کد خبر: ۲۹۳۱
تاریخ انتشار: ۲۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۸:۲۵
پپ
صفحه نخست » سبوی خیال

هاتف اصفهانی

هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست

عاشقم عاشق! مرا با وصل و هجران کار نیست

هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود

آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست

در حریمش بار دارم لیک در بیرون در

کرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست

دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یار

می‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست

گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ

کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست

سّر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو

گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست

****

به مناسبت شهادت ایت الله دستغیب

خون شناور

ابوالقاسم ساجدی

گشت هم چون گل ز جور خار پرپر، دستغیب

شد چو شاه کربلا صدپاره پیکر دستغیب

یک دُر پرارج زیبا بود و از جور عدو

دُر شکست و شد دو صدیاقوت احمر دستیغب

چون شهیدان سرافراز زمین کربلا

گشت از کشته شدن قدرش فزون تر دستغیب

چون علیِّ عالی اعلی به هنگام نماز

گشت در راه خدا در خون شناور دستغیب

این زمین گنجایش چون او بزرگی را نداشت

رفت از این خاکدان تا عرش اکبر دستغیب

همچو جدّ اطهرش سر حلقه آزادگان

در ره عشق خدا بگذشت از سر دستغیب

در میان فرقه روحانیانِ با صفا

بود شمع مسجد و محراب و منبر دستغیب

****

گلشن هستی

رضاموید

آبروی اهل دل از خاک پای مادر است

هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است

آن بهشتی را که قرآن می‌کند توصیف آن

صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است

آسمان زندگی شد روشن از نور پدر

گلشن هستی مصفا از صفای مادر است

قوت شیر از شیره جان می‌‌خوراند طفل را

وین شگفت آید که خون دل غذای مادر است

گرمی آغوش مهرش را ندارد آفتاب

مهربان‌تر دیگر از مادر خدای مادر است

از دم روح القدس عیسی پدید آمد اگر

باز هم پرورده در ظل همای مادر است

اوج گیرد قدر فرزند از دعای خیر او

چون دم عیسی بن مریم در دعای مادر است

قدر و جاهی را که در اسلام دارا شد اُویس

از کمال طاعت و خدمت برای مادر است

امر او را داد رجحان بر ملاقات نبی

چون رضای مصطفی هم در رضای مادر است

بس‌که محبوب است مادر داشتن بر هر کسی

مصطفی را دخترش زهرا، به جای مادر است

من که از مهر علی جان و دلم دارد صفا

این صفای باطن من از صفای مادر است

طبع والایم که منت بر نمی‌دارد ز کس

شرمگین از رحمت بی منتهای مادر است

بهترین منظر به چشم و دل مرا سیمای اوست

خوش ترین آواز در گوشم صدای مادر است

با تضرع چهره بر پایش (موید) سود گفت:

آبروی اهل دل از خاک پای مادر است

*****

لاله‌ بهار جوانی

شهریار

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده‌ جوانی از این زندگانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نوید زندگی جاودانیم

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر

وز دور مژده‌ جرس کاروانیم

گوش زمین به ناله‌ من نیست آشنا

من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند

چون می‌کنند با غم بی‌همزبانیم

ای لاله‌ بهار جوانی که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتی که آتشم بنشانی، ولی چه سود

برخاستی که بر سر آتش نشانیم

شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: