فاطمه اقوامی
در بین ما افرادی هستند که بلدند خوب حرف بزنند... اصلا تبحر ویژه و خاصی در این کار دارند... آنقدر که حرفهایشان به جای شنیده شدن، دیده میشوند... حرفهایشان پر از نقش و نگار و رنگ است... با دیدنشان اول لذتی عمیق در جانتان ریشه میدواند و وقتی حسابی مجذوب نقشها شدید، کلامی که پشت رنگها پنهان شده است، رخ مینماید و بر صفحه ذهنتان حک میشود و این است هنر و جادوی تصویر... کسانی که به این سبک سخن میگویند با دستان هنرمندشان حرفها را نقش میزنند... آنها خود کلامی بر زبان نمیآورند بلکه اینجا طرحها سخن میگویند... به زبانی که جهانی است و نیاز به ترجمه ندارد...
«آرزو آقابابائیان» و همسرش «مهدی جعفری» از همین دست آدمها هستند... زوج طراح گرافیکی که دست به دست هم دادهاند تا حرفهای زیبا را با هنرشان به تصویر بکشند و تقدیم نگاه مخاطب کنند به امید اینکه پیوند حرف و طرح تأثیر عمیقتری ایجاد کند... این هفته مهمان خانه باصفای این زوج هنرمند شدیم تا برایمان از دنیای گرافیک سخن بگویند... همراهمان باشید.
از چه زمانی علاقه به هنر در شما شکل گرفت؟
تقریبا از همان دوران کودکی علاقه به هنر در من شکل گرفته بود. از آنجایی که در اقوام مادری من هم هنرمندان زیادی در رشتههای مختلف نقاشی، گرافیک و... بودند، پیشزمینه ذهنی نسبت به این مباحث داشتم و از هنر دور نبودم و همین باعث شد از دوره راهنمایی کمکم به سمت طراحی روی بیاورم و کار سیاهقلم را شروع کنم.
در آن دوران وقتی از شما میپرسیدند «دوست داری در آینده چه کاره شوی؟» اصلا کار در زمینه هنر به ذهنتان میرسید؟
زمانی که خیلی کوچک بودم نه چنین چیزی در ذهنم نبود. آن موقع مثل همه بچههای دیگر آرزوی دکتر شدن داشتم اما کمی که بزرگتر شدم دیدم چقدر از الکل، خون و... بدم میآید و اصلا روحیاتم با این چیزها سازگار نیست و مطمئن شدم هیچوقت سمت رشته پزشکی نمیروم. من راهم را تقریبا از دوره راهنمایی پیدا کردم. فکر میکنم سال دوم راهنمایی بود که برایم مسجل شد که میخواهم گرافیست شوم و تصمیم گرفتم در رشته گرافیک ادامه تحصیل بدهم.
و این مسیر از کجا آغاز شد و تا امروز ادامه داشته است؟
من رشته تحصیلیام گرافیک بود و حدود سال 84 کارم را در حوزه کاریکاتور شروع و چند سالی در این رشته فعالیت کردم. من اصالتا اصفهانی هستم و خانوادهام ساکن آنجا هستند. در اصفهان یک گروهی به نام «گام اول» داشتیم. هر سال نمایشگاه برگزار میکردیم. کمکم ارتباطاتمان گسترش پیدا کرد و با انجمن کاریکاتور همراه شدیم و با آنها کار کردیم. در آن سالها در حدود 10، 12 نمایشگاه گروهی کاریکاتور حضور داشتم و در برخی از مسابقات داخلی و خارجی کارهایم به کاتالوگ راه پیدا کرد و بعضا شایسته تقدیر شد. در جشنواره فجر سال 90 هم کارم به فینال راه پیدا کرد. اما بعد از آن مسیر فعالیتم تغییر کرد و به حوزه گرافیک روی آوردم. سال 87 که دانشجوی مقطع کاردانی رشته گرافیک بودم اولین سالی بود که کارم در کاتالوگ جشنواره اسماءالحسنی چاپ شد و همان سال کارم به چند جشنواره دیگر هم راه پیدا کرد. سال 91 یک نمایشگاه سراسری پوستر با عنوان «بینشان» با مفهوم شهادت کار کردیم. به عنوان دبیر اجرایی آن نمایشگاه، از تعدادی طراحان حرفهای و دغدغهمند سراسر کشور دعوت به همکاری کردم، آنها آثارشان را ارسال کردند و یک نمایشگاه خیابانی در اصفهان برگزار شد. بعد از آن هم در تهران، حرم مطهر رضوی و چندجای دیگر این آثار به نمایش درآمد.
