مریم کمالینژاد
مدرسهها شروع میشوند و شرایط و وضعیت زندگی خانوادههایی که یک یا چند بچه مدرسهای در خانه دارند، به کل تغییر میکند. کلاس اولیها بیش از بقیه دچار تغییرند، چون دیگران به این سبک عادت دارند و به سرعت خود را با شرایط جدید وفق میدهند. اما کلاس اولیها پس از گذران تمام زندگی کوتاهشان در کنار مادر و خانواده باید از آنها جدا شوند و نصف روز را با کسانی بگذرانند که در ابتدا هیچ شناختی از آنها ندارند.
دیدن چهرههای کوچکشان که صبح زود راهی مدرسه میشوند، برای ما بزرگترها دلنشین است. اما در دل این کوچولوها چه میگذرد؟ صحنه اشک ریختن و چنگ زدن به لباس مادر و پنهان شدن پشت سر والدین، صحنهای است که هر سال اول مهر برای عدهای تکرار میشود. کودکی که دلش نمیخواهد به مدرسه برود! هر چقدر برای او از خوبیهای مدرسه میگویید، سعی میکنید با یادآوری بازی و دوست پیدا کردن و شعر خواندن او را راضی کنید که قرار نیست به او بد گذرد، معلم خوش روی و مهربانش از راه میرسد و سعی میکند او را راضی کند که همه چیز عالی است و قرار نیست کسی او را اذیت کند. مادرش به او اطمینان میدهد که همینجا منتظرش میماند، یا ظهر در مدرسه منتظرش است که او را به خانه ببرد. اما هیچ اثری ندارد، گویا که اصلا نمیشنود.
برخی کلاس اولیها، بدخلقیهای ابتدایی را برای شروع مدرسه دارند، اما وضعشان آنقدر وخیم نیست که حاضر نشوند به کلاس درس وارد شوند و همین که در محیط قرار میگیرند با بچههای دیگر و معلم و برنامهها و... سرگرم شده و کجخلقی را کنار میگذارند و حتی برایشان جذاب میشود. اما برخی دیگر تا مدتها راضی و خشنود نیستند و ممکن است این «مدرسه هراسی» به علائم جسمی مثل حالت تهوع، سرگیجه، تب و سردرد بروز کند که نشان از اضطراب شدید است. چرا کودک دچار چنین اضطراب و هراسی میشود و چه کنیم که بتوانیم او را از این وضعیت نجات بدهیم؟ در ادامه به این دو سؤال پاسخ خواهیم گفت
دنیای بیرون را نمیخواهم
مدرسه نماینده دنیای بیرون بیگانگان و جهان بیرونی است که کودک قرار است بعد از گذران یک دوره شش هفت ساله با خانواده به آن قدم بگذارد و این هر طور که حساب کنید برای او مقادیری اضطراب به همراه دارد. اما در برخی کودکان حالت مرضی پیدا میکند زمانی که نمیتوانند آن را مدیریت کنند و والدین با اجبار و تهدید و بدون هیچ تلاش حرفهای و هدایت مهربانانهای، آنها را به سمت مدرسه سوق میدهند. «مدرسه هراسی» در بین دختران و پسران و به یک میزان اتفاق میافتد و فقط مربوط به کلاس اولیها هم نمیشود، اگرچه بین اولیها بیشتر دیده میشود. کودکان در سنین 5، 6، 10 و 11 ممکن است دچار مدرسه هراسی شوند و از رفتن به مدرسه امتناع کنند.
معمولا این اتفاق یا ریشه در خاطرات بد کودک از مدرسه و ذهنیت منفی او دارد، یا به خاطر ماندن در خانه و بین خانواده به مدت طولانی!
علل «مدرسه هراسی»
1ـ اضطراب جدایی؛ علت شایع مدرسه هراسی، اضطراب جدایی است. ترس از جدایی از مادر. این کودکان دو دستهاند یا در کودکی ساعتهای طولانی را بدون مادر گذراندهاند و اغلب مادرشان آنها را به خاله و مادربزرگ سپرده یا تنها گذاشته و بعد از چندین و چند ساعت انتظار به سراغش آمده و ترس از دست دادن را در کودک نهادینه کرده است یا کودکی است که غیرطبیعی به مادرش وابستگی دارد و تمام مدت به او چسبیده و مثل سایه او را دنبال میکند. اضطراب جدایی معمولا در سنین دو تا سه و نیم سالگی به اوج خود میرسد و طبیعی است اما پس از آن باید کمرنگ شده و از میزان وابستگی کودک کم شود.
2ـ ترس از اتفاقات بد خانه؛ گاهی کودک آنقدر شاهد اتفاقات بد در خانه بوده است، که میترسد خانه را ترک کند و نگران است پشت سر او ممکن است چه چیزهایی رخ دهد. مثلا مشاجرات بین والدین، تجربه از دست دادن یکی از والدین به وسیله مرگ یا طلاق و...
3ـ ترس از مدرس؛ ممکن است کودک شما از صحبتهای شما، خواهر و برادر بزرگتر، دوستان و فامیل به بخشی از قوانین و مقررات مدرسه آگاه شده باشد که نشان از خشکی و ترس و اضطراب داشته و او را ترسانده است. مثلا در یک جمع خانوادگی شنیده است که همه میگویند: «بهتر که قرار نیست دیگه مدرسه برم» و شروع میکنند از خاطراتی مثل امتحان داشتن، معلم بداخلاق، کتک خوردن از اولیاء مدرسه و... گفتن و کودک که تجربه و آگاهی کاملی ندارد، دچار مدرسه هراسی میشود.
4ـ ترس از قرار گرفتن در جمع؛ برخی کودکان از در جمع بودن احساس ناراحتی میکنند و خب معلوم است که مدرسه را نمیپذیرند.
5ـ ترس از مسخره شدن
6ـ ترس از آزار اذیت قلدرها؛ کودکان بیش از هفت سال ممکن است توسط همکلاسیها یا سال بالاییهایشان مورد اذیت و آزار قرار بگیرند که این سبب مدرسه هراسیشان میشود.
7ـ کلاستروفوبیا یا تنگنا هراسی؛ کلاستروفوبیا نوعی ترس است که وقتی فرد در فضای بسته قرار میگیرد دچار اضطراب شدید و نفس تنگی میشود. شاید کودک شما دچار این اختلال باشد. این مسأله باید توسط پزشک بررسی شود.
با مدرسه هراسها چه کنیم؟
خانه امن
این مرحله هم راهکار برونرفت از مشکل محسوب میشود هم روشی برای مقابله. یعنی خانوادهها از همان کودکی باید حواسشان به رفتارهایشان باشد و اگر الان یک مدرسه هراس هفت یا یازده ساله دارید، باید به این نکات دقت کنید.
1ـ کودک را بابت ترسش سرزنش نکنید و با تهدید و جملات طردکننده به اضطرابش دامن نزنید؛ «اگه مدرسه نری دیگه مامانت نیستم» «اگه بخوای بازم گریه و زاری راه بندازی میذارمت میرم» و جملاتی از این دست بدترین چیزی است که میتوانید به یک کودک مدرسه هراس بگویید.
2ـ مسئله را شخصی نکنید و آن را بهعنوان یک قانون اجتماعی که باید آن را بپذیرد برایش توضیح دهید. دوست داشتن کودک و جایگاه او در خانه را منوط به مدرسه رفتن نکنید.
3ـ همسرتان را با خودتان همراه کنید. بهتر است هر دو به یک روش و راه مشخص برای این مسأله برسید. نه اینکه هر کدام بخواهید ساز خودتان را بزنید. یکی بینهایت اضطراب و استرس داشته باشد از این وضعیت و دیگری بیخیال و بیقید بگویید: «ولش کن خودش درست میشه»
4ـ کودکتان را با بقیه مقایسه نکنید. پسرخاله، دختر همسایه، همکلاسی و... که بی دردسر نشستهاند سر کلاس را به رخش نکشید و مدام نگویید: «نگاه کن فلانی اصلا گریه نمیکنه» او به هیچ عنوان نمیتواند در آن شرایط به تحلیل وضعیت خودش و دختر همسایه بپردازد و بگوید: «راست میگی مامان من دارم کار اشتباهی میکنم» بلکه مضطربتر شده و از وضعیت جدیدش متنفر میشود.
5ـ از زمانی که کودک دیگر مفهوم مدرسه را میداند و میفهمد که مکانی به نام مدرسه وجود دارد که دیر یا زود باید بخشی از زندگیاش را در آنجا بگذراند، باید مراقب خاطراتی که برایش تعریف میکنید یا حتی برای دیگران میگویید و او میشنود باشید؛ با خاطرات ترسناک، غمگین، اضطرابآور و... او را نترسانید. درست است که آن خاطرات دیگر برای شما رنگ و بوی سابق را ندارند اما کودک شما را دچار مدرسه هراسی میکنند.
6ـ بدون اینکه او را مقایسه کنید. سرزنش کنید. خودتان از استرس حالتان بد شود و دست و پایتان را گم کنید. پای غریبهها را وسط بکشید و... بنشینید و با کودکتان همدلی کنید. از او بپرسید که چرا نمیخواهد به مدرسه برود و دقیقا از چه چیزی نگران است. حداقلش این است که دستتان میآید کدام بخش از این جریان را باید درست کنید.
خارج از خانه
1ـ به سراغ معلم و بقیه اولیاء مدرسه بروید. خجالتزده و سرافکنده نباشید. از آنها کمک بخواهید و شرایط را برایشان تشریح کنید. شاید لازم باشد کلاس کودک تغییر کند. شاید نیاز باشد کودک کنار پنجره بنشیند و...
2ـ هنگام ثبت نام کودک را با خود ببرید اما اگر دفتر ثبت نام شلوغ است و والدین و مربیان بر سر ثبت نام و... مشغول چانهزنی هستند و گمان میکنید اولیاء مدرسه خسته و بیحوصله باشند، او را در حیاط مدرسه و بین وسایل بازی یا فضای سبز بگذارید. اجازه دهید با فضای مدرسه آشنا شود. کلاسها را بگردید. در محیط مدرسه با هم بازی کنید. توجهش را به چیزهای جالب و ربط آنها با فضای خانه جلب کنید.
3ـ به کودک توانایی و مهارت مراقبت از خود و برآمدن از پس نیازهای اولیه را یاد بدهید. کودکی که هنوز برای دستشویی رفتن محتاج معلم است، قطعا خجالتزده میشود و سعی میکند از این شرایط فرار کند.