کد خبر: ۳۰۲۳
تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۷
پپ
اثر رمان ها و فیلم‌های عاشقانه بر زندگی مشترک و عشق
صفحه نخست » مشاوره

یاسمین رضوی

ما، چگونه عشق‌مان را به کسی بیان می‌کنیم؟ چه کار می‌کنیم تا طرف مقابل متوجه محبت عمیق ما، بشود؟ چگونه عشق را ادامه می‌دهیم؟ نام چه رفتارهایی را رفتار عاشقانه می‌گذاریم؟ به بیانی دیگر، سبک عشق‌ورزی ما چگونه است و آن را از کجا کسب کرده‌ایم؟ آیا رفتارهای عاشقانه ما خودانگیخته است یا آن را از افراد و محیط اطرافمان آموخته‌ایم؟ آیا تاب و تحمل رفتارهای متفاوت با آنچه ما نامش را «رفتار عاشقانه» می‌گذاریم، داریم؟

آلن دوباتن می‌گوید: «تفاوت‌های نحوه عشق‌ورزی در طول تاریخ نشان می‌دهد که سبک عشق ورزیدن ما را، تا حد زیادی، تلقینات محیط غالب پیرامون تعیین می‌کند. در برخی دوره‌ها، با دیدن قوزک پای معشوق از حال می‌رویم؛ در دوره‌های دیگری، با بی‌اعتنایی، رمانتیسیسم را کنار می‌گذاریم و به دغدغه‌های خانوادگی و عملی روی می‌آوریم. ما عشق ورزیدن را با کپی‌کردن طیفی از اشارات کم‌ و بیش ظریف یاد می‌گیریم که فرهنگمان آن‌ها را تولید کرده است. یا به تعبیر شیطنت‌بار «فرانسوا دولا روشفوکو» که مشاهده‌گر دقیق ضعف‌های انسانی است، «آدم‌هایی هستند که اگر به گوششان نمی‌خورد که چیزی به نام عشق وجود دارد، هرگز عاشق نمی‌شدند».

شاید توهین‌آمیز به نظر برسد، اما زمانی که دقیق‌تر به خود و اطرافیانمان نگاه می‌کنیم درمی‌یابیم که رفتارهای عاشقانه ما حد زیادی خودانگیخته نیستند بلکه کپی هوشمند یا ناشیانه‌ای هستند از آنچه که در فیلم‌ها و رمان‌های عاشقانه دیده و خوانده‌ایم.

«‌طی قرن‌ها، مهم‌ترین عاملی که نحوه عشق‌ورزی ما را رقم زده، هنر بوده است. از طریق رمان‌ها، شعرها، ترانه‌ها و بعدتر، فیلم‌ها بوده است که یاد گرفته‌ایم برای کدام ابعاد احساساتمان باید ارزش قائل شویم و تأکید عاطفی‌مان را باید به چه سمت و سویی هدایت کنیم.»

ناامید کننده

زمانی که فیلم‌های عاشقانه و نحوه شکل‌گیری روابط را تماشا می‌کنیم، انتظارات و خواسته‌هایمان از عشق به شکل چشم‌گیری غیرواقعی می‌شوند. از رابطه آن چیزی را می‌خواهیم که نه ممکن است و نه عملی. بنابراین روابط ما در مقایسه با آنچه در فیلم و سریال و کتاب ها می‌بینیم و می‌خوانیم بی‌نهایت ناامید کننده به نظر می‌رسند.

گام اول

اولین آدرس اشتباهی این است که اغلب ما، پیش و بیش از اینکه سعی کنیم دیگری را دوست بداریم، تلاش می‌کنیم کاری کنیم که دوستمان بدارند. در واقع مسأله ما دوست داشتن نیست، دوست داشته شدن است. همین است که مردان بیش از آنکه بدانند چطور باید یک زن را درک کنند، پیچ و خم‌های روحی‌اش را بفهمند و دوستش بدارند، به دنبال ثروت و قدرت و جاذبه‌های دنیوی هستند که بیشتر دوست داشته شوند و مرکز توجه باشند و زنان قبل از اینکه دوست داشتن و عاشقی کردن را بیاموزند به دنبال جراحی‌های زیبایی و فرو رفتن در انواع مد و لباس‌ و آرایش‌اند تا بیشتر جلب توجه کنند و دوست داشته شوند. همین نکته‌ به ظاهر کوچک و در باطن، عمیق و بزرگ، باعث می‌شود که عشقی که در ابتدا پرشور و هیجان آغاز می‌شود خیلی زود رنگ ببازد، چرا که خودخواهی و خودمحوری بر تمام رفتارهای ما سایه خواهد انداخت.

حذفیات

این خاصیت هنر است که نورافکن را بیندازید روی جزئی از آنچه که می‌خواهد و آن را پررنگ‌تر به نمایش بگذارد. مسلم است آنچه در اطراف نور‌افکن است، یا دیده نمی‌شد یا آن‌قدر خاکستری است که کمتر توجهی را به خودش جلب می‌کند. می‌خواهم برای روشن شدن این موضوع مثالی بزنم؛ اگر شما مخاطب فیلم‌های عاشقانه باشید، می‌بینید که «شغل» تا چه اندازه در نگه داشتن یک رابطه‌ رمانتیک بی‌اهمیت است. چون نورافکن نویسنده و کارگردان بر روی بخش‌های دیگر از رابطه متمرکز شده است و نه «شغل»! چون آن‌ها قرار است یک فیلم عاشقانه بسازند و نه یک فیلم انتقادی، اجتماعی! بنابراین ما آن بخشی حذف شده را نمی‌بینیم، ندیدن ما باعث نمی‌شود که آن بخش در زندگی شخصی و واقعی ما هم نیست و نابود شود. اثر شغل بر حذف یک رابطه، همیشه و به قوت خودش باقی است.

در فیلم و رمان‌ها می‌بینیم که جذابیت عشق و صمیمیت آن در گرو گذراندن روزهای طولانی و بدون دغدغه همراه با معشوق در طبیعت، رستوران‌های مجلل و خانه‌های راحت و گرم است و این اصلا با زندگی شخصی جور در نمی‌آید. در حالی که در زندگی واقعی، عملا چنین چیزی غیرممکن است، چون بدون کار و دغدغه‌های آن که تمام ذهنمان را درگیر می‌کند نمی‌توان زندگی کرد، چه رسد به زندگی راحت و متجملانه.

تصورات رمانتیک

باید بپذیرید که روابط رمانتیک، تماس‌های مکرر، قربان صدقه‌های بدون وقفه، هدیه‌های بی‌مناسبت و توجهات ویژه‌ و عاشقانه، در گذر زمان واقعی‌ می‌شوند. این به معنای از بین رفتن عشق نیست. این یعنی هیجانات اولیه‌ عشق فروکش کرده و طرفین به یک دوست داشتن عمیق و آرام دل داده‌اند. اما اگر یکی از طرفین، خاصه زن‌ داستان، هنوز درگیر تصورات رمانتیک باشد و توقع همان میزان شور و حرارت را در گذر زمان داشته باشد، دل‌زده و درخودفرورفته می‌شود و گمان می‌کند عشق همسرش به او تمام شده و دیگر توجه سابق را به او ندارد و کم کم خودش هم از دوست داشتن دست برمی‌دارد. اما حقیقت این است که وقتی زوجین وارد زندگی مشترک می‌شوند به آرامشی می‌رسند که بی‌قراری‌های سابق را کمرنگ می‌کند، این نکته‌ای که زن‌ها معمولا آن را به حساب بی‌توجهی و تمام شدن عشق می‌گذارند و شاکی و گله‌مند می‌شوند.

بی‌توجهی به تفاوت‌های شخصیتی

ما از فیلم‌های رمانتیک، یک مدل و سبک خاص از عاشقی کردن را فرا می‌گیریم و از طرف مقابلمان همان را توقع داریم، بی آنکه به تیپ شخصی و تفاوت‌های او توجه کنیم. از نظر ما آدم عاشق، اهل تماس‌های مکرر است، نشانه‌ عشق، صمیمیت کلامی است که به سرعت جاری می‌شود. فیلم‌ها به ما می‌آموزند که چه رفتارهایی را باید برچسب عاشقانه بزنیم و از کدام‌ها برحذر بمانیم. اما در زندگی واقعی چنین نیست. به عدد آدم‌های زمین، سبک عاشقی کردن وجود دارد که آدم عاقل و بالغ پذیرای آن است. فیلم‌ها به ذهنیات ما در باب عشق «قالب» می‌زنند. چه بسیار زن‌هایی که محبت‌شان را با آشپزی کردن و خانه‌داری نشان می‌دهند. نگاه‌تان را نسبت به رفتارهای عاشقانه تغییر دهید. خود و همسرتان را در محصور در حصار قالب‌ها و کلیشه‌های هنر نکنید.

در تکاپوی یافتن سوفیا لورن

فرزندان ما، دختر و پسر، از زمانی که چشم باز می‌کنند با این محصولات فرهنگی روزگار می‌گذرانند. به تماشای برنامه‌های کودک می‌نشینند و خانم مجری و خاله و عموهایی را می‌بینند که از نرم جامعه زیباترند، صدای بهتری دارند. با هنرپیشه‌ها بازیگرانی احساس صمیمت و نزدیکی می‌کنند که زیر بار خروارها عمل جراحی و آرایش، زیباتر از معمولی‌های موجود در جامعه به نظر می‌رسند. در شبکه‌های اجتماعی با متن‌های پرشور عاشقانه آشنا می‌شوند و عکس‌هایی انتخابی از بخشی از زندگی‌های عاشقانه زوج‌های روایی روبرو می‌شوند. همه این تصاویر باعث می‌شود که فرد واقع‌بینی خود را در انتخاب همسر از دست بدهد. از همان ابتدا به دنبال فردی بگردد که به اندازه بازیگرانی که با آن‌ها روزگار گذرانده زیبا باشد، صدایی همانند مجریان رادیو داشته باشد و رفتارهای عاشقانه‌ فیلم‌ها را بازی کند، این فرد دچار سندرم عشق رویایی است که متأسفانه به سرعت او را دل‌زده و سرخورده می‌کند.

نگفته هم پیداست

برخی دیگر هم گمان می‌کنند مسأله عشق، تنها پیدا کردن یک معشوق است. همین که کسی پیدا شد که دوستش داشتیم و دوستمان داشت دیگر همه چیز حل است. انگار که «عشق» یک وِرد جادوگری ‌است که بخوانی و تا ابد عاشق بمانی. این افراد نمی‌دانند که عشق نیاز به مراقبت دارد. نباید رها شود. همان‌قدر که باید واقع‌بینانه آن را پذیرفت، نباید به حال خودش هم رهایش کرد. وقت گذاشتن، صحبت کردن، تماس‌های کوتاه روزانه در میان شلوغی و کار، هدیه‌های کوچک و بی‌مناسبت و یادآوری جمله‌ اثرگذار «دوستت دارم» می‌تواند عشق را سال‌های سال تر و تازه نگه دارد و بیش از هر چیزی همه‌ این پذیرفتن تفاوت‌های فردی آدم‌ها و واقع‌بینی، می‌تواند در زندگی به مان کمک کند.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: