کد خبر: ۲۸۳۲
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۳
پپ
گفتگوی صمیمانه با «فریسا نکومنش‌راد»، مدرس بین‌المللی غواصی و معلم‌خلبان پاراگلایدر
صفحه نخست » گفتگو

فاطمه اقوامی

حس کنجکاوی و دانستن و کشف چیزهای ناشناخته را که از انسان بگیرید، انگار حرکت را از او گرفته‌اید و محصورش کرده‌اید در یک اتاق تنگ و تاریک... همه ما یک اشتهای سیری‌ناپذیر داریم برای دانستن بیشتر، برای آنکه بتوانیم به دنیاهای ناشناخته سرک بکشیم و ببینیم در آنجا چه می‌گذرد... اگر خودمان از گشت و گذارهای اینچنینی دست‌مان کوتاه باشد، وقتی فیلمی در این رابطه می‌بینیم یا روایت کسی که تجربه حضور در این دنیاها را داشته می‌خوانیم میخکوب تصاویر و حرف‌ها می‌شویم و دلمان می‌خواهد با پای خیال همراهشان شویم... فراز آسمان‌ها و اعماق دریاها همیشه جز دنیاهای اعجاب‌انگیز برای ما بوده‌اند... رویای پرواز یا هم‌نشینی با ماهیان از همان قدیم ندیم‌ها دل انسان‌های زیادی را برده است... درست مثل دل دختر شگفت‌انگیز ایران زمین «فریسا نکومنش‌راد»... او از روزهای کودکی راه تلاش و کوشش را در پیش گرفته و امروز توانسته دو عنوان مهم مدرس بین‌المللی غواصی و معلم‌خلبان پراگلایدر را به نام خود به ثبت برساند... او آدم جالبی است، دنیای شگفت‌انگیزی دارد و خاطرات جالبی برای گفتن که مطمئنا خواندنی است... این مصاحبه را از دست ندهید...

فریسا، دختر ابرها و اعماق دریا

فریسا 15 اردیبهشت سال 61 به این کره خاکی قدم گذاشته اما این روزها کمتر می‌توانید سراغی از او روی زمین بگیرید، یا باید بر فراز آسمان دنبالش بگردید یا در اعماق دریا او را بیابید... پر از شور و نشاط جوانی است، این را به محض اینکه با او کلام شوید، درمی‌یابید... نفس کشیدن در اوج آسمان و زندگی در میان امواج نیلگون دریا از او دختر متفاوتی ساخته است... رشته فیزیولوژی ورزش انتخاب او برای مقطع کارشناسی دانشگاه بوده و کارشناسی ارشد را هم در رشته رفتار و رشد حرکتی دانشگاه خوارزمی گذرانده است... او کنجکاوست و پرتلاش... از همان ابتدا دلش می‌خواسته دنیاهای مختلفی را تجربه کند... در حال حاضر او مدرس غواصی بین‌المللی CMAS فرانسه، معلم‌خلبان پاراگلایدر هواپیمایی کشوری، ناجی غریق، قایقران کشتی‌رانی ایران و... است.

در کارنامه کاری او رکوردهای مختلفی به چشم می‌خورد:

ـ غواصی در کل خلیج فارس و خط ساحلی دریای خزر

ـ رکورد طول مسافت و پرواز از ارتفاعات تهران تا آبسرد دماوند

ـ پرواز 4 نفره رکوردار (یعنی 4 نفر که یکی از آن‌ها یک بچه دو ساله بوده با یک چتر حدود 35 تا 40 دقیقه پرواز کرده‌اند)

ـ طی مسافت حدود 1563 متر را با یک کپسول هوا در یک ساعت و بدون آمدن روی سطح آب

این عناوین فقط برخی از فعالیت‌های روزهای پرتلاش اوست. او حتی پایش به دنیای هنر هم باز شده و مدتی تجربه حضور در عرصه تئاتر را دارد. با وجود همه این‌ها، خستگی در وجودش راه ندارد و هنوز هم دلش می‌خواهد کارهای بیشتر و بزرگتری انجام بدهد.

علاقه به شنا، آغاز راه

از هفت سالگی به ورزش‌های آبی علاقه‌مند شدم و در دوره‌های آموزش شنا شرکت کردم. در دوازده سالگی به صورت تخصصی شنای کرال پشت، کرال سینه، قورباغه و... را یاد گرفته بودم اما این چیزها مرا قانع نمی‌کرد. 18 سالم که شد، کارت نجات غریق گرفتم و در فدراسیون نجات غریق فعالیتم را شروع کردم.

حس کنجکاوی در همه آدم‌ها وجود دارد، برای من هم همینطور بود. همیشه وقتی به دریا نگاه می‌کردم دوست داشتم بروم زیر آب و ببینم آن زیر چه می‌گذرد. برای همین سال 81 به سراغ غواصی رفتم و به یادگیری این رشته مشغول شدم، هر چقدر جلو رفتم اشتیاقم بیشتر شد تا در نهایت موفق شدم دوره‌های مدرسی این رشته را هم زیر نظر مربیانی که از فدراسیون بین‌المللی فرانسه به ایران آمده بودند بگذرانم و مدرک مربی‌گری را دریافت کنم.

انگار وارد دنیای دیگری شدم

وقتی برای اولین بار غواصی کردم و زیر آب رفتم، انگار وارد دنیای دیگری شدم. این دنیای زیبا قابل توضیح و تعریف نیست، هر کسی باید خودش بیاید و ببیند. وقتی در فیلم‌ها این دنیا را نمایش می‌دهند، همه ما از دیدن ماهی‌ها، مرجان‌ها و تمام زیبایی‌های آن به وجد می‌آییم حالا دیگر حساب کنید وقتی بتوانید از نزدیک این زیبایی‌ها را مشاهده کنید، چه حالی به آدم دست می‌دهد. با وجود اینکه زیر آب شلوغ است و موجودات فراوان در آن زندگی می‌کنند اما سکوت خاصی آنجا حکم‌فرماست که به شما آرامش می‌دهد. وقتی در اولین غواصی، عمق حدود 20 متری آب را رد کردم و دوباره به کف دریا و خاک رسیدم، ناخودآگاه به سجده افتادم و خدا را شکر کردم که به من اجازه داد وارد دنیایی شوم که او آفریده و هر کسی نمی‌تواند پایش را در آن بگذارد. با این‌که رگلاتور و وسیله تنفسی مخصوص غواصی در دهانم بود، از عمق وجود آیات قرآن را زمزمه ‌کردم.

دختر ایران زمین در مواجهه با کوسه!

از وقتی غواصی را شروع کردم، خاطرات زیادی برایم به جا مانده است. یک‌بار بعد از انجام غواصی در جزیره قشم، وقتی به سطح آب آمدیم متوجه شدیم که لنگر قایق زیر آب گیر کرده و ناخدا نمی‌تواند آن را رها کند. من دوباره زیر آب رفتم تا لنگر را آزاد کنم. به محض آزادی لنگر، ناخدا سریع و با سرعت طناب را به سمت بالا کشید. از نظر اصول غواصی اگر غواص به سرعت به سطح آب بیاید ممکن است بدنش نیتروژنه شود و به شش‌های او آسیب برسد، برای همین من بی‌خیال طناب شدم و آن را رها کردم و آرام به سمت سطح آب حرکت کردم. وقتی به سطح آب رسیدم، دیدم قایق حدود10 متر با من فاصله دارد. انگار که آن‌ها فراموش کرده بودند من زیر آب هستم. هر چقدر داد و فریاد کردم، فایده نداشت و قایق از من دور شد. از این اتفاق عصبانی شدم. در آن قسمت دریا 4، 5 متر جرزو مد وجود دارد و به خاطر همین موج‌های سنگینی ایجاد می‌شود. من هر چقدر شنا می‌کردم این موج‌های سنگین به من برخورد می‌کرد و مرا به عقب می‌راند. از طرف دیگر وقتی قایقی در اطرافم می‌دیدم از ترس اینکه مبادا به دام قاچاقچیان یا دزدان دریایی بیفتم خودم را زیر آب پنهان می‌کردم. خلاصه آنکه به خدا توکل کردم و به کمک قطب‌نمای معمولی که همراهم بود، به طرف زاویه 330 شمال که جهت خشکی را نشان می‌داد، شنا کردم. نهایتا بعد ازطی حدود 13، 14 کلیومتر در3 ساعت و 40 دقیقه توانستم خودم را به ساحل برسانم.

دیدن کوسه در نزدیکی تنگه هرمز یکی دیگر از خاطرات جالب من در این مدت غواصی است. آن روز هنوز سه متر با کف دریا فاصله داشتم که یک دفعه دیدم یک کوسه خاکستری‌رنگ لنگر قایق را به دهان گرفته و با عصبانیت آن را تکان می‌دهد. با دیدن این صحنه سریع شروع کردم به پا زدن تا خودم را به سطح آب برسانم. فقط خدا خدا می‌کردم که پای من را نگیرد. چون اگر یک قسمت از بدن ما در آب صدمه ببیند و قطع شود بر اثر فشار زیاد آب ما درد را حس نمی‌کنیم و در لحظه اول متوجه نمی‌شویم. خلاصه توانستم خودم را به سطح آب برسانم اما این مسأله باعث نشد که بترسم و کارم را رها کنم، بعد از چند دقیقه دوباره زیر آب رفتم که دیگر خبری از آن کوسه هم نبود.

تنها چیزی که من می‌دیدم، زیبایی آسمان بود

تقریبا همزمان با غواصی، دوره آموزشی پاراگلایدر را هم شروع کردم. اولین پرواز بلندم را در ارتفاعات جنت‌آباد انجام دادم. حدود 1600،‌1500 متر ارتفاع گرفتم، این‌قدر هیجان داشت که من هیچ چیز را نمی‌شنیدم. برای پرواز با چتر پاراگلایدر، ما باید چند قدم بدویم، بعد چتر را بالای سرمان بیاوریم و وارد ارتفاع شویم. اساتید من با بی‌سیم مدام به من می‌گفتند به چپ یا راست را بروم یعنی به اصطلاح فرمان می‌دادند ولی من اصلا صداها را نمی‌شنیدم. انگار صدای اطراف در گوش من قطع شده بود. تنها چیزی که من می‌دیدم زیبایی آسمان بود. آن‌قدر آن فضا مرا جذب خودش کرد که همان‌جا به حالت قنوت شکر خدا را به جا آوردم و از او تشکر کردم که بعد از زیر آب رفتن، قدرت این را هم پیدا کردم که از آسمان سر دربیاورم. وقتی لَند کردم (نشستم) یک حس غروز زیبا به من دست داد و احساس کردم مأموری هستم که در این دنیا می‌تواند کارهای بزرگی انجام دهد.

دیدی به وسعت آسمان

با پرواز دید بزرگی به هستی پیدا کردم. از آن بالا خانه‌های بزرگ، ماشین‌های آنچنانی کوچک و بی ارزش می‌شوند. ارزش‌های مادی رنگ می‌بازد و شما به عظمت خدا و ارزش‌های بالاتری پی می‌برید.

وقتی لابه‌لای لایه‌های هوایی پرواز می‌کنی و با آن‌ها می‌جنگی و راه خودت را در آسمان پیدا می‌‌کنی، لذت زیادی دارد.

این‌بار دستان خداوند چتری شد برای من!

یک خاطره خیلی خاص هم از پرواز به خاطر دارم. یک بار وقتی می‌خواستم بعد از حدود 2 ساعت پرواز بنشینم، به خاطر باد، در ارتفاع حدود 20، 25 متری بال من کاملا جمع شد. در چنین موقعیت‌هایی، ما یک بال کمکی هم که می‌توانیم از آن کمک بگیریم ولی آن هم در ارتفاع کم جواب نمی‌دهد. خودم را به خدا سپردم و فقط خودم را جمع کردم و سرم را داخل بدنم آوردم تا وقتی به زمین برخورد می‌کنم، سرم و دست و پایم از بدنم جدا نشود. چشمانم را بستم و شهادتین را به لب آوردم چون مرگم صد در صد بود. تمام این اتفاقات در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد. با شدت به زمین برخورد کردم و چند لحظه‌ای بیهوش شدم. وقتی چشمانم را باز کردم، نمی‌دانستم زنده‌ام یا مرده. مردم را در کنار خودم می‌دیدم اما قوه ادراکم درست کار نمی‌کرد، نفس هم بالا نمی‌آمد. کم‌کم حالم کمی روبه‌راه شد. اول از همه ناخن‌هایم را در دستانم فشار دادم، ببینم دستانم حس دارد یا نه. مرا با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند و چندین بار مورد معاینه قرار دادند. آزمایشات و عکس‌ها نشان می‌داد که هیچ اتفاق خاصی برای من نیفتاده است و فقط مهره 12 کمرم مقداری جمع شده بود که آن هم با یک عمل جراحی ساده، رفع شد. آن‌جا من به دکترها گفتم همیشه چتر کمکی به من می‌کرد ولی این بار هیچ کمکی نداشتم، در این حادثه دستان خداوند چتری شد برای من! این اتفاق حدود سال 93 افتاد. از آن زمان احساس می‌کنم دوباره متولد شدم. دوباره به این دنیا آمدم تا بتوانم کاری انجام دهم.

از اعماق دریا تا اوج آسمان

نمی‌شود بین زیبایی‌ها و لذت غواصی و پرواز یکی را انتخاب کرد. در هر دو یک حس پرواز به من دست می‌دهد. وقتی من در سطح آب هستم و به عمق 40 ، 50 متری می‌روم، مثل این‌ است که از یک ارتفاع به پایین نگاه کنم و دارم یک پرواز به صورت سقوط آزاد انجام می‌دهم. هر چه پایین‌تر می‌روم، نور خورشید کمتر و فضا تاریک‌تر می‌شود. رنگ‌ها را از دست می‌دهم ولی بسیار زیباست درست مثل همان موقعی که در پرواز هستم. آن‌جا از کوه بالا و بالاتر می‌روم و این‌جا از سطح آب پایین و پایین‌تر. هم آن مرا به اوج می‌رساند و هم این. هم عمق زیاد دریاها به من لذت می‌دهد و هم ارتفاع زیاد. نمی‌توانم بین آن‌‌ها انتخاب کنم.

اگر به من بگویند چه آرزویی داری می‌گویم از خدا می‌خواهم به من یک آبشش و دو بال هدیه بدهد.

کمی درباره غواصی و پاراگلایدر بدانیم

دوره آموزشی پاراگلایدر معمولا ده روز است و هر جلسه 2، 3 ساعته طول می‌کشد. البته معمولا افراد مدت بیشتری را صرف آموزش می‌کنند. این دوره سه سطح مبتدی، متوسطه و پیشرفته دارد. بعد از این دوره‌ها می‌توان دوره‌های آکروبات را آموزش دید. در پرواز با پاراگلایدر از یک چتر پارچه‌ای استفاده می‌شود که سوراخ‌هایی برای عبور هوا دارد. این چتر با بندهایی به فرمان‌های چتر به نام «بِرِک» که حرکت چترباز به وسیله آن صورت می‌گیرد، متصل می‌شود، چتر پاراگلایدر یک صندلی هم دارد که به آن «هارنس» می‌گویند و کسی که پرواز می‌کند روی آن می‌نشیند.

دوره غواصی هم دوره‌های یک ستاره تا 4 ستاره دارد که این دوره‌ها براساس عمق و عملیات‌ها تعیین می‌شود. در دوره‌های غواصی عملیات‌های مختلفی چون سرچ و ریکاوری، شناسی گیاهان دریایی برای امور پزشکی، جوشکاری زیرآب و... به افراد آموزش داده می‌شود. من علاوه بر این مسائل، دوره غواصی عمق‌های زیاد که غواصی «نیتراکسی» نام دارد را هم گذرانده‌ام. این نوع غواصی در عمق‌های 70ـ80 متری انجام می‌شود و معمولا برای کارهای صنعتی مورد استفاده قرار می‌‌گیرد.

تجهیزات غواصی از وسایل مختلفی تشکیل شده است. غواص‌ها لباس مخصوصی از جنس نئوپرن بر تن می‌کنند که دمای بدن آن‌ها را نگه می‌دارد. کفش مخصوصی هم دارند که به آن فین می‌گویند. جلیقه‌ای به نام BCD که کنترل شناوری غواص را به عهده دارد از دیگر وسایلی است که غواص‌ها از آن استفاده می‌کنند. وقتی غواص می‌خواهد زیر آب برود، جلیقه‌‌اش را از هوا خالی می‌کند و وقتی می‌خواهد روی آب بیاید، آن را پر از هوا می‌کند. غواص‌ها با خود تانکی پر از هوا که از اکسیژن، نیتروژن و دیگر گازها تشکیل شده، به همراه دارند که از طریق آن غواص می‌تواند زیر آب نفس بکشد. این تانک با شلنگی به وسیله‌ای به نام رگلاتور متصل است که با دم و بازدم غواص کار می‌کند و هوا را به او می‌رساند. این وسایل به همراه دیگر تجهیزات غواصی باید تا لحظه آخری که غواص درون آب است، همراه او باشد.

خطرات هست اما زیبایی بیشتر است

در غواصی و پرواز هم مثل همه ورزش‌های دیگر خطرات وجود دارد. اصلا در زندگی معمولی هم ممکن است ما دچار خطر و حادثه شویم اما من معتقدم اگر ایمان به خدا داشته باشیم و در رشته ورزشی هم که فعالیت می‌کنیم دانش و مهارت کافی به دست بیاوریم، می‌توانیم موفق باشیم و مطمئنا خداوند هم به ما در این راه کمک خواهد کرد.

آسمان و دنیای زیر آب آنقدر زیبا و جذاب است که خطرات در ذهن آدم کمرنگ می‌شود. موجودات مختلف و بعضا خطرناکی زیر آب وجود دارد اما اگر به آن‌ها آزار نرسانیم و جلب توجه نکنیم آن‌ها به ما حمله نمی‌کنند. این‌قدر که ما آدم‌ها دریا را مورد هجوم خودمان قرار دادیم و محیطش را ویران کردیم،‌ حیوانات به انسا‌ن‌ها ضربه نمی‌رسانند.

سرباز وطن، عاشق ارزش‌ها

من در کنار کار آموزش و فعالیت‌های ورزشی، مهم‌ترین کاری که به نظر خودم انجام می‌دهم این است که سعی می‌کنم به عنوان یک سرباز وطن، از مرزهای کشورم و ارزش‌های انقلابی دفاع کنم. برای این هدف کارهای نمادین زیادی انجام دادم. یک بار در مرز آبی دریای عمان و اقیانوس هند پرچم ایران را در عمق 40 متری خلیج‌فارس نصب کردم، یک بار هم در مرزهای هوایی چابهار و پاکستان با حمل پرچم ایران پرواز کردم. بارها هم عکس شهدای مختلف مثل شهدای آتش‌نشان در حادثه پلاسکو را زیر آب بردم و در آنجا نصب کردم. این فرهنگ‌سازی‌ها برای من اهمیت زیادی دارد. من یک بسیجی و عضو کانون ورزش‌های آبی سپاه محمدرسول‌الله‌‌صلی‌الله علیه‌و آله هستم و افتخار این را دارم که بانوان بسیجی آموزش می‌دهم.

از مسائل دیگری که در طول سال‌های فعالیتم برایم اهمیت داشته، پاسداشت ارزش‌های اسلامی و انقلابی میهن عزیزم بوده است. متأسفانه برخی از خانم ها فکر می‌کنند اگر حجاب نداشته باشند، راحت‌ترند اما وقتی در بطن کار قرار بگیرید، متوجه خواهید شد که با حجاب خیلی ایمن‌تر هستید و از خیلی خطرات اجتماعی درامانید. وقتی حجاب داشته باشید دیگر کسی به جنسیت شما نگاه نمی‌کند و فقط حواس‌ها معطوف مهارت و کاری که شما انجام می‌دهید، می‌شود. من تاکنون سعی کردم تمام رکوردهای ورزشی‌ام با حجاب اسلامی باشد. همانطور که مشخص است شخصی که پرواز می‌کند از لحاظ بدنی در موقعیت خاص و سختی قرار دارد ولی من برای اولین بار در دنیا با چادر پرواز کردم تا این واقعیت که حجاب مانع نیست را به رخ همه دنیا بکشم. من حتی برای غواصی هم پوشش خاصی استفاده می‌کنم تا حرمت‌هایی که وجود دارد حفظ شود. به نظرم وقتی پرواز را با حجاب کامل انجام می‌دهم یا در غواصی از پوشش استفاده می‌کنم در حقیقت دارم به تمام گیتی و هستی احترام می‌گذارم و این برای من افتخار است. فیلم تمام فعالیت‌هایم را هم در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارم تا نشان دهم در ایران‌ بانوانی هستند که می‌توانند به تمام دنیا درس بدهند.

لوحی بالاتر از تمام مدارک

یکی از افتخارات من در مدت فعالیت‌های ورزشی‌ام برمی‌گردد به لوحی که از طرف دفتر رهبری برایم فرستاده شد. من دوست داشتم ایشان از نزدیک در جریان کارها و فعالیت‌های من قرار بگیرند، برای همین فیلم پروازها و غواصی‌هایم را برای دفتر ایشان ارسال کردم. از طرف دفتر ایشان برای من لوحی فرستاده شد که از همه دانش‌نامه‌های تحصیلی و گواهینامه‌ها و مدارکی تا به حال دریافت کردم، برای من باارزش‌تر و بالاتر بود.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: