کد خبر: ۲۶۱۸
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۸
پپ
صفحه نخست » کنز

حسنی احمدی

کاروان حسین آماده حرکت است، حسین به کاروان نگاهی می‌کند و بعد چشم به شهر مکه می‌دوزد و برای آخرین‌ بار با کعبه وداع می‌کند.

ابن‌عباس که از رفتن حسین خبردار شده است خودش را به او می‌رساند و می‌گوید: ای پسر رسول خدا سفر به سوی عراق را ترک کنید. حسین به چهره ابن‌عباس لبخندی حزن‌انگیز می‌زند اما ابن‌عباس همچنان اصرار می‌کند.

حسین که اصرارهای ابن‌عباس را می‌بیند می‌گوید: ای ابن‌عباس! جد بزرگوارم به من فرمانی داده که در آن سرّی است که بعد از این به ظهور خواهد رسید و مرا واقعه‌ای در پیش است که آن را به طور مکرر از جدم رسول‌ خدا‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و پدرم علی‌علیه‌السلام شنیده‌ام و باید آن واقعه به ظهور برسد و آشکار گردد.

ابن‌عباس که قانع نشده بود گفت: ای فرزند زهرا استخاره‌ای از قرآن کریم بنما.

حسین قرآن را به نیت استخاره می‌شاید: «هر کس مرگ را چشد و شما پاداش خود را به‌ طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت.» (آل عمران،‌ آیه 185)

حسین با دیدن این آیه زیر لب می‌گوید: «همه از خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم.» (بقره، آیه 156)

آن‌گاه حسین رو به ابن‌عباس می‌کند و می‌گوید: ابن‌عباس دیگر اصرار نکن که چاره‌ای از قضای الهی نیست.

ابن‌عباس ساکت شده است. غمی بزرگ در دلش خانه کرده حسین را در آغوش می‌گیرد و بعد در‌حالی‌که فریاد می‌کشید واحسیناه از کاروان جدا می‌شود.

سپس حسین رو به کاروان کرده و می‌گوید: راه بیفتید از مکه خارج می‌شویم.

نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر: