جذبه
آزادهای که کعبه عشق است، کوی او
دارند چشم، اهل دو عالم به سوی او
صاحبدلان کنند به شکرانه، جان نثار
در مقدم صبا به نسیمی ز کوی او
دلا سپندوار به بویش در آتشاند
آری شمیم گلشن قدس است، بوی او
ای جان فدای همت آن عاشقی که بود
در راه دوست، کشته شدن، آرزوی او
دلدادهای که بود به محراب وصل دوست
از جویبار خون، همه غسل و وضوی او
لب تشنه جان سپرد به جانان، کسی که بود
سرچشمه حیات، نَمی از سبوی او
در خون تپید، آنکه دو عالم، اسیر بود
در «مَن یزید» عشق، به یک تار موی او
در ساحل فرات، چو لب تشنه شد شهید
سیراب گشت، مزرع دین ز آبروی او
فرّی دوباره یافت حقیقت ز فیض وی
آبی دوباره جست شریعت ز جوی او
هستی به جنبش آمد و عالم ز جای شد
هل من مغیث شد چو بلند از گلوی او
******
دفتر دوم
آتشم زدند
حمیدرضا برقعی
این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
من جبرئیل سوخته بالم، نگاه کن
معراج چشمهای شما آتشم زدند
سر تا به پا خلیل گلستاننشین شدم
هر جا که در عزای شما آتشم زدند
از آن طرف مدینه و هیزم، از این طرف
با داغ کربلای شما آتشم زدند
بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن
یک عمر در هوای شما آتشم زدند
گفتم کجاست خانه خورشید شعلهور؟
گفتند بوریای شما، آتشم زدند
دیروز عصر تعزیهخوانان شهرمان
همراه خیمههای شما آتشم زدند
امروز نیز نیّر و عمّان و محتشم
با شعر در رثای شما آتشم زدند
دیشب اگر به داغ شهیدان گداختم
امشب ولی برای شما آتشم زدند
تا با خبر ز شور نیستانیام کنند
مانند نینوای شما آتشم زدند
*****
دفتر سوم
پرتو خورشید
مقبل کاشانی
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
كشید پا ز ركاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر ِزین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
******
دفتر چهارم
به مناسبت عاشورای حسینی
فریاد واحسینا
محمدحسین غروی اصفهانی
امشب شب وصال است، روز فراق، فرداست
در پرده حجازی، شور عراق فرداست
امشب قرآن سعد است، در اختران خرگاه
یا آنکه لیلهالبدر، روز محاق، فرداست
امشب به لالهرویان، فرخنده لالهزاری است
رخسارههای چون شمع، در احتراق فرداست
امشب نوای تسبیح از شش جهت بلند است
فریاد واحسینا تا نُه رواق، فرداست
امشب به نور توحید، خرگاه شاه روشن
در خیمه آتش کفر، دود نفاق فرداست
امشب ز روی اکبر، قرص قمر هویداست
آسیب انشقاق از تیغ شقاق فرداست
امشب شکفته اصغر، چون گل به روی مادر
پیکان و آن گلو را، بوس و عناق، فرداست
امشب خوش است و خرم، شمشاد قد قاسم
رفتن به حجله گور، با طمطراق فرداست
امشب نهاده بیمار، سر روی بالش ناز
گردن به حلقه غل، پا در وثاق فرداست
امشب به روی ساقی، آزادگان گشاده
بند گران دشمن بر دست و ساق، فرداست
امشب نشسته مولا، بر رفرف عبادت
پیمودن ره عشق، روی براق، فرداست
امشب شب عروج است، در بزم قاب قوسین
هنگام رزم و پیکار، یومالسباق، فرداست
امشب شه شهیدان آماده رحیل است
دیدار روی جانان، یومالتلاق، فرداست