کد خبر: ۲۷۹۷
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۵
پپ
صفحه نخست » شما و ما

می‌گویند مسجد شاه تعداد قابل توجهی توالت داشت که نه تنها مورد استفاده مسجد بروها و نمازگزاران قرار می‌گرفت بلکه به داد عابرین هم می‌رسید و حداقل باعث می‌شد این دسته نیز گذارشان به مسجد بیفتد. حکایت می‌کنند که آفتابه‌داری آن‌جا بود که آفتابه‌ها را پس از مصرف یکی یکی پر می‌کرد و در اختیار مراجعین قرار می‌داد. اگر شما می‌خواستید که آفتابه قرمز رنگ را بردارید به شما می‌گفت آن آبی را بردار! اگر می‌خواستید آفتابه آبی را بردارید می‌گفت آن مسی را بردار! اگر دستتان به سمت مسی می‌رفت می‌گفت آن سبز را بردار!... یک نفر از او پرسید که چه فرقی می‌کند که من مدام آفتابه را بردارم؟ گفت: اگر من تعیین نکنم که کدام را برداری، پس من این‌جا بوق هستم!

-----------------------

فرصت ندادن به وسوسه شیطان

روزی یکی از بازرگانان متدین در صحن مقدس امام حسین‌علیه‌السلام در کربلا در جمعی نشسته بود و گفتگو می‌کرد. در این وقت یک نفر آمد و در وسط صحن به آن‌ها گفت: فلان تاجر از دنیا رفت. بازگان مذکور تا این سخن را شنید، به حاضران گفت: آقایان گواه باشید که این تاجر، فلان مبلغ از من طلبکار است. یکی از حاضران گفت: چه موجب شد که این وقت این سخن را در این وقت بگویی؟ بازرگان گفت: من مبلغی را از این تاجر فوت‌شده، قرض گرفتم و هیچ‌گونه سندی به او نداده‌ام و هیچ‌‌کس جز خودش اطلاع نداشت،‌ ترسیدم شیطان با وسوسه خود مرا گول بزند و این مبلغ را به بهانه این‌‌که کسی اطلاع ندارد به ورثه او ندهم،‌ شما را گواه گرفتم تا برای شیطان هیچ‌گونه فرصت و راه طمع به سوی من باقی نماند و توطئه شیطان را جلوتر نابود نمایم.

حکایت‌های شنیدنی، محمد محمدی اشتهاردی

......................................................

نه مال جاوید ماند و نه فرزند

لقمان حکیم به فرزندش می‌گفت: فرزندم! پیش از تو مردم برای فرزندانشان اموالی گرد آوردند. ولی نه، اموال ماند و نه فرزندان آن‌ها، و تو بنده مزدوری هستی. دستور داده‌اند کار بکنی و مزد بگیری! بنابراین کارت را به خوبی انجام بده و اجرت بگیر! در این دنیا مانند گوسفند مباش که میان سبزه‌زار مشغول چریدن است تا فربه شود و زمان مرگش هنگام فربهی اوست. بلکه دنیا را مانند پل روی نهری حساب کن که از آن گذشته و آن را ترک می‌کنی که دیگر به سوی آن برنمی‌گردی... بدان چون فردای قیامت در برابر خداوند توانا بایستی از چهار چیز سؤال می‌شود:

1ـ جوانیت را در چه راهی از بین بردی؟

2ـ عمرت را در چه راهی نابود نمودی؟

3ـ مالت را از چه راهی به دست آوردی؟

4ـ مالت را در چه راهی خرج کردی؟

فرزندم! آماده آن مرحله باش و خود را برای پاسخگویی حاضر کن!

.....................................

اول گناه

بشربن‌منصور،‌ یک روز نماز می‌گزارد. کسی کنار او نشسته بود و نماز وی را می‌نگریست. پیش خود، بشر را تحسین می‌کرد و حسرت می‌خورد. از درازی سجده‌ها و حالت او در نماز تعجب می‌کرد و در دل، به او آفرین می‌گفت. بشر نماز خود را پایان داد و همان‌دم، رو به مردی که در گوشه نشسته بود و او را می‌نگریست، کرد و گفت: ای جوانمرد! تعجب مکن. کسی را می‌شناسم که چون به نماز می‌ایستاد، فرشتگان صف در صف می‌ایستادند و به او اقتدا می‌کردند. اکنون در چنان حالی است که دوزخیان نیز از او ننگ دارند. مرد گفت: او کیست؟ گفت: ابلیس. بزرگی گفت: اگر همه شب بخوابید و بامداد در دل بیم داشته باشید،‌ بهتر از آن است که همه شب تا صبح عبادت کنید و بامداد، گرفتار عجب و کبر باشید. اولین گناه که پدید آمد‌، کبر بود که از شیطان سر زد.

کیمیای سعادت، ابوحامد محمد غزالی

....................................

ترس از گناه

حضرت علی‌علیه‌السلام مردی را دید که آثار ترس و خوف در سیمایش آشکار است. از او پرسید: چرا چنین حالی به تو دست داده است؟ مرد جواب داد: من از خدا می‌ترسم. امام فرمود: بنده خدا! نمی‌خواهد از خدا بترسی، از گناهانت بترس و نیز به خاطر ظلم‌هایی که درباره بندگان خدا انجام داده‌ای. از عدالت خدا بترس و آنچه را که به صلاح تو نهی کرده است در آن نافرمانی نکن، آن‌گاه از خدا نترس؛ زیرا او به کسی ظلم نمی‌کند و هیچ‌گاه بدون گناه کسی را کیفر نمی‌دهد.

بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج 70، ص 392

....................................

دهاتی دانشمند

می‌گویند: یک وقت یک خارجی آمده بود کرج. با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جواب‌های نغز و پخته‌ای به او می‌داد. هر سؤالی که می‌کرد،‌ خیلی عالی جواب می‌داد. بعد او گفت که تو این‌ها را از کجا می‌دانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم، فکر می‌کنیم.»

تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مرتضی مطهری

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: