محسن شهمیرزادی
در روزهای گذشته و پس از بازگشت تحریمها علیه ایران، نامهای سرگشاده از سوی جمعی از اهالی هنر و برخی فعالان مدنی خطاب به «مردم جهان» منتشر شد. در این نامه که افرادی چون رخشان بنیاعتماد، اصغر فرهادی، کیانوش عیاری، حسین علیزاده و... آن را امضا کرده بودند، بر تأثیر تحریمها روی مردم ایران تأکید شده بود و نویسندگان آن، مردم ایران را تنها تاواندهندگان این تحریمها معرفی کرده بودند. در این نامه کوتاه آمده است: «ما اهالی فرهنگ و کنشگران مدنی ایران برآنیم با کلامی ورای زبان ناکارآمد سیاست با شما مردم جهان سخن بگوییم؛ بار دیگر تحریمهای دولت آمریکا علیه ایران آغاز شد اما خاماندیشانه است بپنداریم که نتیجه اعمال این تحریمها دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهرهمندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی برای ملت ایران است. ملت ایران، تنها تاوان این تحریمها را خواهد داد. سیاستگذاران دیر یا زود میروند اما فجایع حاصل از عملکرد غلط آنها جهانی را میسازد که ما و شما و فرزندانمان در طول تاریخ پیش رو، دست به گریبان کابوس آن خواهیم بود. همصدایی ما و شما در هر گوشه از جهان و توجهدادن به نتایج فاجعهبار شرایط تحمیلشده بر ملت ایران، میتواند سیاستگذاران و سیاستهای غیرانسانیشان را متوقف کند. با ما همصدا شوید.»
پرچم آمریکا در میدان آزادی!
واکنش بینالمللی هنرمندان نسبت به وقایعی همچون تحریمها علیه ایران پیشینهای طولانی دارد، به گونهای که بارها مضامین مشابه متن این نامه از زبان دیگر هنرمندان نیز در این مدت مطرح شده است. فرهادی همزمان با دستور ترامپ مبنی بر ممانعت از ورود شهروندان 6 کشور از جمله ایران به آمریکا و در نتیجه جلوگیری از ورودش به مراسم پایانی جشن اسکار ـ بر خلاف اینکه گمانهزنیها از اعتراض وی نسبت به تحریمها و عدم ارسال فیلمش به اسکار خبر میداد ـ نامهای را به همراه فیلم خود به اسکار فرستاد. فرهادی بدون توجه به اینکه تحریمهای ظالمانه از جانب چه دولتی و علیه چه کشوری اعمال شده است، در بیانیه خود آورد: «تقسیمبندی جهان به ما و دشمنان ما توسط سیاستمداران افراطی، باعث ترس میشود، ترسی که توجیهی است دروغین برای خشونتها و جنگها؛ جنگهایی که مانع بزرگی بودهاند برای رسیدن به دموکراسی و رعایت حقوق بشر در کشورهایی که مورد تهاجم واقع شدهاند.» علیرضا داوودنژاد نیز دیگر کارگردان ایرانی بود که خطاب به ترامپ نامهای نوشت و با ادبیاتی عجیب ضمن آرزوی موفقیت برای رئیسجمهور آمریکا(!) در این نامه آورد: «ملت بزرگ آمریکا، با هنرمندان، ورزشکاران و دانشمندان خود به هر چه که بخواهد میرسد و به ارعاب، تهدید و آزار ملتهای دیگر احتیاجی ندارد. (...) ملت آمریکا که آمیزهای از همه ملتهای جهان است، پرچمدار محبت و احترام به نوع بشر خواهد شد. باید قدر این ملت بزرگ را دانست و محبوبیت و احترام را به اصلیترین نماد هر کشور یعنی پرچم آن بازگرداند.» او در انتهای نامه خود نیز نوشت: «من به عنوان یکی از هنرمندان کشور ایران، قول میدهم با پیشقدم شدن شما برای عاری ساختن جهان از تسلیحات هستهای، شخصا پرچم آمریکا را در میدان آزادی تهران به اهتزاز درآورم.» (!)
