دستفروشی و راه‌اندازی میزهای کوچکی برای فروش بادکنک، فرفره، بستنی،آدامس و‌... در دوران کودکی دارند. بنابراین کسی که قصد کارآفرینی دارد باید بررسی کند که آیا ویژگی‌های کارآفرینی را هم دارد و به قول معروف در گلبول‌های خونش اثری از کارآفرینی هست یا نه؟

متخصص بودن تضمینی برای موفقیت نیست

قناد خوب بودن با مدیر یک قنادی بودن فرق دارد. معلم خوب بودن با مدیر یک آموزشگاه بودن فرق دارد، همچنان‌ که پزشک خوب بودن با مدیریت خوب یک بیمارستان یا مرکز درمانی متفاوت است. متأسفانه بسیاری از ما به محض اینکه در رشته تخصصی خود به اندازه کافی پیشرفت داریم احساس می‌کنیم می‌توانیم به صورت مستقل برای خودمان کار کنیم. یکی از دلایل شکست پروژه‌های کارآفرینی در همین موضوع ریشه دارد.

کارآفرینی به سرمایه زیادی نیاز ندارد

بیشتر کسب و کارهای بزرگ امروز، با سرمایه بسیار جزئی آغاز شده‌اند و برعکس یعنی خیلی از صنایع و کسب‌هایی که با سرمایه‌گذاری‌های کلان آغاز شده‌اند، امروز وجود ندارند. شاید کمبود آینده‌نگری، کمرنگ شدن تفکر استراتژیکو ضعف در مدیریت منابع زیر سایه وفور منابع، ریسک‌های غیرمعقول و... سبب فروپاشی امپراطوری‌های بزرگ کسب و کار شده‌اند پس یادمان باشد وقتی کارمان گرفت به خودمان غَرّه نشویم.

بیشترین فرصت فعالیت در صنایع بحرانی است

تجربه نشان داده، موفقیت از نوع کارآفرینی در کسب و کارهایی که با بحران مواجه‌اند بیشتر است. تعداد مثال‌های از این دست کم نیست؛ عکس مطلب هم بسیار مشاهده شده است. بزرگترین شکست‌های اقتصادی کارآفرینان، در صنایع پررونق بوده است. شکست کارآفرینان در ایران در برخی صنایع غذایی و صنایع کاشی و سرامیک و مانند این‌ها زیاد است. ظاهرا در صنایع رو به رشد، رقابت بیشتری وجود دارد و ممکن است حاشیه‌های زیادی هم داشته باشد. اساسا در صنایع رو به رکود، فرصت بیشتری برای خودنمایی شرکت‌های تازه تأسیس وجود دارد.

کارآفرین بودن به معنای ثروتمند بودن نیست

در بسیاری از کشورها نشان داده شده است که از لحاظ آماری تنها حدود ۱۰ درصد از کارآفرینان درآمدی بیشتر از درآمد متوسط یک کارمند دارند. بنابراین اگر انگیزه نخست شما از کارآفرینی ثروتمند شدن است، احتمال شکست شما ۹ برابر احتمال موفقیت شماست. کارآفرینی می‌تواند امید به موفقیت و شادی و رضایت داشته باشد که اولویت اولش، استقلال، خلق، نوآوری و ایجاد زمینه‌ای برای اشتغال دیگران باشد.

تقلید ممنوع و پیش به سوی تمایز!

احتمال کارآفرینی موفق، با تقلید از کسب و کارهای موفق خیلی کم است. رمز موفقیت در کارآفرینی، ایجاد تمایز است.قبل از شروع به یک کسب و کار جدید، به جای اینکه بگویید؛ فلانی هم همین کار را کرد و موفق شد‌، بگویید: حالا که شرکت الف در این کار موفق شده، من چه ویژگی خاصی ممکن است داشته باشم که مردم ترجیح بدهند به جای خرید از یک شرکت جا افتاده و موفق، به سراغ یک کسب و کار تازه و نوپا بیایند؟

تبلیغات مفید است اما ضرورت‌های دیگری هم در کار است

استراتژی ضعیف، محصول تقلیدی و بی‌توجهی به فرآیند توسعه محصول، کیفیت پایین، مشتری ناراضی، مدل کسب و کار ضعیف و برند بی‌هویت را نمی‌توان صرفا با بیلبورد و آگهی و تبلیغات فیزیکی و بازاریابی اینترنتی جبران کرد. تبلیغات مانند ملاط ساختمان نیست که هر جا مصالحی در کار نبود و حفره‌ای دیده شد، آن را با تبلیغات پر کنیم. ضمن اینکه مشتریان راضی سریع‌ترین، ارزان‌ترین و مطمئن‌ترین روش تبلیغ هستند.

تجربه امازون؛ منتظر تأیید دیگران نباشیم

بنیانگذار شرکت آمازون، اصرار داشت که کسب و کارش نباید در سال‌های نخست سود ده باشد. او چهار سال به صورت سر به سر و زیان ده، کسب و کار خود را اداره کرد و انتقادهای سهام‌داران را شنید و جالب اینجاست که زمانی که اولین فصل سود دهی آمازون تجربه شد، در حضور سهام‌داران گفت: واقعیت این است که اشتباه شده است. ما قرار نبود به این زودی سود داشته باشیم! شاید دیگران او را یک دیوانه می‌دانستند اما همین استراتژی حاشیه سود صفر، باعث شد آمازون از جمله معدود شرکت‌هایی باشد که از بحران دات‌کام‌ها، جان سالم به در بردند. به یاد داشته باشیم که اگر موفقیت را در «تمایز» بدانیم، تأیید دیگران به معنای این است که ما «کاملا مثل دیگران و غیر متمایز» بوده‌ایم و این خطرناک است.

تجربه جوان قزوینی؛ با 70 هزار تومن استارت زدم

حمیدرضا امینی مدیر عامل شرکت تولیدات پلیمر از تجربیاتش اینگونه می‌گوید:
کودکی و نوجوانی‌ام با آرزوی تحصیل و تجربه در رشته مهندسی عمران گذشت تا که دوران راهنمایی ایام تعطیلات تابستان، با وجودی که نیاز مالی نداشتم، در ساختمان‌های مجتمع مسکونی به عنوان کارگر کار می‌کردم
. بعد فارغ‌التحصیلی از دبیرستان بین ساعات ظهر تا عصر که خیابان‌ها خلوت بود با خودروی پیکان همسایه مسافرکشی می‌کردم. درآمد حاصل از این کار را به سه قسمت تقسیم می‌کردیم؛ یک سهم به من تعلق می‌گرفت؛ بخشی به خودروی پیکان و قسمت دیگر به مرد همسایه. بقیه روز را هم خود را برای آزمون کنکور آماده می‌کردم. تا این که رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی قزوین پذیرفته شدم.

آن زمان کل سرمایه من 70 هزار تومان بود که از مسافرکشی به دست آورده بودم. برای محل کار نیز سوله‌ای با ماهانه 500 هزار تومان اجاره کردم و این مبلغ برای 10 سال پیش خیلی زیاد بود. شریکم نیز دو عدد دستگاه تولیدی برای شروع کار در اختیارم گذاشت. من حتی شیوه روشن کردن دستگاه‌ها را نمی‌دانستم و حتی مواد اولیه هم نداشتم. مواد اولیه‌ای را که امروز با تناژ بالا خریداری می‌کنم آن زمان با 70 هزار تومان تهیه کردم؛ 100 کیلو مواد درجه دوم .برای یادگیری نحوه راه‌اندازی خط به اسم دانشجو برای تحقیق به شرکت‌ها می‌رفتم و با نگاه کردن به کار آنان سعی می‌کردم نحوه کار دستگاه را یاد بگیرم.

پول نداشتم و باید همه کارها را خودم به تنهایی انجام می‌دادم؛ اما شرح حالم را به کارگر یکی از همان شرکت‌ها در میان گذاشتم و او نیز پذیرفت که کمکم کند. محصولم را روی دست در بازار می‌چرخاندم تا مشتری پیدا کنم. بالأخره با 12 هزار تومان سود توانستم آن را به فروش برسانم. دوباره چند مشتری بیشتر گرفتم و این چرخه ادامه داشت. ترم یک مشروط شدم و همزمان با شروع ترم دوم فهمیدم که قصد شریکم از راه‌اندازی این شرکت تولید نبوده؛ او به واسطه وجود این کارگاه قصد داشت وام کلانی بگیرد. به این ترتیب شراکتمان بهم خورد و او سهمش را که نبض تپنده کار یعنی دستگاه‌ها بود، برد و من تنها ماندم. سالن خالی شبیه شهر مرده‌ها بود و تمام تلاش‌های بی‌ثمر خودم را می‌دیدم. اما ناامید نشدم، به سیم آخر زدم و از تهران، به کمک اعتماد فروشنده، دستگاه قسطی خریدم که برای راه‌اندازی یک خط کفایت می‌کرد. وقتی دستگاه‌ها را به کارگاه آوردم دیگر حتی برای بازگشت به خانه هم پولی نداشتم.

اعتماد مردم سرمایه من شد و همان روزها با خدا عهد کردم که حق کسی را پایمال نکرده، حلال خدا را حرام نکنم. خدا هم هرگز اجازه نداد کسی مزد زحمات مرا ضایع کند. در این سال‌ها خدا همیشه کمکم کرده است.

در حال حاضر همراه با خودم، برای 40 نفر شغل ایجاد کرده‌ام. کارآفرینی برایم تلخی‌های زیادی هم داشت اما تجربه، تنها معلمی است که ابتدا سخت امتحان می‌گیرد و سپس درس می‌دهد. من حتی اگر همه چیز را از دست بدهم تجربه‌هایم را دارم. پس این بار مطمئنا بهتر و محکم‌تر.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: