سارا جلوداريان
در اين خاك مقدس دفن
كردي باغ زيتون را
تو با
چشم خودت ديدي لبالب غزه در خون را
تو با
چشم خودت ديدي كه روح عشق را كشتند
الهي هيچ
ليلايي نبيند داغ مجنون را
چه فرقي
بود بين روز روشن با شب تاريك
كه زير
شعله خورشيد حس كردي شبيخون را
ميان تلي
از باروت و آتش طاقت آوردي
طبيبي
نيست تا درمان كند اين زخم گلگون را
چنان
وابستهات هستم كه در پاي تو ميريزم
شكوه كوه
الوند و سروش شط كارون را
من از ويرانههاي
دولت فرعون فهميدم
كه دست
غيب ياري ميكند موسي و هارون را
دوباره
در پناه آسمانها خانه ميسازيم
دوباره
روي ايوان مينشاني ماه گردون را
****
به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیده خونبار
یوسف رحیمی
نیمه شب، اشک، عزا،
آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم
علی بود که برپا شده بود
گریه کن: دیده خونبار ولی
الله و
روضه
خوان: چشم کبودی که معما شده بود
هق هق گریه و مولای
صبوری، ای وای
راز
جانسوزترین حادثه اِفشا شده بود
بازویی را که نود روز
ز مولا پوشاند
در شب پر
زدنش، قاتل مولا شده بود
آه تا صبح دگر دیده او
باز نشد
درد پهلو
دگر انگار مداوا شده بود
دست میشست ز جان،
لحظه به لحظه مولا
گرچه
زهرا خودش از قبل مهیا شده بود
بر علی آن شب جانکاه
چهل سال گذشت
بعد از
آن قامت خیبرشکنش تا شده بود
همه گفتند علی عاقبت
از پا افتاد
هر چه شد
آه پس از رفتن زهرا شده بود
*****
گنج خدایند انبیاء
صائب تبریزی
تا چند آه سرد کشی ز آرزوی گنج؟
تا کی به گرد مار بگردی به بوی گنج؟
صد بار تا ز پوست نیای برون چو مار
چشم تو بیحجاب نیفتد به روی گنج
هر کس که راه رفت به منزل نمیرسد
بس راهرو که خاک شد از آرزوی گنج
نتوان به قیل و قال ز ارباب حال شد
منعم نمیشود کسی از گفتگوی گنج
لوح طلسم گنج خدایند انبیا
بیلوح زینهار مکن جستجوی گنج
قالب تهی ز دیدن ویرانه کردهای
ای وای اگر نگاه تو افتد به روی گنج
هر چند وصل گنج به کوشش نبسته است
تا ممکن است پا مکش از جستجوی گنج
در کام اژدها نروی تا هزار بار
صائب گل مراد نچینی ز روی گنج
*****
شهید میر و عَلَم و حَرَم
با تلخیص محسن کاویانی
ما همه از یک سلاله،
ما همه یک لشکریم
ما همه
زیر لوای عشق مست حیدریم
ارتش ما بیست میلیونیست،
دشمن گوش کن
دائما یک
شیعه خوشرو نیست، دشمن گوش کن
شهر، سرمست طنین ناب «مُلّا
باسم» است
لشکری از
جنس طوفان سمت میدان عازم است
پس بترس از لحظهای که
سهل و ساده له شوی
اربعین
در زیرپاهای پیاده له شوی
شک نکن پایش بیوفتد
جنگ هرکس میرویم
بیمحابا
تا خود بیت المقدس میرویم
قدری از تاریخ لبریز
از غم ما را بخوان
مردی زنهایمان
را در کتاب «دا» بخوان
روی سربند کسی که مست
و حیدر مذهب است
طرح ناب «کُلُنا
عباسُکِ یازینب» است
پای زینب کوچهها را
یک به یک رد میکنیم
ما دمشقش
را شبیه شهر مشهد میکنیم
ما به قصد پاسداری از
حرم برخاستیم
«شصت و نه» بار از خودش اذن شهادت خواستیم
جان سپردن در حرم یک
افتخار دائمیست
پس لباس
ارتشی اینجا لباس خادمیست
سر برای عشق ناچیز است
در آیینمان
بند دلهامان
گره خورده است بر پوتینمان
میشود فردا پر از
لبخند گلها سوریه
خط آهن
میزنیم از کربلا تا سوریه
میرسد روزی که هرجایش
خدا حس میشود
هر
خیابانش پر از گلهای نرگس میشود