«عکسای شما را بالا و پایین کردیم، نگاه کنید اینها مال 5 ـ6 سال پیش است. الان هم همان لباس را پوشیدهاید. کلا 2تا 3 تا کت بیشتر ]ندارید[! حتی ساعتتون مال دوره اول آقای جیرانی است که الان هم دستتان است.»
اینها برخی جملات مجری جوان برنامه چالشی «من و شما» خطاب به منتقد معروف «مسعود فراستی» بود که واکنش منفی اکثریت جامعه مخاطب را در پی داشت. وقتی چندین بار بخشهای مختلف منتشر شده از این رخداد را تماشا کنید میبینید ریشهیابی رفتار عجیب مجری تنها به ناراحتی گروهی از اهالی سینما از نقدهای تند و تیز آقای منتقد و یا بیتجربگی و خامی مجری در پرسشگری یا دست و پا زدنش برای مشهور شدن برنمیگردد. این ماجرایی است که از سطوح تخدیرشده جامعه شروع شده و دم خروسش از رسانه ملی بیرون زده است. دو نکته مهم از این ماجرا در جملات ذکر شده مجری دیده میشود:
1. تبدیل بیپروای یک ضدارزش به ارزش و استفاده از آن به عنوان یک حربه علیه طرف مقابل
2. بیادبی مفرط در برابر فردی که جایگاه پدری و استادی دارد
رفتارهای زننده آقای مجری نشان داد فضای ذهنی او متأثر از ماجرای جامعه کوچک اما رو به گسترش حقیری است که بیفرهنگی ذاتی خود را پشت نمایشهای تجمل اینستاگرامی پنهان کرده است و نهایت آرزوی آن سلبریتی شدن یا شاخ شدن است. وی آنقدر در این فضا غرق شده که توان تشخیص ابعاد جامعه مخاطب را از دست داده و با اشتباهی بزرگ نه تنها محبوبیت پیدا نکرده بلکه حتی در میان شبه همفکران خودش نیز منفور گردید.
گرچه مرض اشرافیت و تکبر و هیچانگاری مردم عادی گریبان بخشهایی از مسئولان را گرفته و در بالتبع به برخی سطوح پایینتر که شامل امثال آقای مجری هم میشود سرایت کرده اما همچنان «اکتفا کردن به دو سه دست لباس رسمی طی چند سال» یا «استفاده چندین ساله از یک ساعت» یک ویژگی منفور از نظر جامعه نشده است که بتوان از آن برای ناک اوت کردن حریف استفاده کرد.
گرچه قرار بوده و هست با مانورهای تجمل در شبکههای مختلف اجتماعی، مردم و بویژه جوانان از اصالت فرهنگی و پرارزش خود فاصله گرفته و مصرفگرایی بدون مرز برند آرمانی ذهن آنان شود اما هنوز هم ساده زیستی و دوری از اسراف ارزش غالب ملت محسوب میشود. هنوز هم اکثریت با آنهایی نیست که سالیانه دهها دست لباس و ساعت گرانقیمت و سایر زلمبزیمبوهای لاکچری را عوض میکنند تا یک وقت خدای نکرده زشت نباشد!
چگونه میتوان در جامعه برجام زدهای که روز به روز شاهد افزایش نارضایتیهای اقتصادی است، کارگرانش گاه ماهها حقوق دریافت نکرده و بر تعداد مستاجران بیخانمان افزوده میشود انتظار داشت ست کردن لباس یک مجری جوان شهرتطلب با دکور یک برنامه، ارزشمندتر از استفاده چندین ساله فردی از یک لباس مرتب باشد؟
ادب، حفظ حرمت و تحمل مخالف هم آنقدر ریشه در اصالت مردم این کشور دارد که شعار انتخاباتی شود حتی اگر به آن عمل نشود. با اینکه میپذیریم اوضاع ادبورزی چندان خوب نیست و مصادیق بیادبی به بزرگتر، معلم و استاد کم نیست اما هنوز آنقدر بحرانی نشده است که قاب رسانه ملی برخلاف چشم انداز ترسیم شده برای آن تبدیل به دانشگاه هیولاپروری و زشتخویی شود!
چه مؤمن به توصیههای دینی باشیم چه نباشیم ـ اگر رسانههای ملی و غیرملی بگذارند ـ هنوز اینقدر فرهنگ آدمیت در میان ما زنده است که باور داشته باشیم:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
آگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی(حتی عمل کرده!) / چه میان نقش دیوار و میان آدمیت