کد خبر: ۳۰۰۰
تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۴
پپ
به مناسبت سالروز فتح ایران توسط مسلمانان و کشته شدن یزدگرد سوم
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

آخرین شاهنشاه مقتدر ساسانی خسرو پرویز معایب و اشتباهات زیادی داشت و به مدت سی و هشت ساله سلطنت کرد. اما تعدیات و جنگ‌های او کشور را ضعیف کرد و به‌خصوص شکست‌های جنگ ایران و روم، ضربات هولناکی بر ایران وارد آورد. کشته شدن خسرو در سال ۶۲۸ میلادی موجب غلیان حرص و آز و هرج و مرج و اغتشاش در کشور شد و قدرت دودمان پادشاهی به علت سلطنت بی‌دوام جانشینان خسرو، ضعیف و بی‌مایه گشت. اوضاع دولت ساسانی زمینه‌ای شد تا در سال ۶۳۴ میلادی به فرمان عمر‌بن‌الخطاب لشکریان اعراب به ایران روی آورده، توانستند در ظرف مدت قلیلی این دودمان چهارصد ساله را از میان بردارند. در شکست ایرانیان از اعراب چندین عامل بهم پیوسته تأثیر داشت و برخی از این عوامل به دست خود ایرانیان فراهم شده بود.

بحث درخصوص علل و عوامل سقوط يكي از بزرگ‌ترين سلسله‌هاي شاهنشاهي ايران يعني سلسله ساساني از جمله مباحثي است كه مدت‌هاي مديدي است مورد توجه محققان تاريخ بوده است. اهميت اين سقوط از آن روست كه با فروپاشي اين سلسله يك دوره مهم از تاريخ ايران به پايان رسيد و دوره دوم آن آغاز شد.

شاهنشاهی ساسانی، که مردم به آن ایرانشهر می‌گفتند، آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از ظهور اسلام در ایران است‌. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست اردوان پنجم، آخرین شاهنشاه اشکانی بنا کرد و ایران را مجددا پس از سقوط هخامنشیان برای نخستین بار یکپارچه ساخته، زیر فرمان یک شاهنشاهی قدرتمند درآورد. شاهنشاهان ساسانی که ریشه‌شان از پارس بود، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته و در کنار امپراتوری روم ـ بیزانس، در طی دوره‌ای بالغ بر ۴۰۰ سال، ابرقدرت دنیای باستان محسوب می‌شدند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسپون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. پرچم ایران در این دوره، درفش کاویانی بود که پس از سقوط ساسانیان از بین رفت.

مهم‌ترین عوامل درونی فروپاشی ساسانیان در زمان خسرو‌پرویز و نواده‌اش یزدگرد؛ آخرین شاه ساسانی عبارتند از:

قیام‌های داخلی، جنگ فرسایشی و طولانی مدت خسروپرویز با امپراتوری جدید روم که تقریبا به مدت بیست سال، امتداد داشت، محل نامناسب پایتخت (‌پایتخت ایران در سرحدات جنوب غربی کشور یعنی خاک قدیم بابل قرار داشت به این جهت هم در معرض حمله روم و هم به تاخت اعر‌اب نزدیک بود و واضح است که در آن زمان از دست رفتن پایتخت و فرار شاه چقدر موجب پریشانی و یأس در کشور شده‌است)، طغیان دجله و فرات و شیوع طاعون، اخذ مالیات‌های سنگین، تشتتات مذهبی و نارضایتی مذاهب غیرزرتشتی (در این دوران آزادی افکار وجود نداشت و پیروان عقاید مذهبی غیر از دین زرتشتی از طرف موبدان و دولت متعصب به سختی تعقیب می‌شدند و حکومت مجری احکام علمای روحانی بود)، نفوذ مخرب منجمان و خرافات بر روی خسرو پرویز، قتل بزرگان کشور به دست خسروپرویز.

شکست در جنگ ذوقار

جنگ ذوقار به جنگی گفته می‌شود که به طور تقریبی بین سال‌های ۶۰۲ تا ۶۰۸ میلادی بین سپاه خسروپرویز و قبایل «بکر‌بن‌وائل»، در جنوب عراق در گرفت. این جنگ در پی کشته شدن «نعمان‌بن‌منذر» و حوادث مرتبط با آن بود. در این جنگ سپاه ایران که متشکل از چند قشون بود، در نزدیکی پایتخت لخمی‌ها، حیره که امروزه شهر کوفه نامیده می‌شود، از چند طایفه عربی شکست خوردند.

در حالی که اردوهای ایران، همان وقت در داخل خاک روم شرقی فتوحات شایانی کرده بودند، شکست در جنگ ذوقار ظاهرا نبایستی خیلی مهم محسوب شده باشد و در بادی نظر، خطیر به نظر نیامد. لکن داستان شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از قبایل عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسه‌ها و افتخارات عرب شد و «یوم ذی‌قار» از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران شد. در واقع خبط سیاسی خسروپرویز، در برانداختن حائل، بین قلمرو ایران و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر دولت‌های قبلی، به عقیده بعضی از مورخین یکی از عوامل تصادم اعراب با مملکت ایران بود که در آخر به زوال دولت ساسانی انجامید.

حکایت قادسیه

جنگ قادسیه که به اعتبار پیروزی مسلمانان‌، فتح قادسیه خوانده می‌شود، میان سپاه مسلمانان و دولت ساسانی، از هفتم تا دهم رمضان ۱۴ هجری روی داد. فرماندهی مسلمانان در این جنگ را «سعد‌بن‌ابی‌وقاص‌»و فرماندهی سپاه ساسانی را «رستم فرخزاد» بر عهده داشت. قادسیه، محل این جنگ، در ۱۵ فرسخی کوفه بوده است.

فرماندهی خلیفه و مخالفت امام علی‌علیه‌السلام

عمر‌بن‌خطاب، خلیفه دوم مسلمانان، در ابتدا تصمیم داشت فرماندهی سپاه اسلام را بر عهده بگیرد. اما حضرت علی‌علیه‌السلام با این عمل مخالفت کرده و چنین استدلال کردند: «... خود به جبهه جنگ نرو، زیرا اگر از اینجا بیرون بروی، عرب از همه طرف پیمان با تو را می‌شکنند، تا جایی که حفظ مرزهایی که پشت سر گذاشته‌ای برای تو از رفتن به کارزار مهمتر شود. (همچنین) اگر ایرانی‌ها فردا تو را ببینند می‌گویند این ریشه عرب است، اگر آن را قطع کنید آسوده می‌شوید، و این اندیشه باعث می‌شود که آن‌ها در جنگ با تو و طمع در از بین بردنت حریص‌تر و سرسخت‌تر شوند»1

برخی از تاریخ‌نگاران، توصیه به ماندن عمر در مدینه را از «عبدالرحمن‌بن‌عوف» دانسته‌اند.2 برخی نقل کرده‌اند که خلیفه در ابتدا فرماندهی سپاه را به امام علی‌علیه‌السلام پیشنهاد داد و ایشان از پذیرش این مسئولیت امتناع کرد.3 در هر صورت سعد‌بن‌ابی‌وقاص‌ به فرماندهی سپاه مسلمانان منصوب شد.

پیش از نبرد

یزدگرد، پادشاه جوان ایران، رستم فرخزاد را فرمانده سپاه کرد و خواهان جنگ با اعراب شد. برخی از منابع، رستم را ارمنی دانسته‌اند. رستم معتقد بود همه سپاه به یکباره به جنگ نرود بلکه سپاهیان گروه گروه به جنگ بیایند اما یزدگرد این را نپسندید. «زرین‌کوب» محقق معاصر، بی‌اعتقاد بودن رستم در شروع جنگ را چنین توصیف می‌کند: «رستم جنگ با اعراب را بی‌فائده و شاید موجب خطر می‌دید. او گمان می‌کرد اعراب از گرسنگی و تنگی و بی‌برگی خود ناچار باز خواهند گشت. اندیشه داشت که اگر جنگ روی دهد و کار به مراد بر نیاید ضعف و پریشانی ملک آشکار خواهد شد.»

تعداد سپاهیان

درباره شمار سربازان دو طرف جنگ، اختلافات فراوانی در منابع تاریخی وجود دارد. برخی مورخان معاصر از جمله «ریچارد فرای» و «برتولد اشپولر» معتقدند بزرگنمایی‌هایی در گزارش تعداد سربازان صورت گرفته است. به اعتقاد ریچارد فرای، گزارش‌های مبنی بر دو برابر بودن سپاه ایران و تصور جنگ نابرابر میان سپاه اسلام و سپاه ایران، نادرست است و تعداد سربازان هر کدام از دو طرف جنگ، حداکثر ۲۵ هزار تن بوده است.

نبرد در میدان

پس از گذشت حدود چهار ماه، دو سپاه تصمیم به جنگ گرفتند. سعد به جهت مریضی که داشت در میدان حاضر نشد و از دور سپاه را فرماندهی می‌کرد و «خالد‌بن‌عرفطه» را در میدان به عنوان نماینده خود قرار داد. جنگ قادسیه چهار روز طول کشید. این چهار روز هر یک به نامی ویژه مشخص شده: ارماث، اغواث، عماس، لیله الهریر، قادسیه. در روز چهارم که باد سهمگینی نیز بر علیه سپاه ایرانیان می‌وزید، رستم فرمانده سپاه ایران کشته شد و سپاه ایران شکست خورد.

نتایج

نبرد قادسیه از این جهت اهمیت بسیار زیادی دارد که آغازی برای فتح ایران توسط مسلمانان و پایان یکی از بزرگ‌ترین حکومت‌های ایرانی به لحاظ نظامی و سیاسی و همچنین آغاز پایان قدرت دین زردشتی بوده است.

نبرد قادسیه با پیروزی مسلمانان و شکست تلخ ایرانی‌ها پایان یافت. اما جزییات آن همیشه مورد نقد و نظر بوده است. بسیاری از محققان و غیر محققان عربی و فارسی با رویکردی جانب‌دارانه به این مسأله نگاه کرده‌اند و حتی مورخان قدیم که عموما عرب‌زبان بوده‌اند نیز اغراق‌های بسیاری در آن آورده‌اند.

پس از جنگ قادسیه و پیروزی مسلمانان، دولت ساسانی تجزیه شد، اما به طور کامل نابود نشد. با این حال، تاریخ‌نگاران معتقدند جنگ ذوقار که پیش از جنگ قادسیه بود و جنگ نهاوند که پس از آن بود، دولت ساسانی را به طور کامل از میان بردند و تاریخ ایران را به دوران پیش از اسلام و پس از اسلام تقسیم کردند.

در این جنگ، پرچم ایران که درفش کاویانی خوانده می‌شد و حاوی جواهرات فراوانی بود، به دست مسلمانان افتاد.

مرگ یزدگرد

یزدگرد سوم سی و چهارمین و آخرین پادشاه ساسانی، پسر شهریار و نوه خسرو پرویز و همسر محبوبش شیرین بود. در سال ۶۳۲ میلادی چون کسی از خانوادهسلطنتی باقی نمانده بود، او را پیدا کرده و بر تخت نشاندند. به قولی هنگام بر تخت نشستن ۲۱ سال داشت و به مدت بیست سال پادشاهی کرد. با به پادشاهی رسیدن یزدگرد، بعد از چندین سال‌آشوب و تفرقه، سرانجام آرامش به ایران بازگشت و همه به اطاعت او درآمدند. حمله اعراب به ایران به دنبال رد دعوت به اسلام یا پرداخت جزیه توسط وی، در زمان پادشاهی یزدگرد رخ‌داد که به تسخیر تیسفون و تقریبا سراسر قلمرو ساسانیان و شکست و آوارگی یزدگرد انجامید. یزدگرد در نتیجه خیانت گروهی از زیردستانش در پیرامون مرو در آسیابی کشته‌شد.

پی نوشت

1-نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه۱۴۶، ص۲۰۳.

2- طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۸۱.

3- احمد عادل کمال، القادسیه، ص۱۵.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: