عاطفه میرافضل
پدرش از اعراب بنینَبهان، تیرهای از قبیله طییء، و مادرش عقیله، دختر ابوحُقَیق، از بزرگان بنینضیر بود. از کعب با نسبت طائی یاد شده است. هنگامی که پدرش درگذشت، مادرش وی را نزد برادران خود برد. کعب در میان بنینضیر پرورش یافت و آیین یهود را برگرفت. به این دلیل، گاه وی را از این قبیله شمردهاند. طبق روایتی دیگر، پدر کعب به خاطر خونی که در روزگار جاهلیت از قبیله خویش ریخته بود به یثرب رفت و با بنینضیر پیمان بست. کعب شاعری سخنور و در پارهای اشعار، وی را سیدالاحبار نامیدهاند. او بسیار ثروتمند و از این لحاظ سرآمد یهودیان حجاز بود و به همکیشان خود کمک مالی میکرد. بنا بر روایتی، لفظ طاغوت در آیه ۶۰ سوره نساء به او اشاره دارد.
پیامبر گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله بعد از هجرت به مدینه، با توطئههای مختلفی از طرف مشرکان و یهودیان که در داخل و خارج مدینه زندگی میکردند، مواجه شد و خداوند، پیامبرصلیاللهعلیهوآله را به صبر و تقوا سفارش فرمود: «یقینا در اموال و جانهایتان امتحان خواهید شد، و مسلما از کسانى که پیش از شما کتاب آسمانى به آنان داده شده و [نیز] از کسانى که شرک ورزیدند، سخنان رنجآور بسیارى خواهید شنید، و اگر شکیبایى ورزید و [از تجاوز از حدود الهى] بپرهیزید [سزاوارتر است.] این امورى است که ملازمت بر آن از واجبات است.» (سوره آل عمران. آیه 186) اما با گذشت زمان و اوج گرفتن دشمنی و حتی گاه خیانت آنان، پیامبر در دورههای زمانی مختلف دستور به جنگ و یا قتل آنها را داده است.
بنابر روایتی، یکی از موارد فوق، به درک واصل کردن «کعب بن اشرف» است. او خیانتها و دشمنیهای بسیاری نسبت به مسلمانان و پیامبر داشت که به تعدادی از آنها به صورت مختصر اشاره میشود.
سوگواری نمایشی برای کشتگان جنگ بدر
وقتی در جنگ بدر، گروهی از قریش کشته شدند و مسلمانان به پیروزی رسیدند، پیامبرصلیاللهعلیهوآله زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را به مدینه فرستاد تا مژده آن پیروزى را به مردم دهند. کعب وقتی این را شنید، گفت: «واى بر شما! راست میگویید؟ اینان اشراف عرب و پادشاهان مردم بودهاند. اگر محمد اینان را کشته باشد، زیر زمین بهتر از روى زمین است. سپس به مکه رفت. او در واکنش به این حادثه، بر کشته شدگان مشرکان مکه در بدر نیز عزاداری و گریه کرد و در مکه، مشرکان را بر جنگ با پیامبر تهییج کرد و حتی آنان را بر سرودن شعر علیه پیامبر اسلام ترغیب میکرد. حتی در برخی منابع نقل شده است که در سؤال کفار مکه که آیا دینِ آنان را برتر میداند یا دین محمد؛ دین کفار مکه را برتر دانسته و با آنان پیمان بست و خداوند در آیهای این عمل آنان را سرزنش کرد.
اشعار وهن
شعر او در تمسخر و اهانت به پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله: در تاریخ نقل شده است کعب در بسیاری از مواقع اشعاری را بر علیه پیامبر اسلام میسرود و از آنجا که شخص شاعر و فصیحی بود؛ لذا گسترش و نفوذ شعر او نیز بیشتر بوده است. برخی از مسلمانان اشعار او را با اشعار دیگری پاسخ گفتند، از جمله حسان بن ثابت به دستور پیامبرصلیاللهعلیهوآله، مکیانی را که به وی پناه داده بودند، هجو گفت.
البته توجه به این نکته ضروری است که، نقش شعر در آن زمان بسیار پر رنگتر از نقش امروزی آن است. شاید نقش شعر در میان عرب جاهلی را بتوان به مانند صنعت و هنر فیلمسازی امروز دانست. اگر در آن روز شخص قدرتمند و فصیحی مانند کعب، شعری علیه پیامبر اسلام سرود مانند این است که امروزه کسی به دروغ و با استنادات باطل، فیلمی را علیه آنحضرت ساخته باشد و طبیعتا شیوع و نفوذ این شعر بسیار بیشتر از گفتارها و حتی شعرهای افراد عادی بوده است.
مسلمان آزاری
اذیت، تهمت و تمسخر مسلمانان: کعب، مسلمانان را نیز بسیار اذیت و آزار میداد. در مورد او گفته شده است که اسم زنان مسلمان را میآورد و آنان را به تمسخر میگرفت و علیه مسلمانان شعر میسرود.
کعب علاوه بر فعالیتهای تبلیغاتی بر ضد مسلمانان مخالف فعالیتهای اقتصادی و تجاری آنان نیز بوده است. او به هنگام برپایی بازار مسلمانان در محله بقیعالزبیر مدینه، طنابهای بازار مسلمانان را برید، از این رو، به دستور پیامبر، مکان بازار را به جایی نزدیک مسجدالنبی منتقل کردند.
چه کسی شر پسر اشرف را کم میکند؟
در مورد کشته شدن کعب اختلافاتی وجود دارد:
1ـ نظریه رایجی میان اهل سنت پیرامون قتل کعب وجود دارد که هیچ منبع شیعی این داستان را به صورت مستقل نقل نکرده است و تنها در معدودی از کتابهای شیعی با استناد به منابع اهل سنت آنرا اینگونه ذکر کردهاند.1 بعد از اذیت و آزارهای کعب، پیامبرصلیاللهعلیهوآله فرمود: «چه کسی شر فرزند اشرف را کوتاه میکند؟» محمد بن مسلمه گفت: «اى پیامبر خدا! من این کار را میکنم و او را میکشم.» پیامبر فرمود: «انجام بده»... در نهایت محمد بن مسلمه، ابو نائله که برادر رضاعی کعب بود و چند تن دیگر بر کشتن کعب بن اشرف همسخن شدند، آنها ابو نائله را پیش وى فرستادند که با او سخن گفت و شعرى خواند و پس از آن گفت: «اى ابن اشرف! من به حاجتى پیش تو آمدهام آن را نهان دار».
کعب گفت: چنین کنم، (در ادامه ابو نائله به بدگویی از پیامبر پرداخت و برای تعدادی از افراد که مانند او فکر میکردند، درخواست کمک از کعب کرد)... در نهایت تصمیم بر این شد که ابو نائله به همراه تعدادی پیش کعب بیایند و او به آنها کمک کند. سپس همگان پیش پیامبر رفتند و آن حضرت آنها را روانه کرد و فرمود: «به نام خدا بروید» و دعا کرد: «خدایا! کمکشان کن». آنگاه پیامبر به خانه بازگشت و آنها به سمت قلعه کعب رفتند و ابو نائله بانگ زد و کعب از بستر برخواست و ساعتى با آنها سخن گفت سپس به راه افتادند تا اینکه محمد بن مسلمه ضربتی بر کعب زد و او را کشت. سپس پیش پیامبر خدا رفته و خبر کشته شدن دشمن خدا را به او دادند. وقت صبح، یهودیان از کشته شدن دشمن خدا هراسان شدند و هیچ یهودى نبود که بر جان خویش نترسد. به نظر میرسد، قتل کعب بن اشرف مدت کوتاهی پیش از محاصره و اخراج بنینضیر از مدینه روی داده باشد. به نوشته حلبی بنی نضیر هنگام نقض پیمان، عزادار کعب بن اشرف بودند. شرکتکنندگان در سریه ذکر شده پس از انجام دادن مأموریت خود، در آخر شب نزد پیامبر رفتند و به آن حضرت مژده دادند. به روایتی نیز، آنان در کنار بقیع تکبیر گفتند و رسول خداصلیاللهعلیهوآله دریافت که آنان موفق شدهاند. روز بعد، یهودیان از اینکه سرورشان کشته شده بود، هراسان نزد پیامبر رفتند. پیامبر کارهای ناپسند و اشعار و آزار کعب را به آنان یادآوری کرد و آنان را به قرار صلحی دعوت نمود.
سریه بنا به قولی، به سپاهی گفته میشود که به دستور رسول خداصلیاللهعلیهوآله به سوی مکانی و برای انجام مأموریتی اعزام میشوند، بدون آنکه پیامبرصلیاللهعلیهوآله همراه آنان باشد. مورخان از این رویداد با عنوان سَرِیه یاد کرده و تاریخ وقوع آن را چهاردهم ربیعالاول در سال سوم هجری ذکر کردهاند.
نظر منابع شیعه
منابع شیعی عموما کشتن کعب را در زمان درگیری پیامبرصلیاللهعلیهوآله با قبیله بنینضیر دانستهاند که البته در میان این منابع نیز اختلاف نظر وجود دارد:
برخی منابع شیعی اشاره کردهاند: در شبی که مسلمانان بر قبیله بنینضیر پیروز شدند، کعب نیز کشته شد.2 البته در نقلها آمده که علت اینکه پیامبر با بنینضیر وارد جنگ شد نیز به جهت کعب بوده و در واقع کعب آتشی را روشن کرد که خود و قبیلهاش در آن سوختند: «حضرت رسولصلیاللهعلیهوآله نزد کعب بن اشرف رفت تا از وى قرض بگیرند، او ابتدا به پیامبر احترام نمود و از وى تجلیل کرد، پس از اینکه حضرت با اصحاب خود نشستند، کعب به بهانه فراهم کردن غذا از مجلس بیرون شد، ولى در نظر داشت آنجناب را به قتل برساند. در این هنگام، جبرئیل فرود آمد و پیامبرصلیاللهعلیهوآله را از نیت او مطلع ساخت، حضرت رسول از خانه کعب بیرون رفت و چنین وانمود کرد که براى قضاى حاجتى میرود، پیامبر چون میدانست اطرافیان کعب اصحاب او را نخواهند کشت؛ لذا به تنهایى راه مدینه را در پیش گرفت. (زیرا خانه و قبیله کعب در خارج مدینه بود) هنگامى که پیامبر به مدینه مراجعت میکردند یکى از اصحاب کعب که براى کمک و یارى او میآمد در راه، رسول خدا را دید و جریان را به کعب اطلاع داد و پیامبر محمد بن مسلمه را نزد بنینضیر فرستاد و آنان را میان کوچ کردن از آنجا و یا جنگ مخیر ساخت3»
اما در برخی منابع دیگر آمده است: کعب و افراد قبیله او کشته نشدند، بلکه تنها اموال آنان مصادره شده و از آنجا بیرون رانده شدند و کعب نیز طبیعتا با آنها از آنجا خارج شده است.4
قلعه کعب بن اشرف در ناحیه عوالی قرار داشت. برخی محققان معاصر از وجود ویرانههای این قلعه در بلندیهای حَره (ریگستان) جنوبی بنینضیر، در حدود چهار کیلومتری جنوبشرقی مسجدالنبی، گزارش دادهاند.
پینوشت
1ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 20، ص 10 ـ 12، دار إحیاء التراثالعربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
2ـ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفه حججالله علیالعباد، ج 1، ص 92 ـ 93
3ـ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 188
4ـ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 2، ص 359