عاطفه میرافضل
نام «جیکاک» برای مردم مناطق نفتخیز جنوب و خصوصا مردم مسجدسلیمان و عشایر بختیاری آنقدر آشناست که بر مبنای آن ضربالمثل نیز ساخته شده، به افرادی که به حیله و مکر معروف باشند لقب جیکاک میدهند. «میجر جیکاک» مامور سازمان اطلاعاتی انگلیس بود که سالها در مناطق جنوبی کشور به جاسوسی مشغول بود و توانسته بود با شگردهای خاصی اعتماد مردم منطقه را به خودش جلب کرده، از سادگی مردم در راستای منافع دولت متبوعش استفاده کند. وی با سوءاستفاده از اعتقادات مردم دست به انحراف افکار عمومی و عوامفریبی میزد و به اشخاص سادهلوح تلقین کرده بود که وطن خاکی بیارزش است و باید به فکر بهشت بود. در راستای همین موضوع روایتهای زیادی از این شخصیت مرموز و حیلهگر انگلیسی دهان به دهان نقل شده است.
چوپان کر ولال
جیکاک به مدت هفت سال برای شخصی از طایفه «موری» به عنوان شخصی کر و لال چوپانی کرد و در این فرصت توانست با گویش، فرهنگ، باورها و اعتقادات بختیاریها کاملا آشنا شود. وی با توجه به استعداد خارقالعاده خود در یادگیری زبان در مدت بسیار کوتاهی توانست زبان فارسی و از آن مهمتر گویش بختیاری را همچون زبان مادری خود یاد بگیرد. به حدی که تشخیص او از غیر بختیاریها بسیار مشکل بود. خصوصا اینکه با شگردهای خاص تفاوت ظاهری خود را نیز به وسیله گریمهای مداوم با چهره بختیاریها به حداقل میرساند. وی با تمهیدات خاص خود در بیاثر کردن نهضت ملی شدن نفت و ادامه سلطه استعمار انگلیس بر ایران و به ویژه مناطق نفتی نقش ویژهای داشت.
او علاوه بر تشویق بختیاریها به بیتوجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش کرد تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد کند. به گفته حسین مکی، هنگام عزیمت هیئت خلع ید از انگلیسیها به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عدهای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمنشیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج کرد.
فرقه طلوعی
جیکاک در راستای تحقق این اهداف یک جریان شبه دینی را در مناطق نفتی به ویژه محل استقرار شاخه هفت لنگ بختیاری، سازماندهی کرد. این جریان مرموز که بیش از هر چیز بر انکار دنیا، ترک آن، کنارهگیری از امور دنیوی و بیارزش بودن خاک و نفت تأکید داشت، «تولویی» یا «طلوعی» یا «سروشی» نام داشت. میگویند رواج این فرقه تحت تأثیر شوکی بود که جیکاک با مکر و حیله و با اتصال برق بر بدن مردم ایجاد میکرد. برخی از شنیدهها نیز حکایت از آن دارد که احتمالا از مواد روانگردان استفاده میکرد و نوعی حالت گیجی، بیتعادلی و هذیانگویی در اشخاص ایجاد میکرد. «سروشی» بین مردم به معنی دیوانه، مجنون، شیدا و ناهشیار است.
معجزات جیکاک!
جیکاک با استفاده از کمسوادی و سادگی مردم از شگردهای دیگری هم برای جذب هوادار استفاده میکرد. وی با کمک عصای الکتریکی، عمامه و ریش نسوز، شعبده بازی و ساختن اشکال مار و افعی، باران مصنوعی و... بین عشایر قدرتنمایی میکرد و با تحقیر و غلبه بر برخی سادات و ملاهای محلی، توانست اعتماد بسیاری از مردم را جلب کند. ملاها و برخی روحانیون کمسواد، بیخبر از مکر و حیله جیکاک مقهور و مغبون شده در گوشهای منزوی شدند و یا به جیکاک پیوسته و اصطلاحا «سر طلوعی» یا سر دسته شدند. این افراد ضمن کنارهگیری از فعالیتهای دنیوی و امور روزمره، در روستاها گشت وگذار کرده و شعار میداند «هرکی مهر علی در دلسه، نفت ملی سی چنسه«؛ «کسی که مهر حضرت علیعلیهالسلام در دلش جای دارد، به نفت ملی نیاز ندارد.» بعضی از عشایر بختیاری هم زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دستهجات متعدد و درست کردن علمهای گوناگون علی علیگویان به امامزادهها رفته و طلب عفو و بخشش میکردند.
پشه شدن با ملی شدن نفت!
فتنه جیکاک زمانی اوج گرفت که برای مقابله با ملی شدن نفت به امام زمانعجلاللهتعالی فرجهالشریف متوسل شد و خطاب به عشایر بختیاری اعلام کرد، در ملاقاتی که با امام زمانعجلاللهتعالی فرجهالشریف در منطقه بختیاری داشته، امام از ایشان خواسته تا به مردم اعلام کند هر کس از حضرت علیعلیهالسلام و خاندانش پیروی میکند، دست از ملی شدن نفت بردارد. در برخی از مناطق کار به جایی کشید که در یکی از گروهها طلوعی در روستایی از توابع اردل، شخصی ادعا کرد خداست، فرد دیگری مدعی شد حضرت علیعلیهالسلام است و فرد دیگری خود را قنبر، غلام حضرت علیعلیهالسلام نامید. این اشخاص با هدف اجرای فرامین الهی، زنی را با تبر به قتل رساندند. در منطقه کوهرنگ پیامدهای این جریان، وضعیت اسفباری را برجای گذاشت. بین عشایر شایع شد ظرف دو سه روز همه مردم نابود یا به پشه تبدیل میشوند. عشایر به بهانه اینکه آخرالزمان است اموال و دارایی خود را رها ساخته و متواری شدند، اموال و دارایی آنها به وسیله فرصتطلبان به چپاول رفت. در بین عشایر اردل این شایعه سبب شد تا عشایر مواد غذایی ذخیره خود را به مصرف برسانند و بسیاری از دامهای خود را ذبح کرده و خوردند.
حیلههای دیگر جیکاک
حکایتهای زیادی از حضور سرهنگ جیکاک که بعدها به «مستر جیکاک» و در اواخر حضورش در ایران به «سید جیکاک» معروف شد نقل میشود که برخی از آنها عبارت است از:
* جیکاک در اوایل حضورش در شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یک دکل حفاری مشغول به کار شد. یک روز یکی از کارگران محلی از بالای دکل به زمین افتاد و در دم جان باخت. افراد محلی که از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیکاک را مسئول این واقعه میدانستند، به سوی او حمله کردند. جیکاک که مرگ را در یک قدمی خود میدید ناگهان به سمت دکل حفاری حمله ور شد و با مشت و لگد به جان دکل افتاد. مردم محلی که شگفتزده بودند ناگهان ایستادند جیکاک که مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشهاش گرفته این بار سر خود را به دکل میکوبید و با صدای بلند ضمن ناله و زاری به دکل بد و بیراه میگفت که: « نامرد تو برادرم را از من گرفتی» و... نقل میکنند که چند دقیقه بعد مردم دوباره به سمت جیکاک دویدند ولی این بار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلکه برای دلداری دادن به او و ممانعت از کوبیدن سرش به دکل!
* از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف اوست که با آن معجزه میکرد و وقتی آن را به بدن کسی میزد به آن شوک عجیبی منتقل میشد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلالزاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف میخواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب میکرد! بعدها فاش شد که در عصای جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگونبختی میشده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار میداد! جیکاک برای اثبات حقانیت خود نیز از این عصا استفاده بسیار برد و به مردم میگفت که چون صاحب کرامت است شبها به اذن خدا نوری در پیش پایش روشن میشود تا بتواند راه را از بیراه تشخیص دهد. مردم شگفتزده بارها شب به دنبال وی راه میافتادند تا شاهد درخشش نور در پیش قدمهای وی باشند.
* در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمیسوزاند. اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند. به آنها قبولاند که دروغ گفتهاند و البته بعدها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود.
* اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامهگزاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا میکرد و آخرش هم روضه امام حسینعلیهالسلام میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ میشدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب میکرد! عمامه نمیسوخت و جیکاک آن را به عنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعا میکرد که سید واقعی اوست. هیچکس را به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد. وی بارها درحضور جمع کثیری از مردم، سادات را به مبارزه میطلبید و با نمایش دقیقی که ارائه میداد، مردمان شگفتزده را به خود متمایل میکرد و سادات را مغبون و منزوی میساخت. اعتقاد مردم را به سادات دچار شبهه و تردید میکرد.
ختم کلام
برخی معتقدند بر اساس شواهد و مستندات این گونه روایات از این شخص، نیازمند بررسی جدی، عالمانه، منطقی و انتقادی است و همانگونه که پژوهشگران تاریخ معاصر خوزستان و بسیاری از مردم میدانند، نام «جیکاک» عمدتا در رابطه با تحولات دهه 1320 و 1330 شمسی مطرح بوده است اما باید پذیرفت کسی که در این دو دهه در اینجا حضور داشته است، متعلق به دورانی باستانی نبوده است بلکه در تاریخی حدود 70 سال پیش در اینجا زندگی میکرده است که طبعا دوره بسیار کهنی تلقی نمیشود و نادانی مردم تا این درجه کمی بعید است.
اما به هر حال میان مردم محلی انبوهی از اخبار و روایات در مورد این شخص موجود است. اگرچه که تا به حال عکسی از این فرد دیده نشده و بسیاری از سایتهای ایرانی عکس تئودور هرتسل یهودی اتریشی و بنیانگذار صهیونیزم را بهعنوان عکس وی منتشر کردهاند. همچنین عکس دیگری از دکتر یانگ، اولین پزشک شرکت نفت انگلیس و ایران و بنیانگذار اولین بیمارستان نفت خاورمیانه، که در سال ۱۹۰۷ برای درمان کارکنان شرکت نفت به استخدام درآمده بود، تحت عنوان «عکس سید جیکاک جاسوس انگلیس» منتشر شده است.
ولی با تمام این حاشیهها و انتقادها، چنین اقداماتی از سوی روباه پیرانگلیس بیراه نیست همانطور که قبلتر نیز در طول تاریخ ایران مکرهایی اینچنینی بسیار به کار برده است.