کد خبر: ۲۸۴۹
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۶
پپ
چرا مدرسه برایمان لذت‌بخش نیست؟
صفحه نخست » ج مثل جوان

نیلوفر حاج‌قاضی

درس شیمی برایم خیلی سنگین بود اما دوستش داشتم به‌خصوص جدول مندلیف را... سعی می‌کردم محصل کوشایی باشم پس برای حفظ کردن جدول مندلیف رفتم سراغ کتابفروشی‌های میدان انقلاب و کتابی خریدم که عکس و خواص عناصر را در آن نوشته بود. دلم می‌خواست به طور ریشه‌ای با عناصر این جدول آشنا بشم اما دوستانم ابتکار خلاقانه دیگری زده بودند و جالب‌تر این که دبیرمان هم به خاطر این روش تشویقشان می‌کرد و می‌گفت که او هم وقتی دانش‌آموز بوده دروس سخت را همینطوری یاد گرفته. دوستم جدول مندلیف را با ساختن عباراتی مثل فوکول بیا و... حفظ کرد. او رفت دانشگاه امیرکبیر لیسانس گرفت، فوق‌لیسانس بهشتی، دکتری تهران، منم دانشگاه آزاد قبول شدم!

طوطی‌واره‌ها!

خیلی‌ها را می‌بینید که در مدرسه بهترین نمره‌ها را می‌گیرند چون زرنگی کرده‌اند و فهمیده‌اند قبل از امتحان چطور درس بخوانند که سر‌جلسه مطالب در ذهنشان باشد اما خوب! معمولا بعد از امتحان همه آن‌ها را فراموش می‌کنند و این تجربه خیلی از است... مثلا کمتر کسی یادش مانده که قضیه فیثاغورث آخرش به کجا ختم شد یا بالاخره فشار اسمزی از ناحیه غلیظ به رقیق بود یا بالعکس! و این همان آسیب عجیب و غریبی است که سالیان سال زخم بزرگی بر بدنه نظام آموزشی ما بر‌جا گذاشته یعنی همان حفظ کردن به جای یاد گرفتن و همین تفاوت است که سیستم آموزشی را به سیستمی ناموفق تبدیل می‌کند. یاد گرفتن عمقی مطالب باعث می‌شود آن را درک کنید و همین تفاوت باعث می‌شود بعضی‌ها در آینده بتوانند از تحصیلات خود استفاده‌های بیشتر ببرند و مهم اینکه با حفظ کردن یک مطلب، اینکه بتوانیم ارزش آن موضوع را در خارج از محیط کلاس و مدرسه بفهمیم سخت است اما دریادگیری می‌توانیم ایده‌هایی را که یادگرفته‌ایم در دنیای واقعی هم به کار ببندیم.

روانکاوی از برکردن!

حتی از لحاظ علم روانشناسی، یادگرفتن درمقابل حفظ کردن یک مولفه روانشناختی دارد. «یادآوری» که یکی از مقیاس‌های حافظه است و در آن فرد اطلاعاتی که قبلا دریافت کرده است را دوباره به دست می‌آورد، بسیار سخت‌تر از شناخت است که یکی از مقیاس‌های حافظه بوده، در آن فقط لازم است فرد چیزهایی را که قبلا یاد گرفته، تشخیص دهد.

به همین دلیل است که امتحانات تشریحی خیلی سخت‌تر از امتحانات تستی است چون درآوردن یک پاسخ از مغز و اطمینان از اینکه شرح آن روی ورقه، خوب و معقول باشد خیلی سخت‌تر از این است که فقط پاسخ صحیح را از بین چندین گزینه تشخیص دهیم. خواه ناخواه، وقتی مجبور می‌شویم همه مطالب را حفظ کنید، هدف از آموزش و مدرسه رفتن برایمان گنگ و حتی چندش‌آور خواهد بود.

پیام ناگوار

چند وقت پیش مقاله‌ای در خصوص آسیب‌های نظام آموزش و پرورش و به دنبال آن کنکور، توجهم را جلب کرد. در قسمتی از این مطلب آمده بود که؛ «سؤالات چهارگزینه‌ای یا همان تستی‌، اختراع جالبی برای معلمانی است که نمی‌خواهند درگیر دستخط‌های کج و معوج و زیاده نویسی‌های دانش‌آموزان و دانشجویان‌شان شوند!

در هر سوال چهار‌گزینه‌ای‌، تنها یک پاسخ درست است و بقیه پاسخ‌ها‌، کاملا مردود هستند، هر چند بخشی از پاسخ را در خود داشته باشند. پیام نهفته در دل سیستم تستی برای کودکان و نوجوانان این است: «برای هر مسأله و مشکلی، تنها یک راه حل وجود دارد» و این، گزاره‌ای غیرواقعی است و گاه، بسیار ناامید کننده و مخرب. در‌حالی‌که ما باید یاد بگیریم و سپس به فرزندان یا دانش‌آموزان خود یاد بدهیم که برای حل هر مشکلی‌، فقط به یک راه حل فکر نکنند بلکه راه‌های مختلفی را بررسی و طی کنند.

یک معلم ریاضی که به دانش‌آموزانش می‌گوید تنها از فرمول و راهی که یاد داده است باید جواب را پیدا کنند، در واقع به دانش‌آموزانش یاد می‌دهد که برای حل مشکلات زندگیشان نیز همان راه پیموده یا توصیه شده توسط دیگران را طی کنند و خودشان به دنبال یافتن یا ایجاد راه‌های جدید نگردند چرا که هر مسأله‌ای فقط یک راه دارد!

«زندگی تستی»، که در آن فکر می‌کنیم برای هر مشکلی تنها یک راه وجود دارد که باید آن را از قبل آموخت، منشأ بسیاری از مشکلات ماست».

در زندگی روزمره هم شاهد شکست‌هایی هستیم که از همین نوع نگاه تک بعدی به حل مسئله ریشه می‌گیرد؛
بسیاری از کسب و کارها، به این خاطر شکست خورده‌اند که صاحبانشان، فکر می‌کردند که تنها یک راه برای موفقیت وجود دارد و آن راه هم همان راهی است که آدم‌های موفق‌ قبلی طی کرده‌اند و طبیعی است که بعد از تقلید از این راه موفقیت‌آمیز ، چون به هدفشان نرسیده‌اند، کار و بارشان را تعطیل کرده‌اند
.

خیلی از دانش‌آموزان از درسی مانند ریاضی گریزان هستند چون ریاضی آموزش داده شده در مدارس می‌گوید: «فقط همین یک راه!» در حالی که اگر راه‌های مختلفی یاد داده می‌شد، شاید دانش‌آموز با راه دوم یا سوم و... کنار می‌آمد.

بسیاری از همسران از هم جدا شده‌اند، چون برای حل هر کدام ازمشکلات زندگی مشترک‌شان، تنها به راه حل‌های انجام یا توصیه شده توسط دیگران بسنده کرده‌اند و هرگز ننشسته‌اند که راه‌های جدیدتری بیابند چون اساسا یاد نگرفته‌اند که ممکن است راه دیگری هم وجود داشته باشد.

برخی از کارشناسان معتقدند که؛ هیچ اشکالی ندارد در نظام آموزشی کشور به ویژه در دوره ابتدایی و اول متوسطه،گاه آزمون‌های تستی هم برگزار شود ولی به جای این که همه‌شان چهار جوابی باشند با یک سوال درست و سه نادرست، می‌توان سوالات سه، چهار یا پنج گزینه‌ای طراحی کرد و در هر سوال از یک تا چند گزینه صحیح داشت تا این پیام را انتقال دهند که در زندگی نیز می‌توان برای یک مسأله چندین جواب را دنبال کرد؛ حتی می‌توان همه گزینه‌ها را نادرست طراحی کرد و از دانش‌آموز خواست، گزینه صحیح را خودش بنویسد. هدف از این روش، گشودن کردن فکر دانش‌آموزان و رهایی آن‌ها از پیش‌فرض‌هاست. (در دوره متوسطه دوم جهت آماده‌سازی دانش‌آموزان برای مسابقات علمی می‌توان از تست‌های مرسوم استفاده کرد.)

فراموش نکنیم که دوران مطلق انگاری به پایان رسیده است و نسل جدید را باید برای عصری آماده کرد که در آن، باید یک پدیده را از زوایای گوناگون ببینند و برای رسیدن به یک مقصد راه‌های مختلفی را پیش روی خود ببینند و انتخاب کنند و حتی خود راه‌های جدیدی بسازند و بروند و پیشنهاد کنند. عصر جدید، زندگی تستی را بر‌نمی‌تابد.

اتفاقا درس‌های خوبی هم می‌دهد. مثلا اگر در حل مساله حتی یک لحظه غفلت کنی اگر سوال را درست نخوانی اگر مساله را تا آخر حل نکنی مساله را حل نکرده‌ای.اگر با همسرت مشکل داری باید مساله را درست بفهمی و کامل حل کنی‌. گزینه‌های هیچکدام هم یعنی راه حل‌های دیگر.

مشکلی با قدمتی کهنه

موضوع به امروز و دیروز مربوط نمی‌شود که حلش ساده باشد. این معضل سالیان سال است که گریبان نظام آموزشی مملکت ما را گرفته و انصافا ایجاد تغییرات بنیادین در آن بسیار سخت است.

قرار بود نظام آموزشي در چارچوب سند تحول بنيادي تغيير و تحول اساسي كند اما در عمل باز هم كنكور باقي ماند آن هم با سئوالات تستي و پيش‌دانشگاهي شد پايه دوازدهم! متاسفانه جسارت و جرأت تغيير در نظام آموزشي ما از بين رفته است و با اين شيوه هر تغييري دايره باطلي است كه به نقطه اول برمي‌گردد. از طرف دیگر مافياي ميلياردر كنكور و آزمون‌هاي تستي اجازه هر نوع تغييري را از آموزش و پرورش ما گرفته است و چند وقت پیش یکی ازدست‌اندرکاران این مافیا با جسارت اعلام کرد که در حال صادر کردن این سبک و سیاق برای ورود به دانشگاه به خارج کشور نیز هستیم!

در واقع کنکور و چهار‌گزینه‌ای‌ها و تمام وابستگان به این سلسله شوم به استانداردی کهن در نظام آموزشی ایران تبدیل شده‌اند که رهایی از آن بسیار صعب و سخت است.

پیشرفت حلزونی

به‌طورکلی دوره دوازده ساله تحصیل، فضایی است با مجموعه برنامه‌های دستوری که به صورتی علنی خلاقیت را از افراد می‌گیرد. شاید به‌همین خاطر است که خیلی از ما از دوران مدرسه به عنوان تلخ‌ترین روزهای عمرمان یاد می‌کنیم که تنها قسمت‌های شیرین آن زنگ ورزش یا کلاس‌های مهارتی مثل حرفه و فن یا کار و دانش، طرح کاد یا... بود. ذکر این نکته هم جالب است که طی سی سال گذشته آنقدر وضعیت این نهاد در حال تغییر و تحول بوده که حتی نسل‌های نزدیک به هم نیز نتوانسته‌اند تجربه مشترکی از اسم برخی کلاس‌هایشان داشته باشند. ضمن اینکه صرف نظراز واحدی مثل طرح کاد که طی این سال‌ها بارها با تغییرات اساسی روبه‌رو بوده و اسم‌ها و عناوین مختلفی را از آن خود کرده، پایه‌های آموزشی نیز در گذر‌ زمان دائم در حال تحول از راهنمایی‌، دبیرستان به هشتم، نهم، دهم و... است.

بد نیست بعد از این همه آزمون و خطا مدرسه به فضایی آزاد برای تبادل اطلاعات، تحقیق و پژوهش یا کسب مهارت‌های مهم تبدیل شده، به جای کتاب محوری و حفظ دروس، گفتگو محوری متداول شود. در حال حاضر، مثلا برای ارائه درس الکتریسیته، دانش‌آموزان فلان صفحه از کتاب درسی را باز می‌کنند، معلم توضیح می‌دهد و سپس باید همان صفحات را حفظ کنند و امتحان دهند و بعد از امتحان نیز همه چیز را فراموش کنند. در حالی که آموزش و پرورش می‌تواند سرفصل درس الکتریسیته را با توضیحات جامع، در اختیار معلم قرار دهد و معلم نیز از دانش‌آموزان بخواهد که درباره الکتریسیته، مطالعه، پرس‌و‌جو و سرچ کنند و هفته بعد، درباره نتایج تحقیقاتشان با هم حرف بزنند.

این روشی است که اکنون در بسیاری از کشورها اجرا می‌شود و طی آن دانش‌آموز، هم مهارت‌های تحقیق را می‌آموزد، هم دانش می‌اندوزد و هم گفتگو را یاد می‌گیرد. همان سیستمی که موجبات غبطه به شرایط و پیشرفت سایر ملل را فراهم آورده است و ما در صدد نیستیم آن را در سیستم آموزشی کشور پیاده کنیم!

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: