سیدروحالله موید
دل شوریدهام حال و هوای اربعین دارد
عجب شوری برای کربلای اربعین دارد
ذبیحش را خلیلالله قربانی کند از شوق
اگر داند عجب قُربی منای اربعین دارد
یکی چشم انتظار زائران موکب به پا کرده
یکی در خانهاش مهمانسرای اربعین دارد
یکی شوید غبار از چهره زائر به اشک خود
چه شورانگیز غوغایی فضای اربعین دارد
جوان و پیر نشناسد که هر کس عشق را فهمد
دلی شوریده، قلبی مبتلای اربعین دارد
گرفته روی دست خویش تصویر شهیدش را
به قدر کل مردم خونبهای اربعین دارد
نجف تا کربلا یعنی شهادت در ره مولا
چه درسی ابتدا و انتهای اربعین دارد
چه جبرانی فراق یار دارد غیر جان دادن؟
چنان جابر که جانی مبتلای اربعین دارد
سلام ما به زینب قافله سالار غمدیده
که از خون جگر اشک عزای اربعین دارد
«گلی گم کردهام میجویم او را»... باز هم زینب
نوایی آشنا در نینوای اربعین دارد
****
همسفران دشت شقایق
محمد بیابانی
ای همسفر قرار تو باور نکردنیست
من، اربعین، کنار تو، باور نکردنیست
با نیمه جان مانده خودم را رساندهام
اینجا، سر مزار تو، باور نکردنیست
بر روی سرخ همسفرانت نگاه کن
این باغ لالهزار تو باورنکردنیست
در زیر تازیانه به سر شد اسارتم
تا آمدم دیار تو باورنکردنیست
من را ببین و مادر خود را نظاره کن
قد کمان یار تو باور نکردنیست
آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند
مهمان شام بودم و بر میزبانیم
یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند
جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
بر زخمهای واشده مرهم نذاشتند
دیگر چه وقت حرف عبا و امامه است
وقتی به دستهای تو خاتم نذاشتند
دیدی چطور که آل پیمبر عزیز شد
در مجلسی که دخترک تو کنیز شد
****
چلچراغ اربعین
ای فروغت چلچـراغ محفلم یک اربعین
دولت وصل تو را من مایلم یک اربعیـن
ای گل صد برگ زهرا از شقـایـقها بپرس
داغ هجرانت چه کرده با دلم یک اربعین
خرمن صبر مرا آتش نزد هر چند ریخت
شعله غمها شرر بر حاصلم یک اربعین
از جداییها مجال شکوه کی پیدا کنم
من که با یاد تـو از خود غافلم یک اربعین
از مدینه تا مدینه میروم پرچـم به دوش
خطبهخوان عشـق در هر منزلم یک اربعین
موج طوفان بلا کرده است برگردان مرا
در دل دریا و دور ازساحلم یک اربعین
از همان روزی که یک دامن گُلم بر باد رفت
آتش افتاده است بر آب و گِلم یک اربعین
محو شد رنگ تبسم از لبم در این سفـر
سفره غمهای عالم شد دلم یک اربعین
نذر رگهای گلویـت بوسهها دارم ز شوق
ورنه هرگـز حل نمیشد مشکلم یک اربعین
ای سرت خورشید روشن، نیزهداران شاهدند
با خیالت در طواف کاملم یک اربعین
****
زنگ کاروان
محمود ژولیده
کربلای عمر هر کس بیگمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
عاقبت باید حسینی رفت از دارِ جهان
ورنه در بستر بِسَر عمرِ گران خواهد رسید
دست و پنجه نرم کردن با شهادت ساده نیست
هرکسی کرب و بلایی شد، به آن خواهد رسید
نوکر ارباب پیوسته دلش باشد جوان
پیر هم گردد به آقایش جوان خواهد رسید
غم مخور، پای پیاده،کربلا، روزی نشد
عاقبت یک روز، جا مانده، دَوان خواهد رسید
دستِ بیمهری نباید داد با ارباب، چون
دستِ پر مِهرش به دست دوستان خواهد رسید
آزمایشهای تو در تو، به دل صیقل دهد
وانگهی، روزی، جواب امتحان خواهد رسید
اشک عاشق، تازه روز اربعین گل میکند
آشنا باشیم، زنگ کاروان خواهد رسید
ناله زینب کند کاری که بر «هل من معین»
پاسخ لبیک از کل جهان خواهد رسید
گر بماند نزد حق یک روز از عمر جهان
طالب خون خدا، صاحب زمان خواهد رسید