کد خبر: ۲۹۶۸
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۱
پپ
صفحه نخست » گزارش

فاطمه اقوامی

برگ‌های زرد را با جارو جمع کرد و ریخت داخل کیسه... کمرش را راست کرد و نفسی عمیق کشید... از صبح که بلند شده بود، درد زانو و کمرش را از یاد برده بود... یادش به تماس اول صبحی دخترش ملیحه افتاد که زنگ زد و سفارش کرد که «مادرجان کاری نکنی‌ها، خودم ظهر با زهرا و معصومه میایم همه کارا رو انجام میدیم»... خندید و زیر لب گفت: اگر کاری مونده بود تا اون موقع شما انجام بدید... صدای کلید و باز شدن در حیاط، او را از عالم تصوراتش بیرون کشید... حاجی با دستانی پر از خرید بر آستانه در ایستاده بود... لبخندی سرشار از رضایت و نگاهی پر از مهر بین آن‌ها رد و بدل شد...

نیم ساعت بعد نشسته بود زیر کرسی و انار دون می‌کرد... امسال بعد چند سال به یاد قدیما و به خاطر دل بچه‌هایش دوباره کرسی را علم کرده بودند... دانه‌ای انار به دهن گذاشت و گفت: به به دست درد نکنه حاجی، چه کردی... عجب انارایی با آدم حرف می‌زنن... حاجی لبخندی زد و شاهنامه‌ای که در دستش بود را گذاشت روی کرسی کنار قرآن و دیوان حافظ... نگاهی به سفره کوچک اما رنگین روی کرسی انداخت و گفت: هنوزم مثل جوونی‌هات خوش سلیقه‌ای و کاربلد...

حدود نه شب بود... گوشی آیفون را برداشت و سعی کرد صدایش را وسط هیاهوی بازی بچه‌ها به آن طرف برساند: مجید جان، مادر اومدی؟! بازم که آخرین نفر رسیدی... دکمه باز شدن در را فشرد... حالا جمع‌شان جمع بود... بچه‌ها دست از بازی کشیده و دور پدربزرگ حلقه زده بودند... پدربزرگ عینک روی چشمش را جابه‌جا کرد، اول قرآن را برداشت و چند آیه‌ای تلاوت کرد... بعد هم داستان نبرد رستم و دیو سپید را از روی شاهنامه خواند و به زبان کودکانه و با شوخی و خنده برای بچه‌ها تعریف کرد...آخر کار هم به اصرار دختر و پسرهایش تفألی به حافظ زد و با صدایی خوش خواند: «بر سر آنم که گر ز دست برآید/ دست به کاری زنم که غصه سرآید»...

بعد از هنرنمایی‌های پدربزرگ دوباره صدای هیاهوی بازی بچه‌ها اوج گرفت... حالا بزرگ‌‌ترها هم رخت بزرگی از تن بیرون کرده و مشغول بازی و خنده بودند...

و این ماجرایی است که هر سال شب اول زمستان در اکثر خانه‌های پر مهر ایرانیان اتفاق می‌افتد... شبی به بلندای یلدا و به شیرینی هم‌نشینی‌ خانواده‌ها... به مناسب این شب، می‌خواهیم با هم نگاهی به این رسم کهن ایران عزیز و جوانب آن نگاهی بیاندازیم... یلدا مبارک باد بر شما...

شبی به قدمت تاریخ

آخرین شب پاییز برای ایرانیان از سالیان بسیار دور، شب مهم و مقدسی به شمار می‌آمد و برای پاسداشت آن، دور هم جمع می‌شدند و آن را جشن می‌گرفتند. گرچه به طور دقیق قدمت این رسم کهن مشخص نیست اما براساس نظر باستان‌شناسان عمرآن را می‌توان در حدود7‌ هزار سال تخمین زد. دوره داریوش یکم زمانی است که این شب به رسمیت شناخته شد و در تقویم ایرانیان به ثبت رسید.

در دوران گذشته زندگی مردم کاملا با طبیعت آمیخته و متأثر از تحولات و اتفاقاتی بود که در طبیعت رخ می‌داد. شب چله ایرانیان هم مثل بسیاری از آیین دیگر متأثر از طبیعت و اتفاقی کیهانی بود. روزها در پاییز هر روز کوتاه‌تر می‌شوند. خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد و همین مسأله باعث کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان خورشید دوباره به سوی شمال شرقی برمی‌گردد و در نتیجه باعث افزایش روشنایی روز و کاهش شب می‌شود. این اتفاق یعنی بازگشتن خورشید به سوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز در باور مردم آن زمان، زایش دوباره خورشید به شمار می‌رفت و آن را امر مبارک و فرخنده‌ای می‌پنداشتند و به خاطرش جشن برگزار می‌کردند. نیاکان ما در هفت هزار سال قبل براساس گاه‌شماری‌های خورشیدی و تفکر و تأمل در آن به چنین کشفی رسیده بودند و می‌دانستند اولین شب زمستان، بلندترین شب سال است. دستیابی به چنین اطلاعات دقیق علمی، در زمانی بسیار دور جای بسی شگفتی و مباهات است.

یلدا از واژه‌ای سریانی به معنای زایش گرفته شده که نام دیگر آن شب چله است. در بین قدیمی‌ترها این شب بیشتر با نام شب چله یاد می‌شود. حتما شما هم بارها از زبان بزرگ‌ترهای فامیل اصطلاح چله بزرگ و کوچک را شنیده‌اید. اما این نام اصطلاحات از کجا آمده است؟ در دوران کهن، زمانی که هنوز گاه‌شماری سی روزه ماه‌ها رواج نداشت، ایرانیان براساس چله‌بندی حساب سال را نگاه می‌داشتند. در سال آن‌ها دو چله تابستانه و دو چله زمستانه قرار داشت. چله بزرگ زمستان یا نقلاب زمستانی از آغاز دی‌ماه شروع و تا جشن سده ادامه داشت. از دهم بهمن تا پایان این ماه هم چله کوچک محسوب می‌شد. آن‌ها شب اول دی‌ماه که آغاز چله بود در کنار هم جمع می‌شدند تا غیبت و تاریکی شبی که طولانی‌تر است روحیه آنان را ضعیف نکند و برای فردای آن شب که روز تولد دوباره خورشید است، جشن و سرور به راه اندازند.

براساس باورهای برخی آیین ایران کهن مثل مهرپرستان در این شب فرشته بدی‌ها با فرشته خوبی‌ها وارد جنگ می‌شوند و بالأخره فرشته خوبی‌ها اهریمن را شکست می‌دهد. این باور شاید به این مسأله برمی‌گردد که تاریکی نماد بدی است و نور و روشنایی نماد خوبی و چون بعد از این شب خورشید دوباره متولد می‌شود، آن را روزی مقدس قرار داده‌اند.

بسیاری معتقدند برگزاری جشن کریسمس ریشه در این باور ایرانیان دارد. فرقه‌های گوناگون مسیحیت، تولد حضرت مسیح را یکی از همین روزهای نزدیک به ابتدای دی‌ماه یا نقلاب زمستانی می‌دانند و جشن سال نو خود را در چنین روزهایی برگزار می‌کنند. به همین خاطر برخی می‌گویند یلدا که به معنای تولد است به میلاد حضرت مسیح بازمی‌گردد. اما این مسأله به قرون اخیر بازمی‌گردد و براساس نقل «ابوریحان بیرونی» در «آثار الباقیه» منظور از میلاد، تولد مهر یا خورشید است. نامگذاری ماه اول زمستان ـ که در تقویم کهن سیستانی مبدا سالشماری بوده ـ به نام «دی» یعنی دادار و خداوند از همان باروهای آیین کهن سرچشمه می‌گیرد.

رسمی نکو در مسیر توصیه‌‌های آسمانی

یکی از سنت‌های اصلی شب یلدا، هم‌نشینی و دور هم جمع شدن خانواده‌هاست. سنتی که در دل خود تأکید مهم آموزه‌های اسلامی یعنی صله رحم را به انجام می‌رساند. رسوم مردم ایران از همان زمان که اسلام مهمان قلب‌هایشان شد ‌به شدت تحت تأثیر آموزه‌های الهی قرار گرفت. این تأثیر تا بدانجاست که مثلا مردم چهار طاق خمین با این باور که دید و بازدید از اقوام جزو ساعات عمرشان به حساب نمی‌آید به دیدن خویشان خود می‌رفتند که به طور حتم این باور از حدیث نبوی سرچشمه می‌گیرد که صله رحم را سبب افزایش طول عمر و تأخیر در مرگ معرفی می‌کند.

مردم ایران زمین، شب یلدا را مثل ایام عید نوروز، مغتنم می‌شمردند تا کدورت‌های احتمالی را کنار گذاشته و با خویشاوندانی که قهر هستند، آشتی کنند و دوباره ارتباط‌های فامیلی را از سر گیرند. چنین سنت پسندیده‌ای هم مورد تأکید و تأیید اسلام بوده است و به همین خاطر پایبندی به آن تا امروز در میان سنت‌های شب یلدا به چشم می‌خورد. امام سجاد‌علیه‌السلام در این باره می‌فرمایند: «هیچ گامی نزد خداوند عز و جل محبوب‌تر از دو گام نیست؛ یک، گامی که مؤمن با آن در راه خدا صف جنگ می‌بندد و گامی که برای پیوند با خویشاوندی برمی‌دارد که قطع رحم کرده است.»

همین سنت‌های نیکو و پسندیده است که شب یلدا را زنده نگه داشته و تا امروز به نسل ما رسانده است.

گذشته کجایی که یادت بخیر!

گاهی نگاهی به گذشته باعث می‌شود آه حسرت از نهادمان بلند شود و افسوس بخوریم برای چیزهایی که داشتیم و متأسفانه در سایه غول‌آسای عصر تکنولوژی از دست داده‌ایم. یعنی راستش را بخواهیم خودمان به دست خود نابودشان ساختیم. مهم‌ترین آن‌ها همان سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی‌مان است که رنگ و لعاب دنیای هزار رنگ امروز باعث شده بعضی از ما فراموش کنیم چطور زندگی می‌کردیم، چه می‌پوشیدیم، چه می‌خوریم، چطور رفتار می‌کردیم و... صفا و صمیمیت دوران گذشته و گپ و گفت‌های قدیم از یادمان رفته و جای خویشان، اقوام و دوستانمان را آدم‌هایی مجازی گرفته‌اند.

همین دورهمی‌های شبانه مثل شب یلدا بخشی از سبک زندگی قدیم ما بود که هزار سود و فایده با خود به همراه داشت. دورهمی خانواده‌ها در خانه بزرگ‌تر فامیل هم ادای احترام به آن‌ها بود و هم جو صمیمانه حاکم باعث می‌شد افراد حال روحی بهتری پیدا کنند و از فشارهای عصبی احتمالی رهایی یابند. اقوام و نزدیکان از حال هم با خبر می‌شدند و در جریان مشکلات یکدیگر قرار می‌گرفتند و می‌توانستند به هم کمک کنند. چیزی که این روزها کمرنگ و بسیار محدود شده است.

از این‌ها که بگذریم این هم‌نشینی‌ها یک کلاس درس عملی هم برای بچه‌ها بود. خانه‌های حیاط‌دار و داشتن هم‌بازی و فعالیت بدنی در حین بازی‌های دسته جمعی که جزو لاینفک این دورهمی‌ها بود، باعث سلامت جسم و روح بچه‌ها می‌شد. اما الان بچه‌ها بیشتر عمرشان در آپارتمان‌هایی می‌گذرد که بیشتر شبیه قوطی کبریت یا زندان هستند، از بازی‌های قدیم که پر از فعالیت بدنی بود خبری نیست، اکثرا تک فرزند هستند و همراهی برای بازی ندارند، پدر و مادرها به دلیل مشغله زندگی و کار فرصت زیادی برای هم‌صحبتی با فرزندشان ندارند و... در نتیجه از همان دوران کودکی گوشی تلفن همراه یا تبلتی همراه و همدم کودکان می‌شود و او می‌ماند دنیای هزارتویی که هیچ سنخیتی با روح و روان و جسم کودک ندارد.

قدیم‌ترها اگر کسی بچه‌ای می‌دید که از تربیت و ادب کافی برخوردار نبود اولین نگاهش به سمت خانواده برمی‌گشت تا اشکال را در آنجا پیدا کند. چرا که خانواده‌ها یکه‌تاز میدان بودند و نهاد اصلی تربیت فرزندان به شمار می‌رفتند. همین دورهمی‌های خانوادگی می‌توانست خیلی چیزها به آن‌ها بیاموزد. آن‌ زمان‌ها در دورهمی‌هایی مثل شب یلدا، بچه‌ها پای کتاب‌هایی چون دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولانا و بوستان و گلستان سعدی می‌نشستند، شعر فاخری با مضامین بلند می‌شنیدند، با اسطوره‌ها، تاریخ، فرهنگ و ادبیات سرزمین‌شان آشنا می‌شدند و پند و اندرز و درس‌های اخلاقی فرا می‌گرفتند و رسم زندگی می‌آموختند اما حالا چی؟! حتی اگر دورهمی شب یلدا باشد، کنار هم هستیم اما هر کدام به تنهایی در دنیای مجازی‌مان سیر می‌کنیم و اطلاعاتی گسترده اما سحطی به دست می‌آوریم، یا اینکه سحر جعبه جادو شده‌ایم و زندگی سلبریتی‌ها را برای هزارمین بار مرور می‌کنیم. حالا منبع و مأخذ اصلی تربیت و آموزش بچه‌ها با خانواده نیست. نهادها و رسانه‌ها گوی سبقت را از خانواده‌ها ربوده‌اند اما نتیجه آنکه باید باشد، نیست.

اینکه گفتیم تمام ماجرا نیست و هزار سخن ناگفته که در این فرصت مجال پرداختن به آن نیست می‌ماند. امااین جنس حرف‌ها بدان معنا نیست که باید به گذشته‌ها سفر کنیم و قید رفاه و تکنولوژی امروز را بزنیم، نه، اما باید داشته‌هایمان را مرور کنیم، جانی دوباره به سنت‌های خوبمان ببخشیم، سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی‌مان را به فرهنگی بیگانه که با حال و احوال و اعتقادات ما همخوانی ندارد، ارزان

نفروشیم، هم‌نشین‌ ما که اشرف مخلوقاتیم باید خانواده، اقوام و دوستان‌مان باشند نه حیواناتی زبان بسته که سر از دنیای ما آدم‌ها سر درنمی‌آورند. خلاصه آنکه ایرانی باشیم و سنت‌های خوب نیاکان‌مان را از یاد نبریم. فرصت‌هایی چون شب یلدا را قدر بدانیم و طعم زندگی را بچشیم.

زخم بر پیکر رسوم کهن

هر چیز به قاعده خوب است، از قاعده که خارج شود یا وبال گردن است یا مایه عذاب. شب یلدا هم مثل هزار و یک رسم و آیین کهن ما ایرانیان اگر بر طبق قاعده باشد و با همان هدف اصلی که صله‌رحم و دید و بازدید است رسمی است پسندیده و مورد احترام اما متأسفانه برخی از ما چنان شور قضیه را درمی‌آوریم که از آن رسوم و آداب قدیمی جز پوسته‌ای ظاهری چیزی نمی‌ماند. دورهمی در شب یلدا خوب است اما حالا اگر آن شب بنا به دلایلی نشد، دو روز قبل و بعد آن هم دور هم جمع شویم، خللی در کائتات به وجود نمی‌آید! دوستی می‌گفت برای مادر همسرم سفر زیارتی مشهد برای ایام شب یلدا جور شده است اما خواهر همسرم اصرار می‌کند نباید به این سفر بروی، شب یلدا است!