نکات خوانده نشده یک نامه
نامه
اخیر برخی هنرمندان درباره تحریمهای بینالمللی، اگرچه ویژگیهای مشترکی با سایر
واکنشهای هنرمندان در این موضوع داشته است اما به نوبه خود دارای ویژگیهای
متمایزی است که نکات مطرح شده در آن قطعا جای تأمل دارد. این نامه «خطاب به مردم
جهان» نگاشته شده است؛ مخاطب مبهمی که مشخص نیست دقیقا چه کسانی از چه صنفی هستند
و با خواندن این نامه چه انتظاری از آنها میرود. قطعا برخی از این هنرمندان
آوازهای فراتر از مرزهای ایران دارند اما گستره نام امضاکنندگان و قوت رسانهای
نامه تا چه میزان وسیع است که انتظار برود مردم جهان به خواندن این نامه مبادرت
ورزند و به دنبال آن اقدام متناسب کنند. شفافیت در هدف نگارش نامه دیگر چالش موجود
در آن است.آنچه بیش از همه در این نامه مطرح شده تأثیر مستقیم تحریمها بر مردم
ایران است؛ مسألهای که خود نویسندگان نامه نیز بر آن تأکید داشتهاند که «خاماندیشانه»
است اگر بپنداریم نتیجه اعمال این تحریمها به سود مردم است. آیا کسی چنین انتظاری
از تحریمها دارد و از اساس مگر تحریم بناست کاری جز نارضایتی عمومی از حاکمیت
ایجاد کند؟ پس تجاهل عارف و خود را به ندانستن زدن چه دلیلی دارد که به واسطه آن
هنرمندان نامدار کشور زیر نامهای را امضا کنند که جز بدیهیات چیزی در آن نگاشته
نشده است و مشخص نیست هدف از نگاشتن آن چیست؟ آیا هدف این است که مخاطبان نامه بر
سیاستمداران آمریکا فشار آورده تا سیاستهای غیرانسانیشان را متوقف کنند یا آنکه
تحریمها به گونهای طراحی شوند که بر دولت و نه ملت ایران فشار آورد؟! چرا در
نامه به صراحت و شاید به شیطنت تفاوت بزرگی بین مردم و کشور قائل و در آن بیان شده
که ملت ایران، تنها تاوان این تحریمها را خواهد داد. این جدا انگاشتن در ادامه
نامه نیز به وضوح قابل مشاهده است، به گونهای که به نظر میرسد این نامه نهتنها
نقش مثبتی در جهت مناسبات بینالمللی ندارد، بلکه خود میتواند به عنوان دستاورد
مثبت تحریمها برای آمریکا ـ یعنی وحدتشکنی در کشور ـ به شمار آید. فارغ از اینکه
شیوه نابخردانه در نگاشتن این نامه خود میتواند عاملی برای تشدید فشارها و تحریمها
محسوب شود، باید از اهداف این نامه پرسید که دقیقا کارایی این چند سطر با آن همه
اسم در ذیل آن چیست؟ با این وجود، حتی میتوان این نامه با مخاطب مبهم و هدف
نامشخص را تنها اعلانیهای دانست شاید برای سیاستگذاران خارجی. شاید اشاره به
مشکلات مردم از قبیل تحریمهای دارویی، غذایی و... میتوانست کمی مخاطب منصف را
نسبت به نیت نویسندگان آن امیدوار کند اما بیتوجهی به مشکلات مردم در متن نامه و
ادبیات در آن به گونهای مورد استفاده قرار گرفته است که نمیتوان خوشبینانه به
آن نگاه کرد.(...)
به هر حال این نامه میتوانست با مخاطب و هدفی مشخصتر در عین دفاع از مردم، به تحریمهای ظالمانه واکنش قاطع نشان دهد، آمریکا را صراحتا «محکوم» کند و نهتنها مورد تمجید مردم و مخاطبان داخلی قرار گیرد که اثر بینالمللی مفیدتری را نیز به همراه داشته باشد.
وطن امروز