تا به امروز با گروههای مختلف همکاری داشتم. جزو هیأت مؤسسان مجمع طراحان آیه در اصفهان هستم که 4،5 سال پیش آن را تأسیس کردیم ولی در حال حاضر دیگر با آن مجموعه همکاری ندارم. در نهضت مردمی پوستر انقلاب با تعدادی از دوستان کار کردیم. با ارگانهای مختلف مثل آستان قدس رضوی، سازمان زیباسازی شهرداری تهران و مشهد، همکاری داشتم. با دعوت سازمان زیباسازی شهرداری تهران در ورکشاپهایی که به صورت مستمر برگزار میشد، با همسرم شرکت کردیم و در چندین دوره، کارهایمان به عنوان کارهای برگزیده انتخاب شد.
کمی درباره کار کارتون برایمان توضیح دهید.
کار کاریکاتور تقریبا هیچ ربطی به هیچ رشتهای ندارد. این رشته هنری است که حتی بیربطترین آدمها به فضای هنر میتوانند وارد آن شوند و بعضا موفق هم باشند. به کاریکاتوریستهای مطرح که نگاه میکنید، میبینید اصلا رشته تحصیلیشان ربطی به هنر ندارد. کاریکاتور یک هنر مفهومی است. میتوانم بگویم یک نوع تصویرسازی است که ایدهای با خود به همراه دارد. من با کاریکاتور از مجله گلآقا آشنا شدم. در کودکی به مجلات گلآقا و کاریکاتورهای آن خیلی علاقه داشتم. میدیدم یک نقاشی طنزگونه است که معنا و مفهومی را با خود حمل میکند. بعدها که وارد این رشته شدم فهمیدم کاریکاتور صرفا طنز نیست. گاهی میتوان که یک حرف جدی و حتی تلخ را در قالب یک تصویرسازی ارائه داد که اسمش کارتون میشود. تصویرسازی شاید صرفا ترجمه تصویری یک متن یا داستان باشد اما کاریکاتور میتواند یک ایده و مفهوم از یک اتفاق باشد. مثلا موضوع کشتار کودکان فلسطینی، هیچ بعد طنزی همراه خود ندارد ولی ما میتوانیم با آن ایده یک کاریکاتور خلق کنیم. کاریکاتور یک زبان جهانی است که همه مردم جهان با آن تصویر میتوانند ارتباط برقرار کنند.
چرا از فضای کاریکاتور فاصله گرفتید و فعالیت در رشته گرافیک را شروع کردید؟
این مسأله بسیار اتفاقی رخ داد و الان بسیار ناراحتم از کاریکاتور دور شدم. همانطور که اشاره کردم گروه کاریکاتوری که با آنها در ارتباط بودم در اصفهان بود، هر هفته جلسه داشتیم. تا اینکه من در رشته گرافیک دانشگاه کرج قبول شدم. آمدن من به کرج باعث شد بین من و آن گروه یک وقفه و فاصلهای اتفاق بیفتد و ناخودآگاه از فضای کاریکاتور دور و درگیر گرافیک شوم. تصمیمی برای جدایی از کار کاریکاتور نداشتم و همه چیز اتفاقی پیش آمد. الان هم متأسفانه کار کاریکاتور انجام نمیدهم و خیلی غرق کار گرافیک شدم. هر چند دوست دارم دوباره فرصتی فراهم شود و من به فضای کار کاریکاتور برگردم.
دنیای امروزی گرافیک و سبکهای مختلف کاری آن به چه صورت است؟
دنیای امروز گرافیک مثل همه عرصههای دیگر به سمت دیجیتالی شدن حرکت کرده است. در گذشته، اوایل پیروزی انقلاب که هنوز گرافیک خیلی شناخته شده نبود، پوسترها به صورت دستی و با تکنیکهایی مثل پاستیل، گواش، چاپ سیلک اجرا میشد اما الان دیگر اینطور نیست، بیشتر کارها به صورت دیجیتالی است.
اکثر طرحها با تکنیک فتومونتاژ اجرا میشود. یعنی طراح اول ایدهای را در نظر میگیرد، از سوژههای مورد نظرش عکاسی میکند و بعد آن را با المانها یا نوشتهای که میخواهد تلفیق میکند تا طرح مورد نظر اجرا شود.
دسته دیگر از پوسترها با هنر تایپوگرافی است. یعنی صرفا نوشته است. مثلا عنوان یک نمایشگاه عکاسی را به طرز خاصی مینویسند که متفاوت از یک تایپ معمولی باشد. یعنی یک طراح روی آن نوشته ایدهپردازی کرده و آن را به مرحله اجرا درآورده است. حالا این تایپوگرافی میتواند ابتدا به صورت دستی انجام شود و بعد در کامپیوتر روی آن کار شود یا اینکه از همان ابتدا در کامپیوتر روی آن کار شود. کارهای من بیشتر با استفاده از تکنیک فتومونتاژ است.
بیشتر پیرامون چه موضوعاتی طرح میزنید؟
حوزه کاری من و همسرم بیشتر گرافیک فرهنگی است. در گرافیک یک دسته از کارها گرافیک تجاری نامیده میشود که تبلیغاتی است و به سفارش شرکتهای تجاری انجام میشود. یک دسته هم گرافیک فرهنگی است که طراحی جلد کتاب و مجله، صفحهآرایی مجلات و طراحی پوسترهای فرهنگی در این دسته جا میگیرد. ما به صورت تخصصی در حیطه طراحی جلد کتاب و پوسترهای فرهنگی کار میکنیم. اکثرا هم به خاطر اعتقادات و تیپ و ظاهرمان مجموعهها و مؤسسات مذهبی به سراغمان میآیند.
ایده پوسترها را از کجا به دست میآورید؟ و این ایده تا اینکه بخواهد به طرح نهایی برسد چه مراحلی را طی میکند؟
ابتدا موضوع کلی به ما سفارش داده میشود که اکثر مواقع محتوای مشخص یا شعاری خاص را مدنظر دارند. مثلا میگویند میخواهیم پوستری با مضمون سبک زندگی در حوزه خرید کردن داشته باشیم، اول ما با یک کاغذ و مداد ساده ایدهپردازی میکنیم و همه اتفاقاتی که پیرامون این موضوع وجود دارد، المانهای تصویری مرتبط با موضوع و هر چیزی که به ذهنمان میرسد را مینویسیم و سپس یک رابطه تصویری بین آنها برقرار میکنیم. به قولی این موضوعات را ترجمه تصویری میکنیم. ایده طرح از کلنجار رفتن با این المانها به دست میآید. بعد اگر برای اجرای ایده نیاز به عکاسی باشد به سراغ این کار میرویم. در مرحله بعد با کامپیوتر روی آن عکس کار کرده، آن را با تصاویر دیگر مونتاژ میکنیم و به تصویر و طرحی که دلمان میخواهد میرسیم.
بین پوسترهایی که تا به حال طراحی کردید، کدام را خودتان بیشتر دوست دارید؟
یکی از طرحهایی که خیلی دوست دارم پوستری بود با عنوان «طوفان مقاومت» که من و همسرم به صورت مشترک روی آن پوستر کار کردیم. موضوع پوستر مربوط به نابودی اسرائیل بود. کاری بود که به عکاسی نیاز داشت. ما با شن ستاره داوود را طوری به تصویر کشیدیم که انگار بادی آمده و آن را از بین برده است.
طرح دیگری پوستری با موضوع حجاب است که در آن یک خانم چادری به یک کوه تشبیه شده است. ایده این کار را دوست دارم.
شما در حوزه طراحی جلد کتاب هم فعالیت دارید، و برای جلد کتابهای پرفروشی چون «یادت باشد» طرح زدید، برای طراحی جلد کتاب به چه مسائلی توجه میشود؟ آیا شما کتاب را به صورت کامل میخوانید یا فقط با عنوان کتاب ایده طراحی را به دست میآورید؟
در مورد کتابهای مخلتف، کار متفاوت است.گاهی چکیده و خلاصه کتاب را دریافت میکنیم، گاهی اوقات هم کل متن را مورد مطالعه قرار میدهیم. این مسأله بستگی به موضوع کتاب دارد. بعضی وقتها موضوع کتاب به صورتی است که شما با خواندن صفحه مقدمه و یکی، دو صفحه از کتاب متوجه میشوید کتاب درباره چه حرف میزند. اما در مورد کتابهای داستان معمولاباید کل کتاب را بخوانیم تا متوجه شویم المانهای کتاب چیست تا طرح را به صورتی انجام دهیم که یک جور رمزگشایی در آن رخ دهد. یعنی وقتی مخاطب کتاب را کامل خواند، دوباره به جلد برگردد و متوجه شود فلان المان که روی جلد کار شده به خاطر فلان موضوع در کتاب است و کشفی اتفاق بیفتد. طرح جلد کتاب، کدهایی تصویری درباره کلیت کتاب به مخاطب میدهد تا او متوجه شود این کتاب قرار است در مورد چه چیزی صحبت کند.
و از بین طرحهایی که برای کتابها کار کردید، کدام طرح را بیشتر دوست دارید؟
یکی از طرح جلدهای مورد علاقهام کتابی با موضوع اربعین به نام «چهلمین روز» بود. طرح جلد کتابی درباره همایش شیرخوارگان حسینی هم هم از کارهایی بود که خیلی به دلم ننشست. برای آن طرح، تصویر یک جوراب بچهگانه به رنگ خاکی کار شده بود که دو بال داشت. میخواستم با چنین طرحی به این موضوع اشاره کنم که ما از بچگی، بچههایمان را برای دفاع از اسلام بزرگ میکنیم.
مهمترین خصوصیات یک طراح و یک طرح خوب چیست؟
طراح خوب کسی است که وقتی سفارشی به او میدهند، خلاقانهترین نگاه ممکن را به آن موضوع داشته باشد. ممکن است یک واقعهای خیلی معمولی و به اصلاح دمدستی باشد ولی طراح باید طوری به آن نگاه کند که دریچه تازهای رو به مخاطب باز شود. به نظرم خلاقیت مهمترین ویژگی یک طراح است.
و یک طرح خوب این است که علاوه بر این خلاقیت، اجرای خوبی داشته باشد.
برخی از افراد ممکن است ایدههای خوبی داشته باشند اما از پس اجرای آن برنمیآیند و طرح به صورتی اجرا میشود که ایده کاملا از دست میرود. گاهی هم برعکس این موضوع اتفاق میافتد یعنی اجرا بسیار عالی و تمیز است اما کار خیلی محتوا ندارد.
انگیزه اصلیتان از فعالیت در این رشته چیست؟
من خیلی دوست داشتم کاری انجام دهم که روی مردم تأثیر داشته باشد. یک زمانی به این نتیجه رسیدم زبان گرافیک، پتانسیل لازم برای تأثیرگذاری مدنظر من را ندارد. یک فیلم سینمایی یا مستند گاهی تأثیرش بیشتر است و ممکن است شخص با دیدن آن منقلب شود یا حتی تصمیم بگیرد تغییراتی در زندگیاش ایجاد کند ولی در کار گرافیک و پوستر خیلی سخت میتوانی مخاطب را به چنین تصمیم بزرگ برسانی. البته گرافیک در جایگاه خودش به قول یک نفر، کاری پارتیزانی است. وقتی شما خواهید درباره واقعه یا اتفاقی فیلم بسازید تا فیلمنامه آماده شود و عوامل فیلم را انتخاب کنید مدت زیادی طول میکشد اما در کار گرافیک اینطور نیست. شما میتوانید ساعتی بعد از یک اتفاق طرحی ارائه دهید که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند و من این ارتباط و تأثیرگذاری را دوست دارم. از طرفی طرحهای گرافیکی یک زبان جهانی است و نیاز به ترجمه خاصی ندارد.
تا به حال موضوعی بوده که دلتان بخواهد درباره آن پوستری طراحی کنید ولی موفق نشده باشید؟
بله، سال گذشته که شهید حججی به شهادت رسیدند، خیلی دغدغه داشتم برای ایشان طرحی کار کنم اما در دورهای بود که مشغله زیادی داشتم، چند طرح اولیه دستی هم آماده کردم و قرار بود اجرا کنم ولی متأسفانه تا الان هم موفق به انجامش نشدم.
بزرگترین آروزیی که در حوزه کار و فعالیتتان دارید، چیست؟
دوست دارم یک طراح جلد کتاب خاص شوم. دلم میخواهد یک سبک شخصی مشخصی داشته باشم و اینکه طراحیهایم روی بطن وجودی مردم تأثیر بگذارد. یعنی از آن ساده رد نشوند. دلم میخواهد طرحهایم در راستای اعتقاداتم باشد و آرزو دارم بتوانم طرحی درباره امام زمانعجلاللهتعالیفرجهالشریف اجرا کنم که در هر برهه زمانی تأثیرگذار باشد بتواند تحولی در مخاطب اثر ایجاد کند.
کی و چطور با همسرتان آشنا شدید؟
سال 92 با همسرم آشنا شدم. این آشنایی به واسطه کارمان بود. من طراح گرافیک بودم و او هم آن زمان در حیطه طراحی وب کار میکرد. همسرم کارهای من را در مترو و جاهای دیگر دیده بود ولی من شناختی از او نداشتم. بعد از مدتی از طریق سایتی که هنرمندان نمونه کارهایشان را ارائه میدهند با هم آشنا شدیم و بعدها فهمیدم دوست مشترکی داریم و به واسطه همان دوست، حضوری او را دیدم و از همین جا زمینه آشنایی بیشتر و ازدواجمان فراهم شد.
چطور فعالیت کاری و کارهای منزل را همزمان با هم مدیریت میکنید؟
من بیشتر در منزل کار میکنم و چون همسرم هم طراح گرافیک هستند و با هم کار میکنیم، این مدیریت راحتتر است. خدا را شکر شرایط هم را کاملا درک میکنیم. ممکن است زمانی آنقدر سرمان شلوغ شود که من فرصت نکنم برای ناهار، غذایی درست کنم، از آنجایی که همسرم خودش هم درگیر کار هست، همراهی میکند و با یک غذای حاضری قضیه تمام میشود. از وقتی حلما خانم به دنیا آمده مدیریت کارها کمی سخت شده است. تا حلما خانم بیدار است ما نمیتوانیم کار کنیم، به همین خاطر سیستم زندگیمان را کمی تغییر دادهایم تا به هر دو جنبه برسیم.
یک خانم هنرمند باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
در حوزه کاری تفاوت چندانی بین خانم و آقا قائل نیستم. فرد باید در حوزه کاری خودش اینکه به روز باشد. یعنی در یک نقطه نماند و مدام به سمت جلو حرکت کند. نکته دیگر آنکه به صورت مستمر در در حیطه کاری خودش مطالعه داشته باشد. مطالعه حتما لازم نیست کتاب باشد. مطالعه بصری به خصوص در حیطه کاری ما خیلی میتواند مفید باشد یعنی یک طراح بداند الان گرافیک روز دنیا و گرافیک ایران در چه وضعیتی است، طراحان مطرح دارند چه کار میکنند و چه تکنیکها و برنامههای جدیدی آمده است.
برای خانمها این وجه مهم است که بتوانند تعادل و توازنی بین کار و خانواده و اداره خانه برقرار کنند. نباید کارشان باعث غفلت از همسر و فرزند و خانهاش شود. وقتی میدیدم برخی اطرافیانم فرزندانشان را کنار مادر یا مادر همسرشان میگذارند و به سر کار میروند، همیشه دغدغهام این بود فرزندم با حضور خودم بزرگ شود. موقعیتهای کاری زیادی تا به حال به من پیشنهاد شده است که من نپذیرفتم چون برایم مهم است که در خانه حضور داشته باشم و بالای سر زندگیام باشم. اینکه میتوانم به همسر و فرزندم رسیدگی کنم اهمیتش بیشتر است. بانوان اول باید خانم خانه باشند و بعد یک بانوی موفق در عرصه اجتماع.
چند دقیقهای هم پای صحبت «مهدی جعفری» همسر «آرزو آقابابائیان» نشستیم تا او هم برایمان از دنیای طرح و ایده بگوید:
کی و چطور به دنیای هنر گرافیک قدم گذاشتید؟
من رشته تحصیلیام مرتبط با فضای گرافیک و هنر نیست ولی از سال 88 وارد این فضا شدم و به صورت تجربی با گرافیک وب کارم شروع کردم و کمکم وارد عرصه گرافیک فرهنگی شدم. معمولا در طراحی پوسترها با همسرم به صورت مشترک کار میکنیم.
در فضای هنری الان ایدهها از کجا به سراغ طراح میآیند؟
در کار ما یکسری متدها و روشها برای رسیدن به ایده وجود دارد که یک طراح اولین چیزی که به ذهنش میرسد استفاده از همان روشهاست. میتوانم بگویم کار طراحی مثل کار یک شاعر میماند. در شعر یک سری اصول و قواعد وجود دارد که یک شاعر باید آن قواعد را یاد بگیرد و شعرش را در آن قالب بسراید اما در انتها باید یک خلاقیتی از درون خود آدم هم شکل بگیرد. خلاقیتی باید از درون آدم غلیان کند و بیاید در آن قالب بنشیند. رسیدن به ایدهها هم در طراحی به همین صورت است. ایده از درون آدم شکل میگیرد و بعد میآید در آن قالب اصولی روی کاغذ پیاده میشود و بعد در قالب پوستر یا جلد کتاب یا هر چیز دیگری شکل میگیرد.
با توجه به اینکه رشته تحصیلیتان هم در این زمینه نبوده، انگیزه شما از فعالیت در این رشته چیست؟
من در دوران کودکی دنبال این جریان بودم ولی آن را درست نمیشناختم. متأسفانه سیستم آموزشی ما هم طوری نیست که بچهها در آن سن بتوانند علایقشان را بشناسند و به دنبالش بروند. از همان دوران کودکی یکی از چیزهایی که مرا خیلی جذب میکرد لوگوها بودند. همیشه در خیابان دنبال لوگوی شرکتهای مختلف میگشتم. این در وجودم بود ولی نمیدانستم باید از چه راهی این علاقهام را دنبال کنم. وقتی بزرگتر شدم و وارد فضای کاری شدم و دنبال شغلی مناسب بودم، دیدم سراغ هر کاری میروم به این قضیه برمیگردد. چون واقعا استعدادم در این زمینه بود. از همان موقع به صورت خودآموز، وارد این فضا شد و در این زمینه مطالعه کردم. الان هم انگیزهام برای ماندن در این کار دو چیز است: یک اینکه کاری است که بلدم و تجربه کسب کردم و دارم از آن درآمد کسب میکنم. اما بخش عمده انگیزهام مربوط به علاقهای است که به این کار دارم.
شما هم موضوع خاصی بوده که بخواهید در موردش طرحی کار کنید و هنوز موفق نشده باشید؟
تا همین امسال موضوعی مهمی که ذهن را درگیر کرده بود و دوست داشتم در آن زمینه کار کنم موضوع حجاب بود اما به نظرم موضوع سختی میآمد و میترسیدم در این زمینه طرحی بزنم. کارهایی که درباره این موضوع دیده بودم کارهایی بود که از دید یک خانم انجام نشده بود. معمولا یک مرد از نگاه خودش آن را انجام داده بود و معمولا بازخورد خانم به این آثار منفی بود. خیلی دغدغه ذهنی داشتم که چطور میشود چنین موضوع سختی را انجام داد که امسال خدا را شکر توانستم پوستری کار کنم که حداقل خودم را راضی کرد. بازخوردها هم خوب بود.
طراحی پوستری درباره امام زمانعجلاللهتعالیفرجهالشریف دومین موضوعی که ذهنم را مشغول کرده که متأسفانه تا الان به ایده نابی نرسیدم.
بین سبکهای مختلف طراحی کدام را بیشتر دوست دارید و آن را تأثیرگزارتر میبینید؟
من به طراحی جلد کتاب خیلی علاقه دارم چون طراحی جلد کتاب را پیچیدهتر از یک پوستر میبینم. شما در طراحی جلد کتاب علاوه بر پیامی که منتقل میکنید باید به فروش کتاب و جذابیت آن هم فکر کنید.
ولی به نظرم بخش مؤثرتر، بحث گرافیک متحرک است. آن هم در دنیای امروز که همه چیز سرعت گرفته و همه به دنبال چیزهای جدید هستند، مباحثی مثل موشن گرافیک یا انیمیشن تأثیرگذارتر به نظر میآید.
مهم ترین خصوصیت یک طراح خوب از نظر شما چیست؟
خوب بتواند ببیند و خوب بتواند مفهوم را درک کند. یعنی بتواند به درستی ترجمه بصری یک مفهوم را در ذهنش شکل دهد.
همکاری با همسرتان چقدر در زندگی و کارتان مؤثر بوده است؟
خوشبختانه این همکاری برای ما خوب است. خیلی راجع به آن تحقیق نکردیم که چطور باید این همکاری را شکل دهیم و خودش خود به خود به خوبی شکل گرفت. انگیزهها و سبک کارمان خیلی به هم شبیه است و این خیلی در کار به ما کمک میکند. این همکاری در کار باعث در زندگی هم همه چیز را با هم پیش ببریم.
همه مراحل کار را با هم به صورت اشتراکی انجام میدهید؟
اگر قرار باشد کاری را مشترک انجام دهیم از همان اول با هم هستیم. بعد از خواندن متن با هم جلسهای میگذاریم. معمولا قبل از ایدهپردازی یک طوفان فکری راه میاندازیم و هر کلمه و عبارت مرتبطی که به ذهنمان میرسد مینویسیم. بعد مشغول ایدهپردازی میشویم. مثلا ایشان یک ایدهای را مطرح میکند و من نظر میدهم اگر اینطور باشد بهتر است. با این مشورتها ایده را با هم شکل میدهیم. آن وقت در بخش اجرا اگر مثلا دو کار باشد ممکن است تقسیم کار کنیم یکی را من انجام دهم و دیگری را همسرم. در مرحله اجرا هم گاهی طرح را بین خودمان جابهجا میکنیم.
به صورت کلی ایدهپردازیهایمان کاملا مشترک است، حتی در کارهایی که جداگانه انجام میدهیم در این مرحله به هم کمک میکنیم.