یا مثلا این قضیه رسم یلدایی بردن برای تازه عروس که این روزها به یک دغدغه برای چنین خانواده‌هایی تبدیل شده است. این رسم قدیمی این روزها در دام تجملات افتاده و زیبایی‌اش را از دست داده است. قدیم‌ها در شب یلدا خانواده داماد برای تازه عروس‌شان هدیه‌ای تهیه می‌دیدند، به دیدن او می‌رفتند تا به بهانه تقدیم هدیه دور هم باشند و پایه‌های مهر و محبت مابینشان را محکم‎تر کنند اما خانواده پسر چند وقت قبل از شب یلدا اینترنت را بالا و پایین می‌کنند که ببینند براساس کدام متد روز دنیا هدایای گرانقیمت خود را کادو کنند؟! از کدام سبک هنری برای بسته بندی میوه‌ها و آجیل‌ها را استفاده کنند تا بیشتر به چشم بیاید؟! گذاشتن میوه خارجی که حتی نمی‌توانند اسمش را درست تلفظ کنند مبادا از یادشان برود که کلاس کارشان پایین می‌آید! از طرفی باید حواسشان باشد که مبادا آنچه می‌خواهند هئیه ببرند از شب یلدایی عروس خانم فلانی و دختر آقای بهمانی کمتر شود! خلاصه آنقدر پی این چیزها می‌روند که هزینه‌اش سر به فلک می‌کشد. با این بدعت‌های من درآوردی چنین رسم زیبایی را به انحراف می‌کشند.

حالا نه فقط برای تازه عروس که بعضی‌ها در همین دورهمی‌های خانوادگی‌شان که باید صفا و سادگی موج بزند، چنان غرق در تجملات و چشم‌هم‌چشمی‌ها می‌شوند که یادشان می‌رود اصلا قرار بود برای چه دور هم جمع شوند! کدبانوگری و سلیقه را با خلق آثار تجسمی اشتباه می‌گیرند و چنان به جان هندوانه و انار می‌افتند و به اشکال مختلف درش می‌آوردند که در مهمانی کسی جرأت نمی‌کند دست به این آثار هنری بزند! بماند که یکی از دغدغه‌های زندگی‌ بعضی‌ها طرح هندوانه و انار لباس، روسری، آرایش و لاک‌ شب یلدا است!

و با تحمیل مسائلی اینچنینی بر شانه‌ چنین سنت پسندیده‌ای، باعث می‌شوند هدف اصلی آن به حاشیه رانده و کم‌کم به فراموشی سپرده شود.

چو دانه‌های انار کنار یکدیگریم

یلدا بهانه‌ای است برای آنکه بدانیم چقدر این دورهمی و هم‌نشینی‌هایمان با ارزش است و باید بهتر و بیشتر از این‌ها قدرش را بدانیم... بهانه است برای اینکه حداقل چند ساعتی از غار تنهایی مجازی خودمان بیرون بیاییم و طعم زندگی حقیقی را بچشیم و بدانیم که می‌توانیم به جای گدایی مهر و محبت از ناشناسان از چشمه محبت خانواده، اقوام و دوستان‌مان سیراب شویم... بهانه‌ای است برای آنکه دست یاری به سوی هم‌وطنی که فشار مشکلات اقتصادی پشت او را خم کرده، دراز کنیم و کام او را چون هندوانه شیرین سر سفره یلدایمان شیرین کنیم... امیدوارم سالتان نه یک شب یلدا، که پر از شب‌های یلدایی باشد به بلندای مهر و عاطفه و دلخوشی.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: