کد خبر: ۲۷۶۱
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۲
پپ
قاتل مخوف زندان‌های رضاشاه
صفحه نخست » زیرگذر تاریخ

عاطفه میرافضل

مردی کوتاه‌قد و لاغراندام که اغلب پالتویی بلند می‌پوشید، موهای جوگندمی که غالبشان سفید بود و صورتی استخوانی و چشمانی که هیچ چیز را تداعی نمی‌کرد، نه خشم، نه نفرت و نه عطوفت. این شمایلی بود از احمد احمدی. مردی که متولد مشهد بود و پرستاری آموخته بود و از طریق تجربه تا حدودی با فنون پزشکی آشنا شد تا بعد از انتقال به تهران پزشک افتخاری تزریق‌های مرگ‌آور باشد.

احمد احمدی، فرزند محمدعلی، معروف به «پزشک احمدی» در سال 1310 در دوران ریاست آیرم در شهربانی وارد یکی از مهم‌ترین ادارات مرکز شد. می‌گویند که او شب و نصف شب بر سر خدمت حاضر می‌شد و با آمپول‌های مخصوص خود؛ انژکسیون* آمپول آب داغ، آمپول هوا و... بیماران را راحت می‌کرد. به دستور رضاشاه و ریاست شهربانی، زندانیانی که دیگر ضرورتی به زنده ماندن آن‌ها حس نمی‌شد، با بهره‌گیری از تخصص پزشک احمدی در تزریق آمپول هوا کشته می‌شدند. وی متهم به قتل جعفر قلی‌خان بختیاری، برادر سردار اسعد، محمد فرخی یزدی؛ شاعر آزادی‌خواه و مدیر روزنامه طوفان که به جرم «اسائه ادب به بندگان اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی» در زندان به سر می‌برد و قرار بود پس از سه سال زندان آزاد شود، دکتر تقی ارانی؛ رهبر گروه کمونیستی 53 نفر و تیمور تاش؛ وزیر دربار رضاضاه بود.

پزشک احمدی در سال 1266 به دنیا آمده بود. در جوانی دارو فروش بود. در سال 1307 به تهران می‌آید و در یکی از بیمارستان‌های این شهر به‌عنوان پرستار مشغول به کار می‌شود. او با مشاهده اقدامات پزشکان سعی می‌کرد امور پزشکی را بیاموزد. در سال 1310 در دوران ریاست آیرم بر شهربانی وارد یکی از مهم‌ترین ادارات مرکز شد. گفته می‌شود که پزشک مخصوص شهربانی است و تنها رئیس کل آن اداره و شاید چند نفر مأمورین عالی‌رتبه از کارهای او خبر داشتند. احمدی در زمان ریاست رکن‌الدین مختار، مشهور شد. علت این شهرت نیز قتل زندانی‌های سیاسی توسط وی بوده است.

نازی ایرانی

پزشک احمدی یکی از چهره‌های ترسناک دوران پهلوی است که در قتل بسیاری از زندانی‌های سیاسی نقش داشته است. بسیاری او را با افرادی مانند هیتلر و نازی‌هایی که در جنایت‌های جنگ جهانی دوم نقش داشتند، مقایسه می‌کنند. به روایت افرادی که با پزشک احمدی سروکار داشتند، ‌او به ظاهر آدم معمولی بوده که تکیه‌کلام‌هایی مانند «قسم به قرآن» و «به جان عزیزت» داشته و حتی سعی می‌کرده خود را مقید به دعا و عبادت نشان دهد. از این رو برای بسیاری پیش آمده که چگونه فردی معمولی مانند پزشک احمدی توانست در دوران رضاخان به یکی از چهره‌های اصلی در حذف مخالفان او مدل شود.

جنون از جنس آدلر

از نظر آدلر برتری‌طلبی یعنی تمایل درونی افراد برای این‌که بر چالش‌های زندگی مسلط باشند و آن‌ها را حل کنند. از دیدگاه او تمایل اساسس و هسته‌ای همه انسان ها این است که به برتری یا کمال برسند؛ انسان موجودی اجتماعی بوده و سعی می‌کند تا کمال خود را در اجتماع نشان دهد. با این حال انسان از بدو تولد با مشکلاتی مواجه می‌شود که مانع از تحقق این هدف‌های او شده و به ایجاد سرخوردگی در او منجر می‌شود. به‌عنوان افرادی که مدام از سوی محیط تحقیر می‌شوند، احساس ناتوانی کرده و احساس می‌کنند که قادر به رسیدن کمال نیستند. این‌ها وقتی رشد دیگران را مشاهده می‌کنند،‌احساس تحقیر همراه با انتقام‌جویی در آن‌ها شکل می‌گیرد. بر اساس نظر آدلر چنین افرادی تا زمانی که قدرتی نداشته باشند، امکان دارد بیشتر به خود و یا در نهایت به اطرافیان آزار برسانند با این حال زمانی که این افراد وارد دستگاه‌های نظام‌های دیکتاتوری و تمامیت شده و امکان بروز و تخلیه احساس حقیر خود را می‌یابند، مبدل به افرادی می‌شوند که مدام در حال انتقام‌جویی از دیگران هستند. بر اساس این نظریه حکومت‌های تمامیت‌خواه از احساسات سرکوب شده این افراد برای سلطه‌جویی در جامعه استفاده می‌کنند تا پایه‌های حکومت خود را تثبیت کنند. در واقع دیکتاتورها با آلت دست قرار دادن افرادی که دچار عقده‌های سرکوب شده هستند، سعی می‌کنند تا حس انتقام‌جویی آن‌ها را در راستای اهداف خود هدایت کنند.

سفیر مرگ

بر اساس روایته‌ای زندانی‌های سیاسی یکی از ویژگی‌های پزشک احمدی تلاش او برای نشان داد برتری بر دیگران بوده است. او مدام افراد با نفوذی را که توسط رضاخان مغضوب شده بودند،‌ تحقیر می‌کرده و از این مسئله احساس شعف به او دست می‌داده است. به‌عنوان مثال او می‌گفته که من از بسیاری از مسائل آگاه هستم اگر روزی زبان باز کنم،‌چیزهایی از رؤسای شهربانی و وزرا می‌دانم که اگر در مطبوعات خارجی بنویسم، ثروتمند می‌شوم. یا او می‌گفته اغلب رجال بی‌سواد و نفهم هستندو افراد باهوش در این مملکت سرشان زیر سنگ کوبیده می‌شود و افرادی مانند مختاری و آیرم که دزد هستند، رشد می‌کنند.

همین دید پزشک احمدی باعث شد تا او به افرادی که مأمور قتل آن‌ها شده بود به دید طعمه نگاه کرده و قلب از قتلشان با روح و روان آن‌ها بازی کند. به‌عنوان مثال چند روز قبل تیمور تاش وارد سلول او شده و با لبخندی به او می‌گوید که برای بررسی وضعیت سلامت او آمده است. تیمور تاش که می‌دانسته احمدی سفیر مرگ است از این زمان روحیه خود را می‌بازد و همین باعث ایجاد حس برتری در احمدی می‌‌شود. با این حال حتی احمدی در نحوه قتل‌هایش نیز شخصیت خود را نشان می‌دهد. در همین راستا وقتی به تیمور تاش سم تزریق می‌کند، برای این‌که کار زودتر تمام شود، با همکاری مأموران بالشت بر دهان او گذاشته وخفه‌اش می‌کند. یکی دیگر از افرادی که در دوران رضاخان توسط احمدی به قتل رسید، فرخی بود. او که دوران نمایندگی در مجلس هفتم شورای ملی جزو مخالفان رضاخان بود، بعد از اتمام مجلس به آلمان می‌رود. در آن‌جا با وعده تیمور تاش مبنی بر بخشوده شدن به ایران بازمی‌گردد. با این حال به بهانه شکایت‌های مالی دستگیر و به سه سال زندان محکوم می‌شود. در زندان پزشک احمدی به او سم تزریق کرده و او را می‌کشد.

فرجام قاتل

بعد از شهریور 1320 و تبعید رضاخان، پزشک احمدی می‌دانست که خانواده تیمور تاش و دیگر قربانیان که با مشارکت او به قتل رسیده بودند، درصدد شکایت و بازداشت او هستند. او با مقداری پول و یک گذرنامه جعلی به عراق رفت. اما توسط مأموران عراق دستگیر شد و به درخواست دولت ایران تحویل مأموران ایرانی شد. پزشک اجمدی بعدازظهر پنجشنبه 20 فروردین 1321 به تهران وارد شد و بلافاصله پس از ورود به دیوان کیفر تسلیم شد.

در واقع حکومت وقت، به منظور تطمیع افکار عمومی اعلام کرد که برخی از مأموران شهربانی که در دوران رضاخان در جنایت‌های او دست داشته‌اند از جمله پزشک احمدی دستگیر و محاکمه می‌شوند. در آن زمان هدف این بود تا با برجسته کردن نقش این لفراد در جنایت‌های صورت گرفته، اذهان عمومی را از نقش حکومت در انجام این قبیل جنایت‌ها منحرف کنند. در جریان محاکمه پزشک احمدی، وکیل او می‌گوید: «اگر او آدم کشته باشد باید اعدام شود. با این حال آیا احمدی را می‌توان قاتل محسوب کرد؟ منشأ تردید این است که قاتل کسی است که قصد قتل کند و قصود از آن قتل را در اندیشه خود داشته باشد. احمدی نه قصد قتل کرده و نه مقصودی او را بوده است. احمدی ابزار قتل بوده، نه عامل آن.»

با این حال از آن‌جا که مقرر شده بود تمام جنایت‌های وران رضاخان به مأموران نسبت داده شود به این صحبت‌هاب وکیل احمدی توجهی نشده و دادگاه دستور اعدام او را می‌دهد. البته برخی اعتقاد دارند نسبت دادن جنایت به رضاخان باعث این حکم شد زیرا افرادی که حاضر شدند، مسئولیت جنایت‌ها را بر عهده گرفته تا سیستم را مبرا از خطا بدانند، مشمول زندان شده و بعد از مدت کوتاهی نیز آزاد شدند. بعد از صدور حکم اعدام، یکی از مأمورانی که مسئولیت مراقبت از احمدی را بر عهده داشت، عنوان کرده که احمدی مدام در زندان بی‌قراری می‌کرده و می‌گفته که تمام این جنایت‌ها را سر کچل من انداخته‌اند. این‌ها می‌خواهند یکی را قربانی کرده و بقیه را تبرئه کنند و در این وسط من را به‌عنوان قربانی انتخاب کرده‌اند. این‌ها از روی دلسوزی من را محاکمه نکرده‌اند فقط قصد تبرئه خود را داشتند.

به دار زدن پزشک احمدی

بالأخره در سپیده‌دم یکی از روزهای 1322 پزشک احمدی را با دست‌های دستبند‌ شده به میدان توپخانه تهران آوردند. غلامحسین بقیعی در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «یکی از مسائل مهم روز که پیوسته در مطبوعات منعکس می‌شد، محاکمه پزشک احمدی بود. یک روز روزنامه‌فروش‌ها داد می‌زدند: فوق‌العاده! به دار زدن پزشک احمدی!... فردا در میدان توپخانه!... فوق‌العاده!... اذان صبح خود را به آن‌جا رساندم غوغای غریبی برپا بود. یک تیر چوبی بسیار بلند با قرقره و طناب مخصوص در ضلع غربی میدان به چشم می‌خورد. نماینده دادستان حکمش را قرائت نمود و قاضی عسکر گفت: استغفار و توبه کند و از مأمورین تقاضا نمود که اجازه دهند دو رکعت نماز بخواند. پس از نماز روی چهارپایه زیر چوبه دار ایسناد و فریاد زد: «ای مردم من قاتل نیستم!... یگانه گناهم اینه که دستور مافوقم را اجرا کردم... و حالا چون از همه ضعیف‌‌ترم، همه چیز به گردن من افتاده... قاتل اصلی سرتیپ مختار و خود رضا شاهه. پاسبان‌ها بیش از این مهلت ندادند. حلقه طناب را به گردنش انداختند و به سرعت بالا کشیدند.»

و چند لحظه بعد جنازه پزشک احمدی، قاتل خونخوار زندان قصر که بارها شاهد لحظات جان دادن قربانیان خود بود از طناب آویزان شده بود و نسیم صبحگاهی آن را تکان می‌داد.

قربانی رضاخان

بررسی کارنامه پزشک احمدی نشان‌دهنده استفاده حکومت‌های دیکتاتوری از افرادی است که به دلیل شرایط روانی و عقده‌های مختلف و احساس حقارت، مستعد انجام هر گونه جنایتی هستند. این حکومت‌ها این امکان را برای افراد فراهم می‌کنند تا عقده‌های روانی خود را در راستای اهداف دیکتاتورها تخلیه کنند؛ از این رو آن را مأمور کشتن و قتل‌عام‌ها کرده و مخالفان خود را حذف می‌کنند. با این وجود همین دیکتاتورها هر زمانی که احساس می‌کنند، در خطر هستند با نسبت دادن جنایت‌های صورت گرفته به آن‌ها، این افراد را قربانی می‌کنند. از هیمن رو است که بعد از شهریور 1320 اشخاصی مانند پزشک احمدی محاکمه می‌شوند اما رضا خانی که فرماند‌دهنده تمام این جنایت‌ها بوده لقب «رضاشاه کبیر» می‌گیرد.

پی‌نوشت

*لغت فرانسوی در پزشکی است؛ تزریق آمپول دوایی، آمپول زدن و وارد کردن دارویی مایع در رگ به وسیله سرنگ


نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: