کد خبر: ۲۶۲۱
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۹
پپ
چگونه دست از قضاوت برداشته و به عقاید دیگران احترام بگذاریم
صفحه نخست » مشاوره

یاسمین رضوی

حتما شما هم این روزها در شبکه‌های اجتماعی و دیگر محافل و جمع‌ها زیاد می‌شنوید که: «لطفا قضاوت نکنید» یا «من را قضاوت نکن»! البته که قضاوت نکردن درباره دیگران امری است بی‌نهایت قابل توجه، اما هر کدام از ما تعریفی متفاوت درباره «قضاوت نکردن» داریم. برخی منظورمان از «من را قضاوت نکن» این است که؛ اجازه دهید هر کاری دلم می‌خواهد انجام دهم و شما هم آن را پذیرفته و به رویم نیاورید و حتی همراهی‌ام کنید. قضاوت نکردن خوب است. قضاوت نشدن دلچسب! اما باید تکلیفمان را با تعریف درست قضاوت نکردن روشن کنیم. آیا قضاوت نکردن یعنی بی‌خیال همه چیز بودن و هیچ نظری در هیچ زمینه‌ای نداشتن؟ کجا باید قضاوت کرد و کجا باید گذشت و احترام گذاشت و به صاحب افعال و افکار متفاوت این امکان را بدهیم که کار خودشان را بکنند؟ در ادامه به این سؤالات پاسخ خواهیم گفت و راه‌هایی برای رسیدن به مهارتِ قضاوت نکردن را بررسی می‌کنیم.

درباره‌ من فکر بد نکنید

برخی از ما منظورمان این است که وقتی کاری انجام داده‌ام و شما چند و چون آن را درک نمی‌کنید، مدام من را قضاوت نکرده و تحلیل‌های بد نداشته باشید. این توقعی به ‌جاست. اما باز هم بستگی دارد که کار ما چه نوع کاری است. آیا وقتی کاری انجام داده‌ام که به وضوح خط قرمزهای قانون، شرع و عرف را رد کرده است، می‌توانم انتظار داشته باشم که قضاوت نشوم و همه ساکت بمانند؟! این توقعی نابجاست. یعنی شدنی نیست. شما خودتان را در مسیر اتهام و قضاوت قرار داده‌اید. به عنوان مثال، آدم مشهوری را به خاطر بیاورید که روزی چندین عکس بدون حجاب از خودش در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کند، بعد همین آدم را با حجاب کامل در تلوزیون می‌بینید که دارد از دین و علاقه‌ قلبی‌اش به معنویات صحبت می‌کند. آیا این فرد می‌تواند بگویید من را قضاوت نکنید من دلم پاک است؟! بله، ممکن است آن آدم دل خیلی پاکی داشته باشد، اما یکی از توصیه‌های دین حجاب است و وقتی کسی آن را نادیده گرفته و از آن عبور می‌کند، نمی‌تواند توقع داشته باشد که دیگران رفتارهای متناقض او را نادیده گرفته و هر آنچه او دلش می‌خواهد راجع‌ به او فکر کنند.

تعیین تکلیف نکنید

حضرت علی‌علیه‌السلام در نهج البلاغه می‌فرمایند: «كسى كه خود را در معرض اتهام و بدگمانى قرار دهد نبايد آن كس را كه به او گمان بد برد، سرزنش كند»! پس اگر دلمان نمی‌خواهد قضاوت شویم، بهتر است خودمان را در معرض قضاوت‌ هم قرار ندهیم. این را در مورد کسانی می‌گوییم که توقع بی‌جایی در مورد قضاوت نشدن دارند و منظورشان این است که هر خط قرمزی را رد کردند کسی کاری به کارشان نداشته باشد. اما برخی از ما انگار عادت کرده‌ایم به نظر دادن و تعیین تکلیف کردن درباره‌ بقیه‌ آدم‌ها.

به هم نمی‌آیند

یکی از قضاوت‌های عجیب و غریبی که بین ما بسیار شایع است نظر دادن و قضاوت کردن زوج‌هایی که است که به تازگی با هم آشنا شده‌اند و می‌خواهند زندگیشان را شروع کنند. انگار که همه وظیفه‌ خود می‌دانند درباره‌ «به هم آمدن» یا «به هم نیامدن» آن‌ها حتما حکمی صادر کنند. «دختره خیلی سر بود» «داماد این‌قدر زشت بود که کاملا مشخصه دختره به خاطر پولش زنش شده» بهتر است اولین تمرینمان را بگذاریم درباره همین مسئله. ممکن است کمی سخت باشد، اما خودمان را از قضاوت کردن زوج‌های جوان کنار بکشیم. هیچ بیانیه‌ای درباره‌ آ‌ن‌ها صادر نکنیم. آن‌ها هم را انتخاب کرده‌اند و حتما دلایل موجهی برای با هم بودن دارند. قضاوت ما فقط آن‌ها را نسبت به هم دلسرد می‌کند.

چه آدم‌های بی‌غمی

شبکه‌های اجتماعی باب قضاوت کردن دیگران را بدجوری باز کرده‌اند. ما آدم‌هایی که دنبال می‌کنیم را تنها از طریق چند فریم عکسِ انتخاب‌شده‌شان قضاوت کرده و راجع به کل زندگیشان به نتیجه می‌رسیم. در صفحه‌ فردی می‌گردیم و می‌گوییم: «چه بی‌غم، همه‌ش تو سفر و گشت و گذاره» یا «وقتی از همسرش عکس نمی‌ذاره یعنی طلاق گرفته» و قضاوت‌ها و نتایجی از این دست. این ماجرا هم دو طرفه است، یعنی ما باید حواسمان باشد که دیگران با دیدن عکس‌هایی که انتخاب کرده و منتشر می‌کنیم درباره‌ ما قضاوت‌هایی خواهند کرد و مدام هم با خودمان تکرار کنیم، همه‌ زندگی افراد صفحه شخصی اجتماعی و این عکس‌ها نیست.

چطور به عقاید دیگران احترام بگذاریم و قضاوت نکنیم؟

اگر می‌خواهیم مورد احترام باشیم و قضاوت نشویم، باید به دیگران احترام بگذاریم و قضاوت بد نکنیم. قضاوت نکردن هم یک تمرین ذهنی است که باید کم‌کم به آن دست پیدا کردن. با تکلیف‌های کوچکی که برای خودمان مشخص می‌کنیم، مثل همان چیزی که در بالا درباره‌ قضاوت نکردن زوج‌های جوان گفته شد. برخی از قضاوت‌ها از نداشتن اعتماد به نفس، احساس حسادت و بغض است. کافی است اعماق نیاتمان را جستجو کنیم. شاید ناخودآگاهمان ما را دور بزند و بهمان بقبولاند که قضاوتمان از روی خیرخواهی است اما وقتی کمی دقیق می‌شویم رد حسادت را پیدا می‌کنیم.

وقتی آن‌قدر با خودتان صادق بودید که ریشه‌های قضاوت کردن را در ضمیر ناخودآگاهتان پیدا کردید، قطعا متوجه خواهید شد که راه مقابل با آن این است که بیشتر متوجه خودتان باشید. زمانی که شما ظاهر و باطن خوبی پیدا کردید، اعتماد به نفس‌تان بالا رفت، به خودتان احترام گذاشتید، تلاش کردید و موفقیت‌های ریز و درشت به دست آوردید، آن‌قدر احساس شأن می‌کنید که دیگر دست به قضاوت دیگران نخواهید زد. بنابراین قضاوت کردن معمولا از سمت کسانی صادر می‌شود که اعتماد به نفس پایینی دارند و خود را از هر گونه موفقیت و دستاوردی خالی می‌دانند.

شش گام تا هدف

گام اول:

اگر معتقدید که افکار و گفته‌هایتان کاملا صحیح هستند، باز هم قبل از این‌که آن‌ها را با دیگران مطرح کنید، خوب فکر کنید. با خودتان بگویید که از گفتن این جمله ـ که قضاوت محسوب می‌شود ـ چه نیتی دارم؟ چه چیزی عایدم می‌شود؟ چه نفعی به حال من یا دیگری دارد؟ آیا من در مقامی هستم که حق قضاوت دیگری را داشته باشم؟ بعد اگر توانستید با جواب‌ها خودتان را قانع کنید، وارد گود شوید. پیش‌بینی من این است که در اغلب مواقع، آنچه می‌خواهیم بگوییم، آن قضاوتی که توی دست و بالمان است، نفعی به حال کسی ندارد و فقط برای التیام زخم‌های روحی خودمان است که می‌خواهیم بگوییم.

گام دوم:

با آدم‌ها احترام بگذارید و در کمال ادب و متانت رفتار کنید. این‌که دیگری طبق نظر و سلیقه‌ من زندگی نمی‌کند و افکاری متفاوت از من دارد، دلیل نمی‌شود که نسبت به او بی‌ادب و بی‌احترام باشم.

گام سوم:

خودتان را جای طرف مقابل بگذارید. از خودتان بپرسید اگر من هم در شرایط او زندگی کرده بودم، امکانات و کمبودهای او را داشتم، چه رفتاری می‌کردم و زندگی‌ام چه فرقی داشت و چطور بود؟ با ادای این جمله در ذهن خود، می توانید افکار، احساسات و اعمال وی را بهتر درک کنید، وقتی به درک طرف مقابل رسیدید از قضاوت و بی‌احترامی کردن در‌امانید.

گام چهارم:

باورهای قلبی آدم‌ها را به سخره نگیریم و دست به سرزنش و زیر سؤال بردن عقل و اعتقاد آن‌ها نزنیم. این امر باعث می‌شود دوستانمان را از دست بدهیم و همه را با خودمان دشمن کنیم. اعتقادات دینی و مذهبی دیگری را با احترام ببینیم و توقع نداشته باشیم در‌حالی‌که ما باورهای قلبی دیگران را بی‌ارزش می‌دانیم، آن‌ها به آنچه ما قبول داریم و برایمان ارزشمند است، احترام بگذارند. مهم نیست که چقدر آن عقاید را باور دارید، تنها با درک حداقلی می‌توانید به جای افتراغ و فاصله، تعامل و رابطه را رقم بزنید.

گام پنجم:

سعی نکنید دیگران را به زور با عقاید خودمان همراه کنیم، این یعنی تحمیل آنچه ما با عقل و دلمان به آن رسیده‌ایم به دیگری که عقل و دلش آن‌ها را باور ندارد. اگر مطمئنید که روش و عقاید شما به نفع دیگری هم هست و قصد متقاعد کردن کسی را دارید، روش‌های غیرمستقیم و مسالمت‌آمیز را شروع کنید، نه توهین و قضاوت کردن و بی‌ارزش دانستن افراد که این البته نتیجه‌ای معکوس دارد.

گام ششم:

به دیگران حق انتخاب بدهیم. همان‌طور که ما در یک فرهنگ خاص، تحت تعلیم و تربیت ویژه‌ای بزرگ شدیم و به این‌جا رسیدیم و چیزهایی برایمان ارزشمند است، دیگری هم در شرایطی متفاوت رشد کرده و عقاید، فرهنگ، مذهب، باور و ارزش‌های متفاوتی دارد. سعی کنیم تفاوت‌ها را در ذهنمان حلاجی کرده و درک کنیم و به این تفاوت‌ها احترام بگذاریم. مگر شدنی است که همه‌ آدم‌ها به یک سبک و شیوه زندگی کنند؟ اصلا زیبایی در همین تفاوت‌هاست.

گام هفتم:

به شنونده‌ فعال بودن فکر کنید. یعنی تمرین کنیم که خوب بشنویم، دیگران و نظراتشان را بشنویم، این به معنای پذیرش باورهای دیگران نیست. بلکه به معنای شنیدن بدون قضاوت است. شنیدن و احترام گذاشتن.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: