فاطمه اقوامی
در باور خیلیها، جوانهای امروزی از اعتقادات قدیمیترهای این سرزمین فاصله گرفتهاند و راه و مسیرشان را عوض کردهاند و گاهی اوقات به آنها به چشم غریبهای نگاه میشود که آیین و رسمی متفاوت دارند و در دنیای دیگری سیر میکنند. اما اگر خوب دقت کنیم و چشمی در شهر بچرخانیم میبینیم کم نیستند جوانانی که نه تنها از قدمیترهای ما در راه اعتقادات سستتر نیستند بلکه پیوندشان با آن باورها بسی عمیقتر و محکمتر است. زندگیهای نوپایی را مییابیم که عشق جاری در آن از منبعی زلال سرچشمه گرفته و دلهای آن شریکان زندگی با ریسمانی که سررشتهاش را در آسمان میتوانیم پیدا کنیم به هم گره خورده است... آری این جوانان نه تنها عقبتر نیستند بلکه گوی سبقت از جوانان دیروز ربودهاند و خود را با سرعت و به زیباترین وجه ممکن به سرمنزل مقصود رساندهاند.
نام شهید «روحالله قربانی» روزهای سال 1368 قدم به این جهان گذاشت را باید در زمره چنین افرادی نوشت و البته نباید در کنار نام او باید از شریکی نام برد که بیشک همراهیاش در این راه یاریرسان بوده و اکنون او همان مسیر را میپیماید اما تنها و با کولهباری سنگین از دلتنگیها و مسئولیتها.
«زینب فروتن» همسر شهید مدافع حرم روحالله قربانی مهمان این هفته مجله ماست تا برایمان از روزهای زندگیاش سخن بگوید.
*هدیه امام رضاعلیهالسلام
آشنایی من و آقا روحالله به اسفند سال 90 بازمیگردد. من آن زمان با بچههای دانشگاهمان به سفر مشهد رفته بودیم. در آن سفر فضا و جو خیلی خوبی حاکم بود. وقتی به حرم امام رضا علیهالسلام رفتم برای اولینبار دعا کردم خداوند مردی را در راه زندگیام قرار دهد تا با او عاقبت به خیر شوم. وقتی از سفر مشهد برگشتم متوجه شدم آقا روحالله میخواهند برای خواستگاری بیایند.
مادر آقا روح الله چند سالی بود که به رحمت خدا رفته بود. قبل از وفات به دوست صمیمیشان که دخترخاله مادر من هستند میسپارند که هر موقع زمانش شد برای آقا روحالله همسری را انتخاب کن. دخترخاله مادرم هم بعد از چند سال تصمیم گرفته بودند این وصیت دوستشان را عملی کنند و من را برای ازدواج به آقا روحالله پیشنهاد دادند. بازگشت من از سفر مشهد تقریبا مصادف شد با روزهای پایانی سال و به خاطر همین قرار بر این شد که بعد از تعطیلات برای خواستگاری بیایند که دقیقا روز 18 فروردین 91 این کار انجام شد. در آن زمان آقا روحالله 23 ساله و من 21 ساله بودم.
در نگاه اول چون آقا روحالله دقیقا بعد از آن دعای من در حرم امام رضا علیهالسلام به خواستگاری آمدند احساس میکردم او هدیه امام رضاست.