کد خبر: ۳۱۱۱
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۱
پپ
صفحه نخست » ینگه دنیا

گردآوری و تنظیم:مریم سیادت

امریکا که درس می‌خواندم، یک روز برای کلاس روش تحقیق کیفی، استاد یک سری دکمه آورد و به هر گروه چهار پنج نفره از دانشجوها تعدادی دکمه داد و گفت: یک سری معیار برا خودتون انتخاب و دکمه‌ها رو دسته‌بندی کنید.

بعد از تحویل کار، یک گروه دکمه‌ها را بر اساس فصل‌های سرد و گرم سال دسته‌بندی کرده بودند، یک گروه بر اساس شکل و تعداد سوراخ‌های روی دکمه، یک گروه بر اساس ماهیت دکمه‌ها که مثلا تو طبیعت پیدا می شوند یا توسط انسان ساخته می‌شوند و ...

موضوع اصلی کلاس در مورد دسته‌بندی و آنالیز بود و اینکه در تحقیق‌های کیفی (برخلاف تحقیق های کمی) محقق و پیش فرض‌های ذهنی او خیلی روی آنالیز داده‌ها تاثیر داره و ممکن است یک بخش برای یک محقق مهم‌تر از بقیه باشه و همین موضوع نتایج تحقیق را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

یک سری نکات برا من خیلی جالب بود:

اول اینکه این تمرین به ظاهر ساده به همه ما نشون داد که چقدر با هم متفاوتیم و در نتیجه متفاوت هم فکر می‌کنیم و همین اثبات می کند که تا نفهمیم تو ذهن طرف مقابل چی میگذره نمی‌توانیم برمبنای تصورات خود،نتیجه گیری و قضاوت کنیم.

نکته بعدی اینکه بعضی از ما در ایران یک سری فعالیت‌ها را به گروهی خاص از لحاظ سن یا جنسیت نسبت می‌دهیم. مثلا بارها به شوخی یا با تمسخر در جامعه ما شنیده می‌شود که منجوق دوزی و گلدوزی و ... مال خانم‌هاست یا اینکه مثلا بچه‌های معماری را دانشجویان رشته‌های دیگه مسخره می‌کردند که؛ شما مگه درس هم می‌خونید؟ شما که همه‌اش کاردستی درست می‌کنید! در حالی که در کلاس ما تمرین دسته‌بندی این دکمه‌ها برای همه دانشجوها جالب بود و هیچ آقایی سرکلاس نمی‌گفت که این تمرین دخترانه یا کوکانه است و همه با جدیت کار می‌کردند.

کلا این تمرین در عین سادگی پر از مفهوم و خلاقیت بود و من به این فکر کردم که ما طی دوران مدرسه از پیش دبستانی و ابتدایی با خلاقیت و فعالیت‌های این مدلی کاملا خداحافظی کردیم و به زور تو مغزمون فرمول سینوس و کسینوس کردیم. تمرین‌ها و فرمول های بیهوده‌ای که من به سال سوم دوره دکتری رسیدم و ازشون یک بار هم استفاده نکردم!

حرف آخر هم اینکه من در این دو سالی که اینجا هستم فهمیدم که البته ما از نظر علمی و تئوری در خیلی زمینه‌ها عقب که نیستم بلکه گاهی از مردم کشورهای دیگر جلوتریم و دانش عمومی‌مون بالاست. ولی متاسفانه مشکل ابزار و فناوری و کمبود همین خلاقیت‌های ساده را داریم تا بتوانیم بین علم‌ و زندگی عادی ی ارتباط معنادار پیدا کنیم و دانشمون را بهتر و کارآمدتر به کار ببریم.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: