فائقه بزاز
هر سال این آدمها در یک مسیر طولانی دوباره از مادر متولد میشوند. مسیر نورانی است و راه دراز است و دشوار اما انتهایش همان بهشت موعودی است که خدا وعدهاش را به دلهای بیقرار داده؛ دلهایی که میان چهارچوبهای زنگزده روزمرگی، آرام نمیگیرند و قرار نمییابند.
شاید این مسیر باید با هروله طی شود؛ هرولهای میان اماننامههای عصر نوین؛ از بهانهها و دلمشغولیهای تکراری، اسارت میان بگیر و ببندهای زندگی گرفته تا رسیدن به بهشت امن خدا.
آقا جانم! یک سال زمانی بس طولانی است برای دلهای تنگی که از شدت غمت جان میدهند. یک سال تمام است که رهروان مسیرت منتظرند و در تمام این یک سال، انگار روزها، ساعتها، ثانیهها تنها گرد مدار غم تو میچرخند و میچرخند، تا ما را دوباره به سویت پرواز دهند.
و اربعین انگار که آخر فصل عشق و دلدادگی باشد حکایت سینههای سوزان و پاهای برهنهای است که خداحافظی از روزهای داغ و پرالتهاب محرمی بودن را به سلامی سوزان پیوند میدهد.
اربعین مسیری سیال است از بودن به شدن، کندن، رفتن و رسیدن، از عطشِ میل به دیده شدن، اینکه ارباب نظاره کند و نگاه مهربانش را بر سر راهیان بکشاند.
و پر است از راز و رمزهای جاودانه؛
از عطش و شرمندگی، خیمه و آتش، گوشواره و فرار، خار مغیلان و پیکر شرحه شرحه، نی و فرات، گودی قتلگاه و گیسوان پریشان.
پر است از صدای قدمها، ایثار و زدودن زنگارها، پشت سر گذاشتن تکلفهای زمینی، برون آمدن از پیلهها و پریدن و شکوهی که زمین را با قیامت و محشرش آشنا میکند.
در این مسیر، رفتن، تجلی آن اشتیاق بیانتهایی است که روح را به دیار جاودانگی و لقای خداوند پیوند میدهد و اشک، آب رحمتی است که همه تیرگیها را از سینه میشوید و دل را به فطرت توحیدی اتصال میدهد.
و اکنون در این عصر، گویا زمان، قافله این عاشقان را هزار و چهارصد سال دیرتر به صحرای کربلا راه داده است.
و تو در این مسیر بخوان «قل اعوذ بربالفلق» که این سرخی از خون فرزند رسول خداصلیاللهعلیهوآله، حسینبنعلیعلیهالسلام، رنگ گرفته است!
اما هیهات که در این میان، من جا ماندهام...
اما سلام میدهم و دلخوشم که فرمود :
هر آنکه در دل خود یاد ماست زائر ماست .