نیلوفر حاجقاضی
این روزها کمتر مجلس عروسی را در شهرمان میبینیم که در آن اثری از رقص و موسیقی حرام نباشد. در مجالسی که قرار است بترکانند، قضیه از این هم بدتر میشود و کسانی که کنار حرام بودن موسیقی حوصله صوت عنکرالاصوات خواننده کوچه بازاری و مشاهده رقصهای بررهای! مردم را وسط سالن ندارند مجبورند گوشه اتاق رختکن سالن دور هم بنشینند بعد هم با تشکر فراوان از پذیرایی میزبان به خانه برگردند. اگر هم موقع دعوت میزبان عذری بیاورند تا از شرکت در مجلس خودداری کنند وضع بدتر میشود و گلهگذاریهای فامیلی کار را به جنگهای صلیبی میکشاند. خلاصه آنچه در اکثر این مجالس رعایت نمیشود حق و حقوق و شأن مهمان است و سؤالی که معمولا برای مهمانان پیش میآید اینکه؛ اگر قرار است مجلس فقط برای خوشایند عروس و داماد باشد چه اصراری به دعوت مهمان است؟! از مجالس طرب که بگذریم موسیقی، خوانندگی و ظهور و بروز انواع و اقسام دی ـ جی مقولهای است که مثل موریانه به تمام درزهای زندگی برخی مردم، حتی مناسبات مذهبی مثل عزاداریهای محرم هم نفوذ کرده و بازار خوب و پررونقش علاوه بر اقسام زیرزمینی مدلهای خفن روی زمینی را هم پدید آورده است. حتی این بستر پررونق کار را به جایی رسانده که بعضی با بلیط 150 هزار تومانی برای کنسرتشان مردم را سرکیسه میکنند و با لبخوانی و پلیبک مردم را سر کار میگذارندد؛ ازماست که برماست!
هویت موسیقی
ذائقه برخی جوانان با موسیقی فاخر فاصله معناداری پیدا کرده. شادی حق جوانان است و حلال است، هر نوع موسیقی هم حرام نیست. اما در کنار شرعیات، در عرصه موسیقی روز به روز بخش بیهویت موسیقی بر بخش هویتی، فرهنگی و فاخر آن میچربد. در کنار خود موسیقی، موضوعات دیگری هم مثل ابیات ترانه و مفهوم آن که معمولا عاشقانه است، ظاهر و پوشش خواننده، سن و سالش، نمادها و زبان بدنش همه در کنار هم قرار میگیرند تا مخاطب جوان خود را اغوا کند و معمولا رواج اشعار سطحی و تقلیدی در آوازها مانع بزرگی فراروی بالندگی علمی جامعه به شمار میآید. تأثیری که خیلی راحت یکی را به سمت آرامش سوق دهد یا برعکس محرکی برای فساد، مصرفگرایی و شهوت سالاری باشد.
تأثیرات غیرقابل انکار
نظرها درباره تأثیرات موسیقی بهطور معمول غلوآمیز و یک طرفه است. عدهای که طرفدار پروپاقرص موسیقی هستند متعصبانه از اثرات درمانی آن حرف میزنند و عدهای هم که میانه خوبی با آن ندارند با اشاره به نوع گوشخراش آن مثل جاز و رپ؛ بنا را بر مخرب بودن هر نوع موسیقی گذاشته، دنبال تکفیر آن هستند، اما اگر بخواهیم راه میانه را انتخاب کنیم، میشود موسیقی مخرب را از نوع درست آن ـ که در زمان حاضر بسیار اندک نیز هست ـ جدا کرد.
از طرفی موسیقی بر ترشحات هورمونی و بر کارکرد مغز تأثیر بیواسطه، سریع گذاشته در صورت اعتیاد به گوش دادن به موسیقیهای مخرب، اثراتی ماندگار و عمیق میگذارد. نوع غمگین آن، انسان را غمگین و نوای شاد، شادمانش میکند. اما موسیقی این روزگار فقط به این دو دسته تقسیم نمیشود. موسیقیهای اعتراضی که عنصر خشونت را در پررنگترین وجه آن دارا هستند، ویرانکننده عواطف انسانی بوده، روان را آشفته و استرس را به ذهن تزریق میکنند و برخی از انواع دیگر که هر کدام تأثیر خاص خود را دارد امروزه معضلی برای روان بشر شده است.
پاپ بازاری!
آنچه که میان جوانها رواج پیدا کرده، موسیقی ضعیف و مبتذلی است که به نام پاپ به خورد جامعه ایرانی داده میشود. این به ظاهر پاپ، تقلیدی ناشیانه از موسیقی غرب مدرن است که بر اساس ضعفهای بشری و غرایض پست انسان پایهگذاری شده است یعنی، شهوت، خشونت و میل به تنبلی و بیهودگی ذات موسیقی فارغ از کلامی که همراه آن ارایه میشود خود پیامی مستقل دارد. موسیقی رایج در این روزگار که با سازهای الکترونیک و ضربهای غربی اجرا میشود و بیشتر بر ریتمهای تند استوار است در نسل نوجوان و خردسال تأثیری غیر از گرایشهای هیجانی، از بین رفتن تمرکز، بیمبالاتی و خشونت ندارد. تحریک هیجانهای غریزی باعث افزایش روزافزون فساد و روی آوردن به تخلیههای روانی کاذب میشود. نقش شعر هم در موسیقی مدرن بسیار پررنگ است. شعر میتواند تکمیلکننده پیام موسیقی و پررنگکننده آن باشد البته اگر با آگاهی و توسط آهنگساز مسلط به شعر و عالم به رموز موسیقیایی انتخاب شود.
دسته گلی که نهادها به آب دادند
میان معرکه اشتیاق و نیاز برخی جوانان به موسیقی، نهادهای متولی هم به جای کارشناسی دقیق مبتنی بر استانداردهای ایرانی اسلامی در موسیقی، در نیمه دوم دهه 70 به بهانه جذب مخاطب و با استدلالهایی که شاخص آن «انتخاب میان بد و بدتر» بود، به ظاهر برای مقابله با موسیقی «لس آنجلسی» شروع به ترویج موسیقی پاپ کردند. درحالیکه اگر هدف مقابله با ابتذال بود میبایست روند بهبوددهندهای در پیش گرفته و جامعه دنبالهروی فرهنگسازان و نهادهای مدعی میشد و میبایست پس از 14 سال شاهد تغییر ذائقه مردم به سمت موسیقی و ترانه وزینتر و به حاشیه رفتن موسیقی مبتذل میشدیم اما نه تنها این اتفاق به هیچوجه رخ نداده بلکه به دلایلی که سعی در ذکر آن خواهیم داشت گرایش به موسیقی مبتذل به مراتب شدیدتر از گذشته شده است.
نگاه بازاری و سرمایهدارای به موسیقی، ممیزی به جای مدیریت و ظهور خوانندههای مقلد زمینه را فراهم آورد تا به جای موسیقی ارزشی و فاخر شاهد رشد قارچگونه خواننده و موسیقیهای مبتذل باشیم.
جان کلام
برای تمیز سره از ناسره در حوزه موسیقی مثل همیشه از کلام و اندیشه ناب رهبر معظم انقلاب کمک میگیریم.
رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان در خصوص مرز میان موسیقی حلال و حرام میفرمایند: «موسیقی اگر انسان را از یاد خدا و معنویت غافل کند و به ابتذال، گناه و بیکارگی بکشاند، حرام است... این که ما بگوییم موسیقی بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگی است، نه، من به این معتقد نیستم که موسیقی یک چنین کششی داشته باشد. بهتر است بگوییم موسیقی یکی از راههای مبارزه با تهاجم فرهنگی است. بله، یکی از راههاست. البته با شرایطی میتواند باشد اما این را، بهترین راه نمیدانم. در مورد موسیقی دو حرف وجود دارد: یکی اینکه ببینیم، اساسا مشخصههای موسیقی حلال و حرام چیست و دیگر این که بیاییم، در مصداق، مرزهایی را مشخص کنیم تا جوانان بدانند که این یکی حرام و این یکی حلال است.
البته این دومی کار آسانی نیست، کار دشواری است. که انسان از این اجراهای موسیقیهای گوناگون ـ موسیقی خارجی، موسیقی ایرانی هم با انواع و اقسامش، با کلام، بیکلام ـ بخواهد، یکی یکی اینها را مشخص کند اما مشخصههای کلی دارد که آن را میشود، گفت.»
ایشان در ادامه میگویند:«موسیقی اگر انسان را به بیکارگی و ابتذال و بیحالی و واخوردگی از واقعیتهای زندگی و امثال اینها بکشاند، این موسیقی، موسیقی حلال نیست، موسیقی حرام است. موسیقی اگر چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، این موسیقی حرام است. موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوترانی تشویق کند، این موسیقی حرام است. نظر اسلام این است.
موسیقی اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن وقت حرام نیست. اینهایی را که من گفتم، بعضی از آنها در موسیقی بیکلام و در سازهاست، بعضی هم حتی در کلمات است.
یعنی ممکن است فرضا یک موسیقی ساده بیضرری را اجرا کنند لیکن شعری که در این موسیقی خوانده میشود، شعر گمراهکنندهایی باشد. شعر تشویقکننده به بیبندوباری، به ولنگاری، به شهوترانی، به غفلت و اینطور چیزها باشد، آن وقت حرام میشود.
امام خامنهای در جایی دیگر، اینچنین میگویند:
هفت دستگاه اصيل موسيقي و دستگاههاي فرعي آن، که تنها مربوط به موسيقي ايراني نيست، بلکه در همه آهنگهاي جهان وجود دارد، به گونهاي تکوين يافته، که هر صدايي شما در بياوريد، در يکي از آن دستگاههاست. و در واقع همه آهنگهاي غربي و شرقي در مجموعه اين دستگاهها ميگنجد. اگر توجه داشته باشيد، مقامها و گوشههاي مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پايان، روند منظمي را طي ميکنند؛ يعني از جايي آغاز ميشوند؛ فرود ميآيند، فراز دارند تا جايي که تمام ميشوند.
همه اينها مبين حکمفرما بودن نظم در اين هنر است. بدين ترتيب ميتوان نتيجه گرفت: هنر موسيقي، تلفيقي از دانش، انديشه و فطرت خداداد است؛ که مظهر فطرت خدادادي در درجه اول، حنجره انسانها و در درجه دوم سازهاست که به دست انسانها ساخته شده است.
پس ميبينيد که پايه، پايه الهي است. حال اگر در اين زمينه به سراغ سرودههاي مولوي بروم و بگوييم موسيقي، انعکاس صداي افلاک است و آن را به عالم عرفاني مورد اشاره او وصل کنيم، از واقعيات به تخيلات نقاب زدهام. زيرا گفتههاي او در اين خصوص، شبيه خيال است و نه واقعيت؛ و طبعا مفهوم ديگري خواهد داشت.
اما بيآنکه دنبال خيالپردازي بروم، در عالم واقع، صدايي که از حنجره خواننده صادر ميشود، با يک پايه الهي و خلقي که مربوط به خداي متعال است، مانند بنا مستحکم و وسيع، پرجاذبه و رنگين شکل ميگيرد. اولين نتيجهاي که اين بيان دارد، آن است که ما اين هنر را در راه خدا مصرف کنيم.
موسيقي جان دادن به بيجانهاست
من اين نکته را ميخواهم به شما آقايان ـ اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسيقيدان ـ عرض کنم که، اين هنر ساخته و پرداخته نعمتهاي الهي را، که بر اساس يک ذوق و قريحه ذاتي و يک نظم و انتظام خردمندانه شکل ميگيرد و در واقع جان دادن به بيجانهاست، در راه خدا و رضاي او مصرف کنيد. البته ما از دوران جواني خودمان حرفهاي برخي از اهالي هنر را ميشنيديم، که روشنفکر مآبانه و واقعا بيپايه و اساس، مبتني به اين نکته بود که ما هنر را در راه فکر و پيشبيني و سياست، به کار نميبنديم. آنها که ادعاي چنين داشتند، هنرشان ـ اعم از شعر و ديگر فنون ـ بيش از سايرين در خدمت سياستها قرار ميگرفت. قصد ورود به چنين بحثها را ندارم، اما ميخواهم بگويم: هر کار که متکي به اراده انسان است، بايد براي هدفي انجام گيرد. هر چه هدف متعاليتر باشد، آن کار يا هنر ارزشمندتر ميشود.
*در بازدید از صداوسیما و سخنرانی در جمع اهالی موسیقی در تاریخ، 9/5/1375.