کد خبر: ۲۷۶۴
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۷:۵۲
پپ
صفحه نخست » شما و ما

شهید ثانی‌رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در یک رؤیای صادقه، یکی از بزرگان را دید و احوالش را پرسید. او گفت: «از وقتی که از دنیا رفته‌ام تاکنون یک سال است، به علت کاری که کرده‌ام گرفتار هستم.» شهید ثانی ماجرا را پرسید. او ادامه داد: «روزی در راهی عبور می‌کردم که فردی یک بار کاه وارد شهر کرد. من بدون این‌که به او اطلاع دهم و اجازه بگیرم، ‌یک پر کاه از بارش برای تمیز کردن دندان‌هایم برداشتم و نزد خودگفتم که یک ذره کاه دیگر رضایت گرفتن نمی‌خواهد. اما به خواطر همین پر کاه یک سال است که در گرفتاری هستم.»

.........................................

گوهر معنوی

ابوسعید ابوالخیر وارد مجلس شد و به صحبت پرداخت. در ضمن صحبت فرمود: وقتی وارد مجلش شدم جواهرات بسیاری ریخته بود، چرا جمع نکردید؟ عده‌ای برخاستن تا جواهرات را جمع کنند ولی چیزی نیافتند. عرض کردند: ما چیزی نیافتیم! فرمود: منظورم گوهرهای معنوی است و آن به «خدمت» حاصل می‌شود. وقتی شما به آن‌هایی که به مجلس عاشقان خدا می‌آیند خدمت کردید، آن گوهرهای معنوی را به دست می‌آورید.

سر دلبران، صفحه 33

.......................

خواجه و نظام

خواجه‌ای غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجیر بخرد و زود بیاید. غلام رفت و دیر آمد و انگور تنها آورد. خواجه او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری می‌فرستم باید چند کار کنی و زود بیایی، نه آن‌که پی چند کار می‌روی دیر بیایی و یک کار کنی. غلام گفت: بچشم،‌ از این به بعد. بعد از چند روز اتفاقا خواجه مریض شد و او را پی طبیب فرستاد. غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد. خواجه گفت: این‌ها چه کسانند؟ گفت: تو با من گفتی چون پی کارت فرستم چند کار بکن و زودبیا. اکنون این طبیب است که جهت معالجه آورده‌ام، این غسال است که اگر مُردی غسلت دهد، این آخوند است که بر تو نماز بخواند، این تلقین‌خوان است و این قبر کن است و این قرآن‌خوان!

کشکول، شیخ محمد منتظر یزدی

...................................

ایمان از من،دفاع از خدا

به شهید بهشتی می‌گفتند: انحصار‌طلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار.

دوستانش گفته بودند چرا جواب نمی‌دهی؟! تا کی سکوت؟! می‌گفت مگر نشنیده‌اید قرآن می‌گوید: «إِن‌َّ الله یُدافِعُ الَّذی آمَنوا» یعنی وظیفه من این است که ایمان بیاورم، کار خدا این است که از من دفاع مند. دعا کن من وظیفه خودم را خوب انجام دهد خدا کارش را خوب بلد است.

........................

زاهد نادان

زاهدی از مردم کناره گرفت و به بیابان رفت و در محل خلوتی مشغول عبادت شد و تصمیم گرفت در انزوا و تنهایی به سر برد و وارد شهر و اجتماع نشود. او در کنج خلوت عبادت خود عرض می‌کرد: «خدایا رزق و روزی مرا که قسمت من کرده‌ای به من برسان» هفت روز گذشت و هیچ غذایی به دستش نرسید و از شدت گرسنگی نزدیک بود بمیرد، به خدا عرض کرد: خدایا روزی تقسیم‌شده مرا به من برسان وگرنه روحم را قبض کن. از جانب خداوند به او تفهیم شد که: به عزت و جلالم سوگند، رزق و روزی به تو نمی‌رسانم تا وارد شهر گردی و به نزد مردم بروی. او ناگزیر شد وارد شهر شد، یکی غذا به او رسانید، دیگری آب و نوشیدنی به او داد تا سیر و سیراب گردید. او به حکمت الهی آگاهی نداشت، در ذهنش خطور کرد که مثلا چرا مردم به او غذا رساندند ولی خدا نرسانید و... از طرف خداوند به او تفهیم شد که آیا تو می‌خواهی با زهد (ناصحیح خود) حکمت مرا از بین ببری آیا نمی‌‌دانی که من بنده‌ام را به دست بندگانم روزی می‌دهم و این شیوه نزد من محبوب‌تر است از این‌که به دست قدرتم روزی بدهم.

هزار و یک داستان، محمد محمدی اشتهاردی

..........................

آزمایش مخصوص بندگان نیک

مردی خانه بزرگی خرید. مدتی نگذشت خانه‌اش آتش گرفت و سوخت. رفت و خانه دیگری با قرض و زحمت خرید. بعد از مدتی سیلی در شهر برخاست و تمام سیلاب شهر به خانه او ریخت و خانه‌اش فرو ریخت. شیخ را ترس برداشت و سراغ عارف شهر رفت و راز این همه بد بیاری و مصیبت را سؤال کرد. ابوسعید ابوالخیر گفت: خودت می‌دانی که اگر این همه مصیبت را آزمایش الهی بدانیم، از توان تو خارج است و در ثانی آزمایش مخصوص بندگان نیک اوست. شیخ گفت: تمام این بلاها به خاطر یک لحظه آرزوی بدی است که از دلت گذشت و خوشحالی ثانیه‌ای که بر تو وارد شده است. شیخ گفت: روزی خانه مادرت بودی، از دلت گذشت که خدایا مادرم پیر شده است و عمر خود را کرده است،‌ کاش می‌مرد و من مال پدرم را زودتر تصاحب می‌کردم. زمانی هم که مادرت از دنیا رفت،‌ برای لحظه‌ای شاد شدی که می‌توانستی خانه پدری‌‌ات را بفروشی و خانه بزرگ‌تری بخری. تمام این بلاها به خاطر این افکار توست. مرد گریست و سر در سجده گذاشت و گفت: خدایا من فقط فکر عاق شدن کردم، با من چنین کردی اگر عاق می‌شدم چه می‌کردید! سر بر سجده گذاشت و توبه کرد.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: